گنجور

شمارهٔ ۱۱۷

دلم پای‌بند نسیم بهارست
جنون بر سر پای در انتظارست
خراشیده رخسارِ کاهیّ عاشق
به بازار خوبان زر سکه‌دارست
دل از مهر زلف و رخش برنگیرم
که از کفر و ایمان مرا یادگارست
مرا سوخت هجر تو صد ره ولیکن
همان دل به وصل تو امّیدوارست
چه شد یار فیّاض اگر با رقیب است
به کام توهم می‌شود، روزگارست

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم پای‌بند نسیم بهارست
جنون بر سر پای در انتظارست
هوش مصنوعی: دل من به نسیم بهار وابسته است و دیوانگی در سرم وجود دارد که در انتظار چیزی است.
خراشیده رخسارِ کاهیّ عاشق
به بازار خوبان زر سکه‌دارست
هوش مصنوعی: چهره‌ی دل‌شکسته‌ و زخم‌خورده‌ی عاشق در میان زیبارویان به‌مثابه‌ی سکه‌ای با ارزش در بازار است.
دل از مهر زلف و رخش برنگیرم
که از کفر و ایمان مرا یادگارست
هوش مصنوعی: دل را هرگز از عشق زلف و چهره‌ات جدا نخواهم کرد؛ چرا که یادگار ایمان و کفر من است.
مرا سوخت هجر تو صد ره ولیکن
همان دل به وصل تو امّیدوارست
هوش مصنوعی: غم دوری تو مرا به شدت می سوزاند، اما با این حال همان دل این امید را دارد که به وصالت برسم.
چه شد یار فیّاض اگر با رقیب است
به کام توهم می‌شود، روزگارست
هوش مصنوعی: چرا یاری بخشنده اگر با رقیب است، در نهایت به نفع تو نمی‌شود؟ این را باید به حساب روزگار گذاشت.