گنجور

شمارهٔ ۴۰ - در تقاضا

ای آن که ز نور صبح چراغت
افروخته شد چو از حیا روی
افروز چراغ عیش ما را
ز آن تازه گیای آشنا روی
زآن جوهر آشنا که آمیخت
با هر نفسی چو با صبا بوی
صد گل چمن دماغ را زوست
چون سنبل زلف دوست خودروی
ز آن شعله که هر خرام دودش
دارد لب زمزمی ثناگوی
آویزد گرد عارض حسن
صد حلقه زلف عنبرین بوی
ز آن سینه عاشقان که آهش
از بس که گرفته با ادب خوی
در زمزم صدق آورد غسل
و آن گاه به سوی لب نهد روی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای آن که ز نور صبح چراغت
افروخته شد چو از حیا روی
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر نور صبح، روشنی‌ات ایجاد شد، وقتی که از شرم، چهره‌ات پنهان است.
افروز چراغ عیش ما را
ز آن تازه گیای آشنا روی
هوش مصنوعی: ای چراغ شادی ما را روشن کن، زیرا که زیبایی و تازگی چهره‌ات برای ما آشنا و دلنشین است.
زآن جوهر آشنا که آمیخت
با هر نفسی چو با صبا بوی
هوش مصنوعی: از آن جوهر آشنایی که با هر نفسی ترکیب شده و مانند عطر صبحگاه به مشام می‌رسد.
صد گل چمن دماغ را زوست
چون سنبل زلف دوست خودروی
هوش مصنوعی: صد گل چمن، بوی خوش او را دارد، همان‌طور که سنبل، زلف دوست را می‌سازد زیبا و دل‌انگیز.
ز آن شعله که هر خرام دودش
دارد لب زمزمی ثناگوی
هوش مصنوعی: از آن آتش که هر بار با حرکتش دود ایجاد می‌کند، لب‌هایش به ذکر و ثنای خدا مشغول هستند.
آویزد گرد عارض حسن
صد حلقه زلف عنبرین بوی
هوش مصنوعی: بر گرد صورت زیبای او، صد رشته موهای خوشبو و معطر مانند عنبر آویزان است.
ز آن سینه عاشقان که آهش
از بس که گرفته با ادب خوی
هوش مصنوعی: از دل عاشقانی که آه آن‌ها به خاطر غصه‌های بسیار، با وقار و آرامش است.
در زمزم صدق آورد غسل
و آن گاه به سوی لب نهد روی
هوش مصنوعی: در آب زلال و پاکی که نماد صداقت است، فردی خودش را شستشو می‌دهد و سپس به سمت لبخند یا کلام خود می‌رود.