شمارهٔ ۱۳۳
من که افسردهترم از نفس مرغ خموش
کی رسد در چمن حسن توام لاف خروش
جان گر از بهر نثارت نفرستم چه کنم
گل مفلس چه کند گر نشود عطرفروش
چه بهشتست محبت که درو میگردند
گریه زخم من و خنده گل دوش به دوش
شوق بنگر که چو نامش به زبانم آید
نگه از دیده سراسیمه دود تا در گوش
تیغ نازی مگر احرام دلم بسته که باز
زخمها هر نفس از شوق گشایند آغوش
نیش مژگان تو چون چشم تو شوخست مباد
چشم زخمی رسد و بشکند اندر رگ هوش
همت دیده بلندست فصیحی تن زن
نظری را به تماشای دو عالم مفروش
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من که افسردهترم از نفس مرغ خموش
کی رسد در چمن حسن توام لاف خروش
هوش مصنوعی: من از خیال و اندوهی که دارم به مرگ و خاموشی پرندهای در سکوتم میمانم. حالا چقدر طول میکشد تا در گلزار زیبایی تو، صدای سرخوشی و شادابی من بلند شود؟
جان گر از بهر نثارت نفرستم چه کنم
گل مفلس چه کند گر نشود عطرفروش
هوش مصنوعی: اگر جانم را برای نثار تو هدیه نکنم، چه باید بکنم؟ چیز بیارزشی مانند گل ناتوان چه میتواند بکند اگر عطر فروش نتواند عطری بفروشد؟
چه بهشتست محبت که درو میگردند
گریه زخم من و خنده گل دوش به دوش
هوش مصنوعی: محبت مانند بهشتی است که در آن، زخمهای دل من سبب گریه میشوند و در کنار آن، شادی و خنده گل نیز وجود دارد.
شوق بنگر که چو نامش به زبانم آید
نگه از دیده سراسیمه دود تا در گوش
هوش مصنوعی: به شوقی که احساس میکنم، وقتی نامش را بر زبان میآورم، چشمانم پر از نگرانی و اشک میشود و گویا چیزی در گوشم میپیچد.
تیغ نازی مگر احرام دلم بسته که باز
زخمها هر نفس از شوق گشایند آغوش
هوش مصنوعی: اگر دلم را به عشق تو محکم بستهام، چرا زخمی که هر لحظه از شوق میزنم، دوباره باز میشود و آغوشم را به روی احساساتم میگشاید؟
نیش مژگان تو چون چشم تو شوخست مباد
چشم زخمی رسد و بشکند اندر رگ هوش
هوش مصنوعی: نیش مژگان تو به اندازه چشمهای کنجکاو و بازیگوش تو زیباست، اما ای کاش که آسیب و آسیبدیدگی از دیگران به تو نرسد و قلب و روح انسان را نشکند.
همت دیده بلندست فصیحی تن زن
نظری را به تماشای دو عالم مفروش
هوش مصنوعی: عزم و اراده تو بسیار بلند است، پس با تمام وجود خود را برای مشاهده زیباییهای دو جهان آماده کن و به راحتی از تماشای آنها دست نکش.

فصیحی هروی