گنجور

شمارهٔ ۹۰ - در مدح خواجه ابوسهل دبیر، عبدالله بن احمد بن لکشن گوید

دوش ناگاه بهنگام سحر
اندر آمد ز در آن ماه پسر
با رخ رنگین چون لاله و گل
بالب شیرین چون شهد و شکر
حلقه جعدش پر تاب و گره
حلقه زلفش ازان تافته تر
گفتم: ای خانه بتو باغ بهشت
چون برون جسته ای از خانه بدر؟
خواجه ترسم که خبر یابد ازین
بانگ بر خیزد، چون یافت خبر
گفت من بار ملامت بکشم
تو بکش نیز و بس اندوه مخور
چون منی را به ملامت مگذار
این سخن را بنویسند به زر
لشکری چند برخواجه و میر
همه دارند ز من دست بسر
همه در انده من سوخته دل
همه در حسرت من خسته جگر
گر مرا خواجه به نخاس برد
بربایند به همسنگ گهر
تو مرا یافته ای بی همه شغل
نیست اندر کلهت پشم مگر ؟
گفتم ای ترک در این خانه مرا
کودکانند چو گلهای ببر
گر ز تو بر بخورم، بربخورند
زان من، فردا، کسهای دگر
تا منم رسم من این بود ومرا
بسر خواجه کزین نیست گذر
کدخدای ملک هفت اقلیم
خواجه سید ابوسهل عمر
آن خریدار سخندان و سخن
وان هوا خواه هنرمندو هنر
برنکو نامی چونانکه بود
پدر مشفق بر نیک پسر
زر او را بر زوار مقام
سیم او را بر خواهنده مقر
مجلس او ز پی اهل ادب
به سفر ساخته همچون به حضر
بر او بوده به هر جای مقیم
زو رسیده به همه خلق نظر
خدمت سلطان بر دست گرفت
خدمت سلطان سهلست مگر ؟
از پی ساختن بخشش ما
خویش را پیش بلا کرده سپر
او ز بهر ما در کوشش و رنج
ماگرفته همه زو ناز و بطر
آنچه من کهتر ازو یافته ام
گر بگویم بتو مانی به عبر
تا زبان دارم زیبد که زبان
به ثنا گفتن او دارم تر
من همی دانم کاندر بر او
چیست از بهرمن و تو مضمر
جاودان شادو تن آزاد زیاد
آن نکو خوی پسندیده سیر
بیش از آنست که پیش همه خلق
عالمان را بر او جاه و خطر
عاشق و فتنه علم و ادبست
لاجرم یافته زین هر دو خبر
در جهان هیچ کتابی مشناس
کو نکرده ست دو سه باره زبر
سختکوشست به پرهیز و به زهد
تو مر او رابه جوانی منگر
همچو ابد الان در صومعه ها
کند از هر چه حرامست حذر
شاد باد آن به همه نیک سزا
وایمن از نکبت و از شور و زشر
عید او فرخ و فرخ سر سال
فرخی بر در او بسته کمر
تاهمی یابد در دولت شاه
بر بد اندیش فرومایه ظفر
دولتش باقی و نعمت به فزون
راوقی بر کف و معشوق به بر

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش ناگاه بهنگام سحر
اندر آمد ز در آن ماه پسر
هوش مصنوعی: دیروز صبح، ناگهان آن پسر ماه مانند از در وارد شد.
با رخ رنگین چون لاله و گل
بالب شیرین چون شهد و شکر
هوش مصنوعی: صورتش زیبا و دلربا است مانند گل‌ها و رنگش همچون لاله‌ها می‌درخشد، و لب‌هایش به شیرینی عسل و شکر می‌مانند.
حلقه جعدش پر تاب و گره
حلقه زلفش ازان تافته تر
هوش مصنوعی: موهایش مانند حلقه‌های پرتاب و گره‌خورده است، و به طور خاص، زلف‌های او از هر چیز دیگری زیباتر و جذاب‌تر است.
گفتم: ای خانه بتو باغ بهشت
چون برون جسته ای از خانه بدر؟
هوش مصنوعی: گفتم: ای خانه، چطور از تو مثل باغ بهشت بیرون رفته‌ای؟
خواجه ترسم که خبر یابد ازین
بانگ بر خیزد، چون یافت خبر
هوش مصنوعی: من نگرانم که او از این صدا آگاه شود و پس از آگاهی اقدام کند.
گفت من بار ملامت بکشم
تو بکش نیز و بس اندوه مخور
هوش مصنوعی: او گفت که من بار سرزنش و انتقاد را به دوش می‌کشم، تو هم این بار را به دوش بکش و نگران نباش.
چون منی را به ملامت مگذار
این سخن را بنویسند به زر
هوش مصنوعی: هرگز به من ایراد نگیرید، چون این سخن را باید با ارزشی گران بحدی ثبت کرد.
لشکری چند برخواجه و میر
همه دارند ز من دست بسر
هوش مصنوعی: گروهی از افراد قدرتمند و مهم به من وابسته هستند و همه به نوعی تحت تاثیر من قرار دارند.
همه در انده من سوخته دل
همه در حسرت من خسته جگر
هوش مصنوعی: همه به خاطر غم من دل‌شان سوخته و همه به خاطر آرزوهای نرسیده‌ام خسته و افسرده هستند.
گر مرا خواجه به نخاس برد
بربایند به همسنگ گهر
هوش مصنوعی: اگر مرا آقا به دام انداخته و به بند بکشد، مانند گوهر ارزشمند بر من توجه خواهند کرد.
تو مرا یافته ای بی همه شغل
نیست اندر کلهت پشم مگر ؟
هوش مصنوعی: آیا هیچ شغلی در زندگی‌ام وجود ندارد که تو به من برسی و از آن بهره‌مند شوی؟ آیا تنها در وجود من چیزی برای تو باقی نمانده است؟
گفتم ای ترک در این خانه مرا
کودکانند چو گلهای ببر
هوش مصنوعی: گفتم ای ترک، در این خانه من را مانند گل‌ها در کنار خود بپرورانید.
گر ز تو بر بخورم، بربخورند
زان من، فردا، کسهای دگر
هوش مصنوعی: اگر من از تو بهره‌مندی کنم، دیگران نیز از من بهره‌مند خواهند شد و فردا، افراد دیگری خواهند آمد که می‌توانند از این نعمت استفاده کنند.
تا منم رسم من این بود ومرا
بسر خواجه کزین نیست گذر
هوش مصنوعی: من همیشه چنین بوده‌ام و این رسم من است که تحت تأثیر خواجه‌ام نمی‌روم و از این راه نمی‌توانم عبور کنم.
کدخدای ملک هفت اقلیم
خواجه سید ابوسهل عمر
هوش مصنوعی: کدخدای سرزمین‌های هفت‌گانه، خواجه سید ابوسهل عمر، شخصیت برجسته‌ای است که مسئولیت و اداره این مناطق را بر عهده دارد.
آن خریدار سخندان و سخن
وان هوا خواه هنرمندو هنر
هوش مصنوعی: آن کسی که با فکر و درک خوب، به سخنان و فنون هنرمند علاقه‌مند است و ارزش هنر را می‌داند، مشتری واقعی هنر است.
برنکو نامی چونانکه بود
پدر مشفق بر نیک پسر
هوش مصنوعی: برنکو نامی مانند پدرش دارد، که در آموزش و محبت نسبت به پسر نیکو عمل کرده است.
زر او را بر زوار مقام
سیم او را بر خواهنده مقر
هوش مصنوعی: زر و سیم در اینجا به ارزش و مقام افراد اشاره دارد. یعنی کسی که دارای زر و سیم باشد، در دیدگاه دیگران موقعیتی ویژه و ارزشمند خواهد داشت. بدیهی است که افراد به دنبال چنین کسانی هستند تا از وجود آنها بهره‌مند شوند و یا به نوعی از ارتباط با آنها سود ببرند. این بیانگر اهمیت و تأثیر ثروت در روابط اجتماعی و جایگاه افراد در جامعه است.
مجلس او ز پی اهل ادب
به سفر ساخته همچون به حضر
هوش مصنوعی: مجلس او برای افراد با ادب به سفر آماده شده است، درست مثل اینکه در حضورشان باشد.
بر او بوده به هر جای مقیم
زو رسیده به همه خلق نظر
هوش مصنوعی: او در هر مکان حضور داشته و نگاهش به همه مردم رسیده است.
خدمت سلطان بر دست گرفت
خدمت سلطان سهلست مگر ؟
هوش مصنوعی: خدمات کردن به پادشاه کار ساده‌ای است، مگر نه؟
از پی ساختن بخشش ما
خویش را پیش بلا کرده سپر
هوش مصنوعی: برای حفظ خود در برابر مشکلات و بلاها، باید تلاش کنیم و بخشش و کرامت را در درون خود پرورش دهیم.
او ز بهر ما در کوشش و رنج
ماگرفته همه زو ناز و بطر
هوش مصنوعی: او به خاطر ما در تلاش و زحمت است، اما ما از او فقط ناز و نعمت می‌خواهیم.
آنچه من کهتر ازو یافته ام
گر بگویم بتو مانی به عبر
هوش مصنوعی: هر چه من از او کمتر دارم، اگر به تو بگویم، تو نیز در حیرت خواهی ماند.
تا زبان دارم زیبد که زبان
به ثنا گفتن او دارم تر
هوش مصنوعی: تا زمانی که زبان دارم، بهتر است که زبانم را به ستایش او مشغول کنم.
من همی دانم کاندر بر او
چیست از بهرمن و تو مضمر
هوش مصنوعی: من می‌دانم که در دل او چه می‌گذرد و این احساسات به خاطر من و تو پنهان شده است.
جاودان شادو تن آزاد زیاد
آن نکو خوی پسندیده سیر
هوش مصنوعی: همیشه شاد و آزاد زندگی کن، زیرا رفتار نیکو و پسندیده موجب خوشبختی و سلامتی می‌شود.
بیش از آنست که پیش همه خلق
عالمان را بر او جاه و خطر
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که علم و دانش در برابر تمام مردم، به قدری ارزشمند و مهم است که عالمان باید در نظر داشته باشند که این مقام و اعتبار ممکن است مسائل و خطراتی را نیز به همراه داشته باشد. به عبارتی، داشتن علم و دانش مسئولیت‌هایی را به همراه دارد و می‌تواند فرد را در معرض چالش‌ها و خطرات قرار دهد.
عاشق و فتنه علم و ادبست
لاجرم یافته زین هر دو خبر
هوش مصنوعی: عاشق و جذابیت حاصل علم و ادب است، بنابراین او از هر دوی این موارد آگاهی پیدا کرده است.
در جهان هیچ کتابی مشناس
کو نکرده ست دو سه باره زبر
هوش مصنوعی: در دنیا هیچ کتابی را نمی‌شناسم که دو یا سه بار نوشته شده باشد.
سختکوشست به پرهیز و به زهد
تو مر او رابه جوانی منگر
هوش مصنوعی: سختکوشی و تقوا باعث می‌شود که او به دور از دنیا و زرق و برق‌های آن باشد؛ بنابراین به جوانی و جوانی او دقت نکن.
همچو ابد الان در صومعه ها
کند از هر چه حرامست حذر
هوش مصنوعی: مانند همیشه در صومعه‌ها از هر آنچه که ناپسند و حرام است پرهیز می‌کند.
شاد باد آن به همه نیک سزا
وایمن از نکبت و از شور و زشر
هوش مصنوعی: خوشبخت باشد کسی که به نیکی و خوبی سزاوار است و از بدبختی و مشکلات دور باشد.
عید او فرخ و فرخ سر سال
فرخی بر در او بسته کمر
هوش مصنوعی: روز عید او مبارک است و آغاز سال نیز خوشی خود را به همراه دارد، خوشحالی و خوشبختی در درگاه او ظهور کرده است.
تاهمی یابد در دولت شاه
بر بد اندیش فرومایه ظفر
هوش مصنوعی: در زمان حکومت شاه، افرادی که بدخواه و پست هستند، به راحتی شکست خواهند خورد.
دولتش باقی و نعمت به فزون
راوقی بر کف و معشوق به بر
هوش مصنوعی: دولت و قدرتش پایدار است و نعمتش نیز بسیار است، در حالی که محبوبش در آغوش اوست.

حاشیه ها

1397/11/01 21:02
مجتبی

وزن شعر (فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)) است، لطفاً تصحیح بفرمایید.