گنجور

شمارهٔ ۲۷۴

دو چشمت میل هشیاری ندارد
ز خواب ناز بیداری ندارد
ندارد خواب خوش بیمار چشمت
چه بیماری که بیداری ندارد!
سر بیماری آن چشم گردم
که پروای پرستاری ندارد
بت کافر دلی دارم که با من
سر مهر و دل یاری ندارد
نه از لطفست اگر با من به کین نیست
که پروای ستمگاری ندارد
نمی‌گویم که در طبعش وفا نیست
سر و برگ وفاداری ندارد
لبش برگ گلست اما به طبعم
چو برگ گل گرانباری ندارد
نزاکت بین که با صد گونه شوخی
دماغ عاشق آزاری ندارد
به من دارد نظر اما ز تمکین
چنان دارد که پنداری ندارد
تکلّف، برطرف این شیوه ختمت
که معشوقست و خودداری ندارد
مده درد سرش از ناله فیّاض
که تاب ناله و زاری ندارد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دو چشمت میل هشیاری ندارد
ز خواب ناز بیداری ندارد
هوش مصنوعی: چشمانت از خواب لذت‌بخش آکنده‌اند و هیچ رغبت به بیداری و هشیاری ندارند.
ندارد خواب خوش بیمار چشمت
چه بیماری که بیداری ندارد!
هوش مصنوعی: بیماری چشمانت باعث شده که خواب خوشی نداشته باشد. چه حالتی برای کسی که بیدار نمی‌شود!
سر بیماری آن چشم گردم
که پروای پرستاری ندارد
هوش مصنوعی: چشم آن کس را که بی‌خیال من است، شفا نمی‌خواهم.
بت کافر دلی دارم که با من
سر مهر و دل یاری ندارد
هوش مصنوعی: دل من به محبت و دوستی نیاز دارد، اما بت کافر از این احساسات دور است و هیچ تلاشی برای نزدیک شدن به من نمی‌کند.
نه از لطفست اگر با من به کین نیست
که پروای ستمگاری ندارد
هوش مصنوعی: اگر با من دشمنی نکرده‌ای، این به خاطر لطف تو نیست؛ بلکه به این دلیل است که تو از ظلم کردن به دیگران پرهیز نمی‌کنی.
نمی‌گویم که در طبعش وفا نیست
سر و برگ وفاداری ندارد
هوش مصنوعی: نمی‌خواهم بگویم که او ذاتاً وفادار نیست، اما نشانه‌هایی از وفاداری در او دیده نمی‌شود.
لبش برگ گلست اما به طبعم
چو برگ گل گرانباری ندارد
هوش مصنوعی: لبان او مانند گلبرگ‌های گل است، اما برای من سنگینی و بار معنایی ندارد.
نزاکت بین که با صد گونه شوخی
دماغ عاشق آزاری ندارد
هوش مصنوعی: زبان لطیف و طنازی را در نظر بگیر که با انواع شوخی‌ها، دل عاشق را آزار نمی‌دهد.
به من دارد نظر اما ز تمکین
چنان دارد که پنداری ندارد
هوش مصنوعی: او به من توجه دارد، اما به گونه‌ای رفتار می‌کند که گویی توجهی ندارد.
تکلّف، برطرف این شیوه ختمت
که معشوقست و خودداری ندارد
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که اجباری در علاقه و محبت وجود ندارد، زیرا معشوق طبیعتاً مهربان و بی‌تکلف است. در واقع، نیازی به تظاهر یا رفتارهای غیرطبیعی نیست و باید به سادگی و صداقت در عشق و محبت اکتفا کرد.
مده درد سرش از ناله فیّاض
که تاب ناله و زاری ندارد
هوش مصنوعی: نگران ناله و گریه‌ی کسی نباش، زیرا او دیگر طاقت شنیدن این صداها را ندارد.