شمارهٔ ۱۰۷
یاد آن شبها که بزم عیش ما آباد بود
شمع ما از بینوایی شرمسار باد بود
از لب زخم شهیدان جوش میزد شکر دوست
لیک در گوش حریفان ناله و فریاد بود
حسن طاعت بین که در محشر شهیدان ترا
نامه اعمال پر حرف مبارک باد بود
بیمروت نیست حسن ار دوست باشد بیوفا
روی شیرین در دل خسرو سوی فرهاد بود
لذت شهد شهادت بر فصیحی شد حرام
بس که مسکین شرمسار خنجر جلاد بود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یاد آن شبها که بزم عیش ما آباد بود
شمع ما از بینوایی شرمسار باد بود
هوش مصنوعی: به یاد شبهایی میافتم که جشنی پر از شادی و خوشی داشتیم و در آن شبها، شمع ما به خاطر فقر و نداریمان شرمنده و سرافکنده بود.
از لب زخم شهیدان جوش میزد شکر دوست
لیک در گوش حریفان ناله و فریاد بود
هوش مصنوعی: از لبهای زخمی شهیدان، شیرینی و محبت دوست به گوش میرسید، اما در عوض، در گوش حریفان تنها ناله و فریاد شنیده میشد.
حسن طاعت بین که در محشر شهیدان ترا
نامه اعمال پر حرف مبارک باد بود
هوش مصنوعی: در روز قیامت، وقتی شهیدان حاضر میشوند، حسن طاعت تو باعث میشود که نامه عمل تو پر از خوبیها و موفقیتها باشد.
بیمروت نیست حسن ار دوست باشد بیوفا
روی شیرین در دل خسرو سوی فرهاد بود
هوش مصنوعی: حسن اگرچه بیوفا و بیمروت است، اما علاقهاش به فرهاد، مانند دلی شیرین به سوی خسرو است. این نشان میدهد که عشق و دوست داشتن، حتی در شرایط سخت و دشوار، همچنان وجود دارد.
لذت شهد شهادت بر فصیحی شد حرام
بس که مسکین شرمسار خنجر جلاد بود
هوش مصنوعی: لذت و شیرینی شهید شدن به قدری ناچیز و نامناسب به نظر میآید که مسکین و بیچاره از خنجر قاتل خجالت میکشد.

فصیحی هروی