شمارهٔ ۸۳ - در مدح عارض سپاه محمودی ابوبکر عمید الملک قهستانی
پشت من بشکست همچون پر شکن زلفین یار
اشک من بیجاده گون و چشم من بیجاده بار
هر زمان چشمم فشاند بر گل زرد ارغوان
هر زمان زلفش کندبر نسترن عنبر نثار
همچو برسیم زدوده جعد او بر روی او
حلقه ها دارد ز عنبر بر سمن سیصد هزار
عذر من بپذیرد اندر عشق آن بت هر که دید
زیر آن خمیده زلف پر شکن سیمین عذار
اشک خونین من و نوشین لبش در چشم خلق
نرخ و قدر گوهر کانی همی کرده ست خوار
عارض جیش و عمید لشکر میر آنکه او
کرده گیتی را ز روی خویش چون خرم بهار
آنکه چون جام می روشن بکف گیرد شود
بینوا زو بانوا و ممتحن زو شاد خوار
نیست دولت را چو او اندر جهان یک مستحق
نیست خسرو را چو او اندر زمین یک دوستدار
صد نکت بر چیده اندر یک سخن زو نکته جوی
یک خطا نادیده اندر صد سخن زو شهریار
دست او ابریست اندر بزمگه وقت عطا
اسب او بادیست اندر صد سخن گاه شکار
جود پیش از روزگار خواجه پنهان بود و بود
بود هر کس چون بر مؤمن وثن مذموم و خوار
آشکارا کرد دست راد خواجه جود را
همچو خشت شاه ایران گردن گردان شکار
از عطا و خلعت بسیار او با زایران
باز یابی تازه در هر انجمن صد یادگار
گر چو خلق و خوی او بودی بهار اندر عدن
عنبرین رستی نبات اندر عدن وقت بهار
هر که اندر طعنه او یک سخن گوید شود
هر زمان اورا زبان اندر دهن سوزنده نار
باژ گونه دشمنانش را ز بیم کلک او
موی گردد باژگونه بر بدن دندان مار
از سموم خشم او نرهد بجان بدخواه او
گر بپرد مرغ وار و بر پرن گیرد قرار
تا بنالد زندواف دلشده وقت ربیع
هر شب اندر باغ و در بستان بگلبن زار زار
ابر نوروزی بگرید وز سرشک چشم او
گل ز گلبن باز خندد در چمن معشوق وار
جاودانه شاد باد و تخت او چرخ بلند
دشمنش را جاودانه تخت گردد چوب دار
شمارهٔ ۸۲ - در وصفت بهار و مدح وزیر زاده ابوالحسن حجاج علی بن فضل بن احمد گوید: امسال تازه روی تر آمد همی بهارشمارهٔ ۸۴ - در مدح خواجه ابوبکر عبدالله بن یوسف حصیری ندیم سلطان محمود: ای بالب پر خنده و با شیرین گفتار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پشت من بشکست همچون پر شکن زلفین یار
اشک من بیجاده گون و چشم من بیجاده بار
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر احساس شکسته شدن و ناراحتی عمیق خود را بیان میکند. او میگوید که مانند پر شکنندهای که در اثر فشار زلفهای یار آسیب دیده، او نیز به شدت تحت تأثیر قرار گرفته است. اشکهای او بیهدف و بیسرزنش ریخته میشوند و چشمانش نیز پر از اندوه و بار سنگینی هستند. به طور کلی، شاعر در این ابیات عواطف و دردهای عاشقانه را به معرض نمایش میگذارد.
هر زمان چشمم فشاند بر گل زرد ارغوان
هر زمان زلفش کندبر نسترن عنبر نثار
هوش مصنوعی: هر بار که به گل زرد ارغوان نگاه میکنم، و هر بار که زلف او بر گل نسترن میافتد، احساس شگفتانگیزی در من ایجاد میشود.
همچو برسیم زدوده جعد او بر روی او
حلقه ها دارد ز عنبر بر سمن سیصد هزار
هوش مصنوعی: زنی را توصیف میکند که با موهای زیبا و فریبندهاش، حلقههای عطری بر روی موهایش دیده میشود. این حلقهها به نوعی نماد جذابیت و زیبایی او هستند و به بهار و گلهای خوشبو شبیهاند. بهطور کلی، او تجلی زیبایی و دلربایی است که همه چیز را تحت تاثیر خود قرار میدهد.
عذر من بپذیرد اندر عشق آن بت هر که دید
زیر آن خمیده زلف پر شکن سیمین عذار
هوش مصنوعی: هر کسی که چهرهی آن معشوق را در زیر گیسوی خمیده و پرتابش زیباییهایش ببیند، باید عذر من را در عشق او بپذیرد.
اشک خونین من و نوشین لبش در چشم خلق
نرخ و قدر گوهر کانی همی کرده ست خوار
هوش مصنوعی: اشک خونین من و لب زیبای او در نظر مردم ارزش و قیمت گوهری را پایین آورده است.
عارض جیش و عمید لشکر میر آنکه او
کرده گیتی را ز روی خویش چون خرم بهار
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتی میپردازد که برخوردار از قدرت و زیبایی است و به نوعی برتری خاصی بر دیگران دارد. او باعث شکوفایی و طراوت جهان میشود و حضورش مشابه به فصل بهار است که زندگی و سرزندگی را به ارمغان میآورد. به عبارت دیگر، این فرد مانند فرماندهای است که با ویژگیهای منحصر به فردش بر گیتی تأثیر میگذارد.
آنکه چون جام می روشن بکف گیرد شود
بینوا زو بانوا و ممتحن زو شاد خوار
هوش مصنوعی: هر که مانند کسی که جام شراب را در دست دارد، به این کار بپردازد، بیچاره و بیسر و سامان میشود، اما برای امتحان و آزمایش او، دیگران خوشحال و خرم خواهند بود.
نیست دولت را چو او اندر جهان یک مستحق
نیست خسرو را چو او اندر زمین یک دوستدار
هوش مصنوعی: در جهان هیچ کس مانند او شایسته مقام نیست و در زمین هیچ دوستی مثل او برای پادشاه وجود ندارد.
صد نکت بر چیده اندر یک سخن زو نکته جوی
یک خطا نادیده اندر صد سخن زو شهریار
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و دقت در کلام اشاره شده است. گفته میشود که در هر سخن میتوان نکات بسیار ارزشمندی یافت. اما اگر کسی در جستجوی نکتهسنجی باشد، ممکن است به راحتی یک خطا را نادیده بگیرد. در واقع، اگر چه ممکن است در کلام فردی نکات فراوانی وجود داشته باشد، اما توجه به جزئیات و دقت نکردن به خطاها نیز مهم است.
دست او ابریست اندر بزمگه وقت عطا
اسب او بادیست اندر صد سخن گاه شکار
هوش مصنوعی: دست او مانند ابری در مهمانی است و وقتی که نعمتها را میبخشد، مانند بادی است که در میان کلمات میوزد و در زمان شکار این احساس را به همراه دارد.
جود پیش از روزگار خواجه پنهان بود و بود
بود هر کس چون بر مؤمن وثن مذموم و خوار
هوش مصنوعی: سخاوت و بخشش پیش از زمان سرآمدان عالم وجود داشت، اما به دلیل عدم شناخت و تقدیر، هرکس مؤمن را به بدی و ذلت یاد میکرد.
آشکارا کرد دست راد خواجه جود را
همچو خشت شاه ایران گردن گردان شکار
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن قدرت و مهارت فردی است که با نیکی و بخشش خود، به دیگران کمک میکند. او همچون شیری قوی و با اراده، در عرصهی زندگی وارد میشود و به کمک دیگران میشتابد. این تصویر از رهبری و بزرگواری میتواند به ما یادآوری کند که اگرچه کارهای خوب همیشه به راحتی دیده نمیشوند، اما اثرات مثبت آنها همواره در زندگی دیگران باقی میماند.
از عطا و خلعت بسیار او با زایران
باز یابی تازه در هر انجمن صد یادگار
هوش مصنوعی: از بخششها و هدایا فراوان او، زائران هر بار در هر محفل، یادگاری نو و تازه به دست میآورند.
گر چو خلق و خوی او بودی بهار اندر عدن
عنبرین رستی نبات اندر عدن وقت بهار
هوش مصنوعی: اگر تو نیز مانند او بودی، در بهار بهشتی، گیاهان خوشبو و زیبا میروییدند.
هر که اندر طعنه او یک سخن گوید شود
هر زمان اورا زبان اندر دهن سوزنده نار
هوش مصنوعی: هر که به او سخنی آسیبزننده بگوید، همیشه در دلش آتش کینهای سوزان خواهد داشت.
باژ گونه دشمنانش را ز بیم کلک او
موی گردد باژگونه بر بدن دندان مار
هوش مصنوعی: دشمنان، از ترس قلم او به نوعی در مو و بدن خود دچار تغییرات میشوند؛ مانند اینکه بر اثر وجود دندان مار، بدنشان دچار ترس و اضطراب میشود.
از سموم خشم او نرهد بجان بدخواه او
گر بپرد مرغ وار و بر پرن گیرد قرار
هوش مصنوعی: از اثرات خشم او، کسی که میخواهد به او آسیب برساند، نمیتواند به راحتی فرار کند. اگر کسی مانند پرندهای پرواز کند و بر راحتی بنشیند، در واقع باید در نظر داشته باشد که چگونه از این خشم فاصله بگیرد.
تا بنالد زندواف دلشده وقت ربیع
هر شب اندر باغ و در بستان بگلبن زار زار
هوش مصنوعی: دل زندانی در آرزوی بهار است و هر شب در باغ و بستان گویی به ناله و گریه مشغول است، در حالی که گلها در حال شکفتن هستند.
ابر نوروزی بگرید وز سرشک چشم او
گل ز گلبن باز خندد در چمن معشوق وار
هوش مصنوعی: ابر در روزهای نوروزی میبارد و با اشکهایش، گلها از باغ بهار دوباره شکوفا میشوند و در چمن، معشوق به زیبا رویی خندان است.
جاودانه شاد باد و تخت او چرخ بلند
دشمنش را جاودانه تخت گردد چوب دار
هوش مصنوعی: شاد و پایدار باشد و تخت او در آسمان باشد، و دشمنش همیشه به مجازات دچار شود.