شمارهٔ ۴۱ - تقاضا
ای آنکه ز نور حق چراغت
افروخته شد چو از حیا روی
افروز چراغ عیش ما را
زآن تازه گیاه آشنا روی
زآن جوهر آشنا که آمیخت
با هر نفسی چو آشنا روی
صد گل چمن دماغ را رست
چون سنبل زلف دوست خودروی
زآن شعله که هر خراش دودش
دارد لب زمزمی ثناگوی
آویزد گرد عارض حسن
صد حلقه زلف عنبرینموی
زآن سینه عاشقان که آهش
از بس که گرفته با ادب خوی
در زمزم صدق آورد غسل
وآنگاه نهد به سوی لب روی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای آنکه ز نور حق چراغت
افروخته شد چو از حیا روی
هوش مصنوعی: ای کسی که با روشنایی حقیقت، چراغ وجودت روشن شده و بخاطر خجالت، چهرهات را از دید پنهان کردهای.
افروز چراغ عیش ما را
زآن تازه گیاه آشنا روی
هوش مصنوعی: چراغ خوشی ما را روشن کن، از آن گیاه تازه و آشنای با Gesicht دلنشین.
زآن جوهر آشنا که آمیخت
با هر نفسی چو آشنا روی
هوش مصنوعی: این جوهر آشنا که با هر نفسی در آمیخته است، به مانند دوستی است که در هر برخورد مانند یک چهره آشنا به نظر میآید.
صد گل چمن دماغ را رست
چون سنبل زلف دوست خودروی
هوش مصنوعی: به اندازه ده گل، بوی خوشی که از دماغم به مشام میرسد، همانند بوی زلف دوست زیباست.
زآن شعله که هر خراش دودش
دارد لب زمزمی ثناگوی
هوش مصنوعی: از آتشی که هر زخمی که روی آن بیفتد، دود برمیخیزد، چشمی به زمزمهی دعایی دارد.
آویزد گرد عارض حسن
صد حلقه زلف عنبرینموی
هوش مصنوعی: به دور چهره زیبا، صد حلقه موهای زلفی که همچون عطر عنبر خوشبو هستند، آویخته است.
زآن سینه عاشقان که آهش
از بس که گرفته با ادب خوی
هوش مصنوعی: از دل عاشقانی که دلمشغولیشان باعث شده آههایشان بسیار سنگین و پرمعنا شود.
در زمزم صدق آورد غسل
وآنگاه نهد به سوی لب روی
هوش مصنوعی: در چشمهی صداقت، شستوشو کرده و سپس بهسوی لبان زیبا میرود.