شمارهٔ ۷ - واو راست
باز یارب چونم از هجران دوست
باز چون گم گشته ام جویان دوست
تا همی خایم لب و دندان خویش
ز آرزوی آن لب و دندان دوست
دیدگانم ابر درافشان شده ست
زآرزوی لفظ درافشان دوست
من نخسبم بی خیال روی یار
من نخندم بی لب خندان دوست
من به جان با دوست پیمان کرده ام
نشکنم تا جان بود پیمان دوست
من چنینم یار گویی چون بود
آن خود دانم ندانم آن دوست
شمارهٔ ۶ - همو راست: طرب کنم که مرا جای شادی و طربستشمارهٔ ۸ - نیز او راست: مرا گر چو من دوستداری نباید
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.