شمارهٔ ۷۵ - نیز در مدح شمس الکفاة ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی وزیر گوید
تاخم می را بگشاد مه دوشین سر
زهد من نیست شد و توبه من زیر و زبر
بمه روزه مرا توبه اگر در خور بود
روزه بگذشت و کنون نیست مرا آن درخور
چون مه روزه فراز آید من خود چکنم
نبرم دست به می تا نرود روزه بسر
شب عید آمدو میخواهم بر بام جهم
گویم: از نو شدن ماه چه دارید خبر؟
تا خبر یابم جامی دو سه اندر فکنم
رخ کنم سرخ و فرود آیم با ناز و بطر
چون فرود آیم، بنشینم و بر گیرم چنگ
همچنان دست قدح گیرم تا روز دگر
روز دیگر همه کس می خورد و شاد زید
کیست آنکس که مرا یارد گفتن که مخور
مطربانم همه همسایه (؟) وهم در گه خواب
شعرها دارند از گفته دستور از بر
صاحب سید ابوالقاسم خورشید کفاة
آن امام همه احرار به فضل و به هنر
دولت سلطان باغیست بهارش همه نور
رای او ابری کان باغ همی دارد تر
باغ آراسته کز ابر مدام آب خورد
تازه تر باشد هر ساعت و آراسته تر
خنک آن باغ که در سایه آن ابر بود
گلبن او نه عجب گر به تموز آرد بر
دولت شاه جهانرا بجهان معجزه هاست
اولین معجزه خواجه بدیوان اندر
رای و تدبیر صوابش بفلک خواهد برد
گوشه تاجش و امروز پدیدست اثر
هر کجا رای چنان باشد و تدبیر چنان
نه عجب باشد گر سنگ سیه گردد زر
شاه را گو توبشادی و طرب دل نه وبس
وز پی ساختن مملکت اندیشه مبر
ملک را عونی و اندیشه و بر تافته ایست (؟)
که تف هیبتش از خاره کند خاکستر
نگذرد شیر دژ آگاه بصد عمر از بیم
اندرآن بیشه که یک چاکر او کرد گذر
تا بدیوان وزارت بنشست از فزعش
ملکانرا نه قرارست و نه خوابست و نه خور
از شهان و ملکان هر که قوی تر به سپاه
بدهد ملک بیک نامه او بی لشکر
او همانست که محمود جهانرا بگشود
سبب او بود و بفرخ پی او یافت ظفر
تا نصیحت گر اوبود براو بود پدید
چون نصیحت ببرید آمد در کار غیر
او نصیحت نبرید اما بد گوی لعین
درمیان شور همیکرد سبب جستن شر
دایگان دست و زبان یافته بودند و شکم
کور کرده گرهی را و گروهی را کر
دمنه از بهر شکم عافیت شیر نجست
لاجرم شیر بچه کرد بسرگین اندر
بدبد گویان بد گویانرا کرد نگون
او برون آمداز آن ننگ چو از ابر قمر
آنکه مرده ست همی سوزد در آتش تیز
وانکه زنده ست همی غلطد در خون جگر
شکر یزدان جهانرا که چنین داند کرد
بر دل ما ز طرب باز کند چونین در
با ز گرداند با خواجه بشادی و نشاط
صد هزاران دل خسته ز در کالنجر
در دل بارخدای همه شاهان فکند
تا بدو صدر وزارت را بفزاید فر
رسم و آیین تبه گشته بدو گردد راست
در جهان عدل پدید آید و انصاف و نظر
ای بتو تازه کریمی وبتو تازه سخا
کردمی دایم از آنکس که جز این بود حذر
درسرای پسران تو و در خدمت تو
پیر گشتم تو بدین موی سیاهم منگر
وقت آنست که بنشینم در کوشککی
تابی اندوه بپایان برم این عمر مگر
شغلکی سازم بر دست که از موقف آن
هم مرا ساز سفر باشد و هم ساز حضر
بنده را مایگکی ده که همه عمر ترا
دولت وبخت معین بادو سپهرت یاور
روزگار تو بکام توو در خدمت تو
بسته شاهان و بزرگان جهان جمله کمر
روز عید رمضانست و سر سال نو است
هر دو را ایزد فرخنده کنادا بتو بر
شمارهٔ ۷۴ - در مدح شمس الکفاة خواجه ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی: یکروز مانده باز زماه بزرگوارشمارهٔ ۷۶ - در مدح خواجه احمد بن حسن میمندی و وزارت یافتن او بعد از عزل ٦ ساله: ای ترک همی باز شود دل بسرکار
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تاخم می را بگشاد مه دوشین سر
زهد من نیست شد و توبه من زیر و زبر
هوش مصنوعی: شما به خاطر شب گذشته دلی شاداب و خوشحالید، اما حالا فهمیدید که زندگی و رویهای که انتخاب کرده بودید، به هم ریخته و تغییر کرده است.
بمه روزه مرا توبه اگر در خور بود
روزه بگذشت و کنون نیست مرا آن درخور
هوش مصنوعی: اگر روزهام در آن زمان مناسب بود، توبه میکردم، اما حالا که روزه گذشته، دیگر صلاح نیست که چنین کاری انجام دهم.
چون مه روزه فراز آید من خود چکنم
نبرم دست به می تا نرود روزه بسر
هوش مصنوعی: زمانی که ماه در آسمان بالا میآید، من خودم کاری نمیکنم و دست به شراب نمیزنم تا روزه من تمام نشود.
شب عید آمدو میخواهم بر بام جهم
گویم: از نو شدن ماه چه دارید خبر؟
هوش مصنوعی: شب عید فرا رسیده و بر بام بلند میروم و میخواهم بگویم: آیا خبر دارید که چه چیزهایی برای آغاز ماه جدید داریم؟
تا خبر یابم جامی دو سه اندر فکنم
رخ کنم سرخ و فرود آیم با ناز و بطر
هوش مصنوعی: میخواهم خبر بگیرم، پس دو یا سه جام مینوشم. سپس با چهرهای سرخ و نازکردن، به پایین میآیم.
چون فرود آیم، بنشینم و بر گیرم چنگ
همچنان دست قدح گیرم تا روز دگر
هوش مصنوعی: بعد از اینکه فرود بیایم و نشسته و ساز زینت بخوانم، همچنان که در دستم لیوان است، تا روز دیگر ادامه میدهم.
روز دیگر همه کس می خورد و شاد زید
کیست آنکس که مرا یارد گفتن که مخور
هوش مصنوعی: در روز دیگری، همه خوشحال و مشغول خوردن هستند. تنها یک نفر است که به من یادآوری میکند که نباید بخورم.
مطربانم همه همسایه (؟) وهم در گه خواب
شعرها دارند از گفته دستور از بر
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این اشاره میکند که همهی هنرمندان و نوازندگان اطراف او نیز در فضایی هستند که خواب شعر و آهنگ را میبینند و از گفتههایی که یاد گرفتهاند، الهام میگیرند. آنها در این عالم هنری غرق شدهاند و به دنبال خلق زیباییها هستند.
صاحب سید ابوالقاسم خورشید کفاة
آن امام همه احرار به فضل و به هنر
هوش مصنوعی: سید ابوالقاسم درخشش و شاخصه همه آزادگان است، که به واسطهی دانش و استعدادش شناخته میشود.
دولت سلطان باغیست بهارش همه نور
رای او ابری کان باغ همی دارد تر
هوش مصنوعی: دولت و قدرت سلطان مانند باغی است که در فصل بهار تمام نور و روشنی آن به خاطر اراده و تدبیر اوست، به گونهای که این باغ همواره تازگی و سرسبزی دارد.
باغ آراسته کز ابر مدام آب خورد
تازه تر باشد هر ساعت و آراسته تر
هوش مصنوعی: باغی که بهطور مداوم از باران آب میخورد، هر لحظه سرسبزتر و زیباتر میشود.
خنک آن باغ که در سایه آن ابر بود
گلبن او نه عجب گر به تموز آرد بر
هوش مصنوعی: باغی که سایهاش از ابر باشد، بسیار خوشایند است. طبیعی است که در چنین باغی، گلها بتوانند در گرمای تابستان شکوفا شوند.
دولت شاه جهانرا بجهان معجزه هاست
اولین معجزه خواجه بدیوان اندر
هوش مصنوعی: دولت شاه جهان در جهان به عنوان یک معجزه شناخته میشود و نخستین معجزه خواجه در دیوان شعرش به تصویر کشیده شده است.
رای و تدبیر صوابش بفلک خواهد برد
گوشه تاجش و امروز پدیدست اثر
هوش مصنوعی: اندیشه و تدبیر درست او به زودی در آسمان حرفی برای گفتن خواهد داشت و نشانههای آن امروز آشکار است.
هر کجا رای چنان باشد و تدبیر چنان
نه عجب باشد گر سنگ سیه گردد زر
هوش مصنوعی: هر جا که فکر و برنامهریزی به این شکل باشد، بعید نیست که سنگ سیاه تبدیل به طلا شود.
شاه را گو توبشادی و طرب دل نه وبس
وز پی ساختن مملکت اندیشه مبر
هوش مصنوعی: به شاه بگو که خوشی و شادی دل کافی است و نیازی به نگرانی برای ساختن مملکت نیست.
ملک را عونی و اندیشه و بر تافته ایست (؟)
که تف هیبتش از خاره کند خاکستر
هوش مصنوعی: این جمله به تصویر کشیدن قدرت و تسلط یک حاکم بر سرنوشت و سرزمینش اشاره دارد. گویا این حاکم، با تفکرات و تصمیمات خویش، تاثیر عمیقی بر محیط و مردمش میگذارد. حتی خاک و طبیعت نیز از تاثیر شوکت و عظمت او تحت تأثیر قرار میگیرند. در واقع، قدرت او چنان بزرگ و اثرگذار است که به مانند آتش، توانایی ایجاد تغییرات عمیق و حتی ویرانگر را دارد.
نگذرد شیر دژ آگاه بصد عمر از بیم
اندرآن بیشه که یک چاکر او کرد گذر
هوش مصنوعی: هرگز شیر دژ به سادگی نمیگذرد و عمرش را در جنگل نمیگذارد، به خاطر اینکه یک نوکر او از آنجا عبور کرده است.
تا بدیوان وزارت بنشست از فزعش
ملکانرا نه قرارست و نه خوابست و نه خور
هوش مصنوعی: هنگامی که او به مقام وزارت رسید، بر اثر ترس و هراس او، پادشاهان نه میتوانند آرامش داشته باشند، نه خواب آرامی بر آنها میآید و نه توانایی خوردن غذا دارند.
از شهان و ملکان هر که قوی تر به سپاه
بدهد ملک بیک نامه او بی لشکر
هوش مصنوعی: هر کسی که در میان شاهان و پادشاهان از دیگران قویتر باشد و بتواند نیروی نظامی بیشتری را فراهم کند، سلطنت و قدرتش بر دیگران آهنگینتر است، حتی اگر بدون ارتش باشد، او به عنوان یک پادشاه قوی شناخته میشود.
او همانست که محمود جهانرا بگشود
سبب او بود و بفرخ پی او یافت ظفر
هوش مصنوعی: او همان کسی است که سبب گشایش دنیا برای محمود شد و به خاطر او، پیروزی نصیبش گردید.
تا نصیحت گر اوبود براو بود پدید
چون نصیحت ببرید آمد در کار غیر
هوش مصنوعی: اگر نصیحتگری بر او وجود داشته باشد، کارها برای او روشن میشود؛ ولی وقتی که به نصیحت توجه نکند و به کارهای دیگر مشغول شود، از راه صحیح خارج میشود.
او نصیحت نبرید اما بد گوی لعین
درمیان شور همیکرد سبب جستن شر
هوش مصنوعی: او نصیحت نمیکرد، اما بدگوییاش در میان جمع، باعث مشکلات و دردسرهایی میشد.
دایگان دست و زبان یافته بودند و شکم
کور کرده گرهی را و گروهی را کر
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره شده که افرادی در جایگاه دایه یا مراقب، توانستهاند با استفاده از قدرت بیان و عمل خود، مشکل یا گرهای را حل کنند. اما در عین حال، برخی دیگر دچار نقص و کمبود هستند، به طوری که نمیتوانند به درستی درخواست کمک کنند یا مشکلاتشان را بیان کنند. در واقع، بیت به تفاوت در توانایی افراد در ارتباط و بیان مشکلات اشاره دارد.
دمنه از بهر شکم عافیت شیر نجست
لاجرم شیر بچه کرد بسرگین اندر
هوش مصنوعی: دمنه به خاطر تأمین نیازهای خود و به دنبال راحتی، به سراغ شیر نرفت و در نتیجه شیر مجبور شد برای به دست آوردن غذا به جایگاه دمنه برود.
بدبد گویان بد گویانرا کرد نگون
او برون آمداز آن ننگ چو از ابر قمر
هوش مصنوعی: بدگویان را با بدگویی خود به قعر و سقوط میکشاند، او از آن شرم و ننگ بیرون آمده، مانند ماهی که از ابر خارج میشود.
آنکه مرده ست همی سوزد در آتش تیز
وانکه زنده ست همی غلطد در خون جگر
هوش مصنوعی: آنکه فوت کرده، در آتش شدید میسوزد و آنکه زنده است، در خون دل غوطهور میشود.
شکر یزدان جهانرا که چنین داند کرد
بر دل ما ز طرب باز کند چونین در
هوش مصنوعی: سپاسگزار خداوندی هستیم که چنین دانشی به جهان عطا کرده است و بر دل ما از شادی میافزاید و به این ترتیب، درهای خوشی را به روی ما میگشاید.
با ز گرداند با خواجه بشادی و نشاط
صد هزاران دل خسته ز در کالنجر
هوش مصنوعی: با خوشحالی و شادی به دور خواجه بچرخ و صد هزاران دل خسته را از درگاه خود شاد کن.
در دل بارخدای همه شاهان فکند
تا بدو صدر وزارت را بفزاید فر
هوش مصنوعی: در دل هر پادشاهی قدرت و مقام الهی را قرار دادهاند تا به این ترتیب، جایگاه وزارت را برای او افزایش دهند.
رسم و آیین تبه گشته بدو گردد راست
در جهان عدل پدید آید و انصاف و نظر
هوش مصنوعی: در جهان، اصول و سنتهای نادرست تغییر خواهند کرد و در پرتو عدالت، برابری و دقت آشکار خواهد شد.
ای بتو تازه کریمی وبتو تازه سخا
کردمی دایم از آنکس که جز این بود حذر
هوش مصنوعی: تو همیشه کریم و بخشندهای و من همواره از کسی که غیر از تو است، دوری جستهام.
درسرای پسران تو و در خدمت تو
پیر گشتم تو بدین موی سیاهم منگر
هوش مصنوعی: در خانه پسران تو و در خدمت تو پیر شدهام، اما تو به موی سیاه من نگاه نکن.
وقت آنست که بنشینم در کوشککی
تابی اندوه بپایان برم این عمر مگر
هوش مصنوعی: وقت آن رسیده که در گوشهای آرام بنشینم و تکیهگاهی برای پایان دادن به این درد و رنج بیابم، شاید این عمر کوتاه را به سر بیاورم.
شغلکی سازم بر دست که از موقف آن
هم مرا ساز سفر باشد و هم ساز حضر
هوش مصنوعی: میخواهم سازی بسازم که در هر شرایطی به من کمک کند، هم در سفر و هم در مکانهای ثابت.
بنده را مایگکی ده که همه عمر ترا
دولت وبخت معین بادو سپهرت یاور
هوش مصنوعی: از خداوند بخواه که یک چیز به من عطا کند که در تمام عمرم، سرنوشت و خوشبختیام به نیکی پیش برود و آسمان همواره پشتیبان و یار من باشد.
روزگار تو بکام توو در خدمت تو
بسته شاهان و بزرگان جهان جمله کمر
هوش مصنوعی: زندگی تو به خواست تو شکل گرفته و در خدمت توست، همانطور که شاهان و بزرگان دنیا همه در خدمت تو هستند.
روز عید رمضانست و سر سال نو است
هر دو را ایزد فرخنده کنادا بتو بر
هوش مصنوعی: روز عید رمضان و آغاز سال نو است. امیدوارم خداوند هر دوی این مناسبتهای خوش را برای تو مبارک کند.