گنجور

شمارهٔ ۱۸ - توصیف کتابی که سیفا فرستاده

رسید از حضرت سیفا کتابی
کتابی نه که بحری پرگهر بود
کتابی نه که پر ماه آسمانی
که در وی هر شکن کق قمر بود
پی عرض رموز آشنایی
ز هر حرفش سطرلاب دگر بود
کتابی نه همایون‌فر همایی
که عنقای وفایش زیر پر بود
نظر بر پای هر حرفش چو مستان
فتاده مست وز خود بی‌خبر بود
نیارستم به پایش دیده مالید
ز بس در هر مژه جوش نظر بود
گلی بر شاخسار لفظ و معنی
ز داغ سینه ما تازه‌تر بود
گمان بردم که از گلزار لطف‌ست
چو بوییدم ز گلزار دگر بود
به خط عنبرین دوست می‌ماند
چو در جانش کشیدم نیشتر بود
هر آن بادی کز آن گلزار می‌جست
ز باد صبحدم گستاخ‌تر بود
به جان عقل یعنی خاک پایت
که جان بی‌نور رایت مختصر بود
به خاک پای غم یعنی سر من
که سر بی خاک پایت دردسر بود
در آتش خانه فکرم کزین بیش
هزاران شعله با ریگ شرر بود
ز دی ماه فراق افسرد چندان
که گویی طبع آتش سرد و تر بود
ازین آتش که کلکت بر من افشاند
مرا هم چشمه چشمه در جگر بود
ولی هرگز هوای جلوه گستاخ
نکرد آنجا که هوشت را گذر بود

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رسید از حضرت سیفا کتابی
کتابی نه که بحری پرگهر بود
هوش مصنوعی: کتابی از سوی حضرت سیفا رسید که نه تنها یک کتاب ساده بود، بلکه مانند دریایی پر از جواهرات و ارزش‌ها بود.
کتابی نه که پر ماه آسمانی
که در وی هر شکن کق قمر بود
هوش مصنوعی: سخن از کتابی است که همچون ماهی در آسمان می‌درخشد و در آن هر نور و زیبایی، به مانند قمر می‌درخشد.
پی عرض رموز آشنایی
ز هر حرفش سطرلاب دگر بود
هوش مصنوعی: برای درک آزادگی و راز و رمز آشنایی، هر جزئی از آن می‌تواند دنیای جدیدی را به وجود آورد.
کتابی نه همایون‌فر همایی
که عنقای وفایش زیر پر بود
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به وصف یک کتاب می‌پردازد که دارای ارزش و مقام بالایی است. همچنین به وفاداری و صداقتی اشاره دارد که در زیر پر این کتاب وجود دارد. به نوعی می‌توان گفت که کتاب مورد نظر دارای ویژگی‌های خاص و ارزنده‌ای است که آن را از دیگر کتاب‌ها متمایز می‌کند.
نظر بر پای هر حرفش چو مستان
فتاده مست وز خود بی‌خبر بود
هوش مصنوعی: هرگاه به کلمات او نگاه می‌کنم، همچون مستی که در عالم خواب و بی‌خبر از خود است، غرق در جذابیت و زیبایی آن‌ها می‌شوم.
نیارستم به پایش دیده مالید
ز بس در هر مژه جوش نظر بود
هوش مصنوعی: نمی‌توانم به پای او نزدیک شوم و چشم‌هایم را به زمین بزنم، زیرا هر مژه‌ام به خاطر عشق و نگاه به او می‌لرزد و پر از احساس است.
گلی بر شاخسار لفظ و معنی
ز داغ سینه ما تازه‌تر بود
هوش مصنوعی: گل‌های تازه‌ای که بر روی درختان کلمات و معانی شکوفه زده‌اند، ناشی از درد و رنج عمیق دل ماست.
گمان بردم که از گلزار لطف‌ست
چو بوییدم ز گلزار دگر بود
هوش مصنوعی: فکر می‌کردم که عطر این گل‌ها از گلستان محبت است، اما وقتی بوی گلستان دیگری را استشمام کردم، متوجه شدم که فرق دارد.
به خط عنبرین دوست می‌ماند
چو در جانش کشیدم نیشتر بود
هوش مصنوعی: دوست با خط زیبا و دلنوازش شبیه است به اینکه وقتی آن را در جانم حس می‌کنم، مانند نیشتر دردآوری است.
هر آن بادی کز آن گلزار می‌جست
ز باد صبحدم گستاخ‌تر بود
هوش مصنوعی: هر نسیمی که از آن باغ می‌وزید، از نسیم صبح زود هم نیرومندتر و جسورتر بود.
به جان عقل یعنی خاک پایت
که جان بی‌نور رایت مختصر بود
هوش مصنوعی: بیت به این معنا است که به احترام و ارادت به فهم و عقل شما، مانند خاک پای شما، جان من نیز بی‌نور و بی‌رمق است.
به خاک پای غم یعنی سر من
که سر بی خاک پایت دردسر بود
هوش مصنوعی: درد و غم من به قدری عمیق است که انگار سر و نازک من را به پای تو می‌سپرند، در حالی که بدون توجه به تو، همیشه در گرفتاری و مشکل بوده‌ام.
در آتش خانه فکرم کزین بیش
هزاران شعله با ریگ شرر بود
هوش مصنوعی: در ذهن من همچون آتش شعله‌هایی وجود دارد که از آن هزاران نار گلگون و داغ برخاسته است.
ز دی ماه فراق افسرد چندان
که گویی طبع آتش سرد و تر بود
هوش مصنوعی: از دی‌ماه که فاصله گرفته‌ام آنقدر غمگین و افسرده‌ام که انگار روح و احساس من، سرد و مرطوب شده است.
ازین آتش که کلکت بر من افشاند
مرا هم چشمه چشمه در جگر بود
هوش مصنوعی: این آتش که تو به من می‌زنی، مرا به شدت می‌سوزاند و درونم را به تکه‌های کوچک تبدیل کرده است.
ولی هرگز هوای جلوه گستاخ
نکرد آنجا که هوشت را گذر بود
هوش مصنوعی: اما هرگز به خود اجازه نداد که جلوه‌گری کند، در جایی که عقل و فهم او در حال عبور بود.