شمارهٔ ۱۵۱
پریشان نالهام بر گرد هر گلزار میگردم
نا از سودای گل در جستجوی خار میگردم
درین فصل بهار از غنچه دل خنده میجوشد
مگر از نخل تیغی باز برخوردار میگردم
مزاج خویش نشناسم همین دانم که گر بر من
دم گرم مسیحا بگذرد بیمار میگردم
دل رحمت برد حسن قبول توبهام گر من
پشیمان گنه زانساز کز استغفار میگردم
دلم زود آشنای عشق گردیدست مغذورم
اگر دیر آشنای سبحه و زنار میگردم
به رغم عقل احول آن چنان با دوست یکرنگم
که بر گرد سر هر موی خود صد بار میگردم
فصیحی از وفاداری مگر غم چشم خویشم خواند
که هر ساعت سراپا بیسبب خونبار میگردم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پریشان نالهام بر گرد هر گلزار میگردم
نا از سودای گل در جستجوی خار میگردم
هوش مصنوعی: من به دور هر باغی با صدای نالهام سرگردان هستم و از شدت عشق به گل، در جستجوی خارها میگردم.
درین فصل بهار از غنچه دل خنده میجوشد
مگر از نخل تیغی باز برخوردار میگردم
هوش مصنوعی: در این بهار، قلبم از شادی و خوشحالی پر شده است، اما ممکن است از تلخی و سختیهایی که در زندگی دارم نیز رنج ببرم.
مزاج خویش نشناسم همین دانم که گر بر من
دم گرم مسیحا بگذرد بیمار میگردم
هوش مصنوعی: من خودم را نمیشناسم، اما میدانم اگر نسیمی گرم و دلچسب به من برسد، بیمار و دلداده میشوم.
دل رحمت برد حسن قبول توبهام گر من
پشیمان گنه زانساز کز استغفار میگردم
هوش مصنوعی: دل من به رحمت عاشق حسن قبول میکند که توبهام را بپذیرد، حتی اگر من از گناههای خود پشیمان باشم. از این روست که به خاطر استغفار و پشیمانیام، به درگاهش روی میآورم.
دلم زود آشنای عشق گردیدست مغذورم
اگر دیر آشنای سبحه و زنار میگردم
هوش مصنوعی: دل من سریع به عشق آشنا شده است و اگر دیر به زینتها و نمادهای مذهبی آشنا شوم، آن را عجیب نمیدانم.
به رغم عقل احول آن چنان با دوست یکرنگم
که بر گرد سر هر موی خود صد بار میگردم
هوش مصنوعی: به رغم اینکه عقل من شاید ناقص باشد، من با دوستانم به قدری صمیمی و یکرنگ هستم که اگر بخواهم، برای هر موی سر خود بارها و بارها دور آنها میچرخم.
فصیحی از وفاداری مگر غم چشم خویشم خواند
که هر ساعت سراپا بیسبب خونبار میگردم
هوش مصنوعی: فصیحی به زیبایی از وفاداری میگوید، اما غم چشم من باعث میشود که هر لحظه بدون دلیل، دلم پر از درد و عذاب شود.

فصیحی هروی