گنجور

شمارهٔ ۲۲۲

سفر عمر زیانست و درو سود عبث
حسرت بود چو اندیشة نابود عبث
کس درین مرحله یارب به چه خرسند شود؟
فکر معدوم عبث حسرت موجود عبث
دل ازین دانش بیجا به مرادی نرسید
هر چه گفتیم و شنیدیم عبث بود عبث
عمر طی گشت و به جایی نرسیدیم آخر
قدم سعی درین بادیه فرسود عبث
طول عمر تو اگر عرض ندارد چه هنر
تار در جامه بود بی‌مدد پود عبث
پا ازین مرحله دانسته کشد مرد خدا
قدم معرفت این راه نپیمود عبث
کاش در راه عدم همرهی پا می‌کرد
سر که فیّاض به پای همه‌کس سود عبث

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سفر عمر زیانست و درو سود عبث
حسرت بود چو اندیشة نابود عبث
هوش مصنوعی: زندگی سفر پر ضرری است و در آن، سودی وجود ندارد. حسرت به آنچه گذشت، تنها یک فکر بیهوده است.
کس درین مرحله یارب به چه خرسند شود؟
فکر معدوم عبث حسرت موجود عبث
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در این مرحله نمی‌تواند خوشحال باشد. اندیشه در مورد آنچه نیست، بی‌فایده است و پشیمانی از آنچه که هست، هم بیهوده است.
دل ازین دانش بیجا به مرادی نرسید
هر چه گفتیم و شنیدیم عبث بود عبث
هوش مصنوعی: دل از این دانش بی فایده به هیچ مقصدی نرسید، هر آنچه گفتیم و شنیدیم بیهوده و بی معنی بود.
عمر طی گشت و به جایی نرسیدیم آخر
قدم سعی درین بادیه فرسود عبث
هوش مصنوعی: زندگی سپری شد و به جایی نرسیدیم. در این مسیر سخت و بی‌نتیجه، تلاش ما بیهوده بود.
طول عمر تو اگر عرض ندارد چه هنر
تار در جامه بود بی‌مدد پود عبث
هوش مصنوعی: اگر طول عمر تو زیاد باشد اما عرض و معنایی نداشته باشد، پس چه هنری در این است که مانند تار در لباس بی‌فایده مانده باشد؟
پا ازین مرحله دانسته کشد مرد خدا
قدم معرفت این راه نپیمود عبث
هوش مصنوعی: مردان خدا با دانش و آگاهی گام برمی‌دارند، زیرا این مسیر را بی‌هدف نمی‌پیمایند.
کاش در راه عدم همرهی پا می‌کرد
سر که فیّاض به پای همه‌کس سود عبث
هوش مصنوعی: ای کاش در مسیر نیستی قدم می‌زدم تا اینکه ببینم کسی که بخشنده است، برای همه بی‌دلیل کمکی نمی‌کند.