گنجور

شمارهٔ ۱۰۲

در دیده نگه چون ز تو در خون بنشیند
از تنگدلی چون مژه بیرون بنشیند
بی باد درین دشت غبار ره لیلی
برخیزد و در دیده مجنون بنشیند
آن کس که فکند از نظر لطف تو ما را
چون دیده ما تا مژه در خون بنشیند
این داغ چه داغی‌ست که در جوش فزونیست
چون موج که در سینه جیحون بنشیند
همراه اجل خنده‌زنان رفت فصیحی
تا چند درین معرکه محزون بنشیند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در دیده نگه چون ز تو در خون بنشیند
از تنگدلی چون مژه بیرون بنشیند
هوش مصنوعی: یعنی وقتی کسی به خاطر عشق و احساس شدید، اشک‌هایش به چشمش می‌آید و نمی‌تواند آن را تحمل کند، مانند مژه‌ای که از درد و ناراحتی بیرون می‌آید. این وضعیت نشان‌دهنده‌ی شرایط سخت و غمناک فرد است که از تنگدلی و غم در حال رنج کشیدن است.
بی باد درین دشت غبار ره لیلی
برخیزد و در دیده مجنون بنشیند
هوش مصنوعی: در این دشت بی‌وزش باد، گردوغبار مسیر لیلی بلند می‌شود و در چشمان مجنون جا می‌گیرد.
آن کس که فکند از نظر لطف تو ما را
چون دیده ما تا مژه در خون بنشیند
هوش مصنوعی: آن کسی که از مهربانی تو ما را دور کرده، چنان حالی بر ما آوارده است که همچون مژه‌ای که در خون غوطه‌ور شود، دیدگان ما نیز پر از غم و اندوه است.
این داغ چه داغی‌ست که در جوش فزونیست
چون موج که در سینه جیحون بنشیند
هوش مصنوعی: این داغ چه اعجاب‌آور است که هر لحظه شدت بیشتری پیدا می‌کند، مانند موجی که در دل رود جیحون آرام می‌گیرد.
همراه اجل خنده‌زنان رفت فصیحی
تا چند درین معرکه محزون بنشیند
هوش مصنوعی: فصیحی با خنده و شادی به همراه مرگ رفت، اما تا کی باید در این میدان غم و اندوه بماند؟