شمارهٔ ۳
هرزه کمر نبستهام کینة روزگار را
یاور خویش کردهام صاحب ذوالفقار را
بیم خزان چه میکند در چمن امید من
من که به اشک آتشین آب دهم بهار را
ما و امید سجدة خاک دری که تا ابد
سرمة وعده میدهد دیدة انتظار را
سینه به داغ دل دهم، در غم عشق تا به کی
در شکنم به کام دل حسرت لالهزار را
سر نکشد ز خاک غم دانة آرزوی من
چند شفیع آورم دیدة اشکبار را
جیبِ نفس چه میدرد نالة دلکشی که من
در کف عشق دادهام دامن اختیار را
چند چو فیّاض کند دیدة من قطار اشک
گریه برون نمیبرد از دل من غبار را
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هرزه کمر نبستهام کینة روزگار را
یاور خویش کردهام صاحب ذوالفقار را
هوش مصنوعی: من با انگیزه و هدف خاصی گام برمیدارم و به دنبال انتقام از سختیهای زندگی نیستم؛ بلکه در کنار خود، کسی را دارم که قدرت و بزرگی دارد.
بیم خزان چه میکند در چمن امید من
من که به اشک آتشین آب دهم بهار را
هوش مصنوعی: نگرانی پاییز چه تأثیری بر امید من در باغ دارد؟ من که با اشکهای آتشینم میتوانم بهار را زنده نگهدارم.
ما و امید سجدة خاک دری که تا ابد
سرمة وعده میدهد دیدة انتظار را
هوش مصنوعی: ما امید داریم که در برابر در خاکی که همیشه وعدهی خوبی به ما میدهد، سر به زمین بگذاریم و منتظر بمانیم.
سینه به داغ دل دهم، در غم عشق تا به کی
در شکنم به کام دل حسرت لالهزار را
هوش مصنوعی: من قلبم را به خاطر درد عشق در آتش میگذارم، تا چه زمانی در غم و اندوه باقی بمانم و از زیبایی گلزار با حسرت یاد کنم؟
سر نکشد ز خاک غم دانة آرزوی من
چند شفیع آورم دیدة اشکبار را
هوش مصنوعی: اگر از دل خاک غم و اندوه من، آرزوی من سر نکشد، به چه تعداد شفیع میتوانم برای چشمان اشکبارم بیاورم؟
جیبِ نفس چه میدرد نالة دلکشی که من
در کف عشق دادهام دامن اختیار را
هوش مصنوعی: دمنوشی که از دل عاشق برمیآید، چه ارتباطی با درد و رنجی دارد که من با عشق، کنترل و اختیار خود را از دست دادهام.
چند چو فیّاض کند دیدة من قطار اشک
گریه برون نمیبرد از دل من غبار را
هوش مصنوعی: چند بار میتوانم با دیدن زیباییها به شادی برسم؟ اشکهایم به اندازهای فراوان هستند که نمیتوانند غم و اندوه را از دل من بزدایند.