گنجور

شمارهٔ ۱۲۴

نی همین ناز تو تنها بهر قتل ما بس است
یک نگه از گوشة چشم تو عالم را بس است
دیده‌ام در گریة غم کیسه خالی کرده بود
آنقدر خون در دلم کردی که مدّت‌ها بس است
ما دل خود را به بوی زلف دلبر داده‌ایم
گر جنون مردست، عالم را همین سودا بس است
فتنه بهر کوهکن از سنگ پیدا می‌شود
رشک شیرین بعدازین بر صورت خارا بس است
حاجت آلایش دامان چندین غمزه نیست
یک تغافل کشتن فیّاض را تنها بس است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نی همین ناز تو تنها بهر قتل ما بس است
یک نگه از گوشة چشم تو عالم را بس است
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همانطور که ناز و زیبایی تو برای کشتن ما کافی است، یک نگاه از گوشه چشمت می‌تواند تغییرات زیادی در دنیا ایجاد کند. به عبارت دیگر، تاثیر حضور و نگاه تو به قدری قوی و شگرف است که نیاز به چیز دیگری نیست.
دیده‌ام در گریة غم کیسه خالی کرده بود
آنقدر خون در دلم کردی که مدّت‌ها بس است
هوش مصنوعی: در گوشه‌ای، کسی را دیده‌ام که به خاطر غم و اندوهش، مانند کیسه‌ای خالی، اشک می‌ریزد. تو آنقدر در دلم درد و رنج ایجاد کردی که دیگر ادامه این وضعیت برایم طاقت‌فرساست.
ما دل خود را به بوی زلف دلبر داده‌ایم
گر جنون مردست، عالم را همین سودا بس است
هوش مصنوعی: ما خودمان را به عطر و زیبایی موهای محبوبمان سپرده‌ایم؛ اگر دیوانگی مردانگی است، همین عشق و علاقه برای دنیا کافی است.
فتنه بهر کوهکن از سنگ پیدا می‌شود
رشک شیرین بعدازین بر صورت خارا بس است
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که مشکلات و چالش‌ها به سراغ کسی می‌آید که در صدد انجام کارهای بزرگ و سخت است. وقتی کوه‌کنی در برابر سنگ‌های سخت قرار می‌گیرد، به دلیل تلاشش و صبرش، در نهایت به موفقیت می‌رسد و این موفقیت همانند شکرینی برای او جلوه‌گر می‌شود. بنابراین، درک این معناست که غلبه بر دشواری‌ها می‌تواند به دستاوردهای شیرینی منجر شود.
حاجت آلایش دامان چندین غمزه نیست
یک تغافل کشتن فیّاض را تنها بس است
هوش مصنوعی: نیازی به زحمت و دوری برای به دست آوردن محبت و جلب توجه نیست؛ یک بی‌اعتنایی کافی است تا کسی که بخشنده و مهربان است، از عشق و محبت فاصله بگیرد.