گنجور

شمارهٔ ۱۶۲

سودای تو از جان وفاکیش نرفتست
داغت ز دل بیهده‌اندیش نرفتست
سیلاب فنا گر برد اسباب دو عالم
چیزی به در از کیسة درویش نرفتست
زاهد نکند ترک جگرکاوی مستان
حق برطرف اوست که از خویش نرفتست
سعی همه تا منزل یأس است درین راه
زین مرحله یک گام کسی پیش نرفتست
فیّاض مزن نیش دگر بس که هنوزم
از کام جگر لذّت آن نیش نرفتست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سودای تو از جان وفاکیش نرفتست
داغت ز دل بیهده‌اندیش نرفتست
هوش مصنوعی: علاقه و آرزوی تو از وجودم نرفته و درد فراق تو از دل همچنان باقی مانده است.
سیلاب فنا گر برد اسباب دو عالم
چیزی به در از کیسة درویش نرفتست
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت و تقدیر بخواهد، تمام دارایی‌ها و اموال دنیا به یکباره از دست خواهد رفت و هیچ چیز از دارایی‌های یک درویش به بیرون نخواهد رفت.
زاهد نکند ترک جگرکاوی مستان
حق برطرف اوست که از خویش نرفتست
هوش مصنوعی: زاهد از دل‌مشغولی‌ها و لذت‌های زندگی دست نمی‌کشد، زیرا او به حقیقتی عمیق‌تر رسیده است که وجودش را از خودی که داشت جدا کرده است.
سعی همه تا منزل یأس است درین راه
زین مرحله یک گام کسی پیش نرفتست
هوش مصنوعی: تمام تلاش‌ها به سرانجام ناامیدی منتهی می‌شود و در این مسیر، هیچ‌کس نتوانسته یک قدم جلوتر برود.
فیّاض مزن نیش دگر بس که هنوزم
از کام جگر لذّت آن نیش نرفتست
هوش مصنوعی: «ای بخشنده، دیگر نیشی نزن چرا که هنوز هم از تلخی آن نیش در دل لذت می‌برم.»