گنجور

شمارهٔ ۶۶ - در مدح امیر یوسف بن ناصر الدین گوید

کاشکی کردمی از عشق حذر
یا کنون دارمی از دوست خبر
ای دریغا که من از دست شدم
نوز ناخورده تمام از دل بر
چون توان بود برین درد صبور
چون توان برد چنین روز بسر
عشق با من سفری گشت و بماند
مونس من به حضر خسته جگر
دور بودن ز چنان روی ،غمیست
هر چه دشوارتر و هر چه بتر
پیک غزنین نرسیده ست که من
خبری یابم از دوست مگر
سفر از دوست جدا کرد مرا
گم شود از دو جهان نام سفر
من شفاعت کنم امسال ز میر
تا مرا دست بدارد ز حضر
میر یوسف پسر ناصر دین
لشکر آرای شه شیر شکر
چون شه ایران والا به نسب
با شه ایران همتا به گهر
آنکه بر درگه سلطان جهان
جای او پیشتر از جای پسر
همه نازیدن میر از ملک است
زین ستوده ست بر اهل هنر
همچنان در خور از روی قیاس
کان ملک شمست این میر قمر
ملک او را بسزا دارد از آنک
یاد گارست ملک را ز پدر
لاجرم میر گرفته ست مدام
خدمت او چو نماز اندر بر
روز و شب پیش همه خلق زبان
بثنا گفتن او دارد تر
همه از دولت او جوید نام
همه در خدمت او دارد سر
تا ثنای ملک شرق بود
بثنای دگران رنج مبر
این هم از خدمت باشد که ز من
بخرد مدح شه شرق بزر
دوستانرا دل از اینگونه بود
دوستارانرا زین نیست گذر
شاد باد آن هنری میر که هست
پادشاهی و شهی را در خور
آن نکو سیرت و نیکو مذهب
آن نکو منظر ونیکو مخبر
آنکه اندر سپه شاه کسی
پیش او نام نگیرد زهنر
چون عطا بخشد اقرار کنی
که جهانرا بر او نیست خطر
چون بجنگ آید گویی که مگر
نرسیده ست بدونام حذر
از حریصی که بجنگست مثل
جنگ را بندد هر روز کمر
دشمنانرا چو کمان خواهد میر
هیچ امید نماند به سپر
همه کتب عرب و کتب عجم
بر تو بر خواند چون آب زبر
سخنانش همه یکسر نکتست
چون سخن گوید تو نکته شمر
تا همی سرخ بود آذر گون
تا همی سبزبود سیسنبر
تا بود لعلی نعت گل نار
چون کبودی صفت نیلوفر
شادمان باد و بکام دل خویش
آن پسندیده خوی خوب سیر
نیکوانی چو نگار اندر پیش
دلبرانی چو بهار اندر بر
همچو این عید بشادی و خوشی
بگذاراد و هزاران دگر

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کاشکی کردمی از عشق حذر
یا کنون دارمی از دوست خبر
هوش مصنوعی: ای کاش از عشق دوری می‌کردم، یا الان خبری از دوستم داشتم.
ای دریغا که من از دست شدم
نوز ناخورده تمام از دل بر
هوش مصنوعی: ای کاش من از ابتدای زندگی که هنوز تجربه‌ای نداشتم، از دل تمام احساسات و عشق‌هایم جدا نشده بودم.
چون توان بود برین درد صبور
چون توان برد چنین روز بسر
هوش مصنوعی: هرگاه انسان بتواند بر این درد صبر کند، چگونه می‌تواند چنین روزی را تحمل کند؟
عشق با من سفری گشت و بماند
مونس من به حضر خسته جگر
هوش مصنوعی: عشق مرا به سفری برد و در کنارم ماند تا همدم من باشد و در روزهای سخت و پر از درد، تسلی‌ام دهد.
دور بودن ز چنان روی ،غمیست
هر چه دشوارتر و هر چه بتر
هوش مصنوعی: دور بودن از چهره‌ای زیبا، سبب می‌شود که غم و اندوه بیشتر و سخت‌تر شود.
پیک غزنین نرسیده ست که من
خبری یابم از دوست مگر
هوش مصنوعی: پیک غزنین هنوز نرسیده است، و من نمی‌توانم از دوست خبری به دست آورم مگر اینکه او خودش خبر دهد.
سفر از دوست جدا کرد مرا
گم شود از دو جهان نام سفر
هوش مصنوعی: سفر مرا از دوست دور کرد و موجب شد که نام سفر از یاد هر دو جهان برود.
من شفاعت کنم امسال ز میر
تا مرا دست بدارد ز حضر
هوش مصنوعی: من امسال از سرورم خواسته‌ای دارم که مرا از مشکلات و خطرات حفظ کند و بلکه نجاتم دهد.
میر یوسف پسر ناصر دین
لشکر آرای شه شیر شکر
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتی به نام یوسف می‌پردازد که پسر ناصر دین است و در عرصه جنگ و لشکرکشی به عنوان کسی برجسته و قهرمان شناخته می‌شود. او به مانند شیر، شجاع و قوی است و در عین حال، مانند شکر، لطافت و شیرینی دارد. به طور کلی، این بیت به ترکیب شجاعت و لطافت در شخصیت او اشاره دارد.
چون شه ایران والا به نسب
با شه ایران همتا به گهر
هوش مصنوعی: وقتی که پادشاه بزرگ ایران از نظر نسب و اصل و نسب با یکدیگر برابر باشند.
آنکه بر درگه سلطان جهان
جای او پیشتر از جای پسر
هوش مصنوعی: کسی که در درگاه بزرگترین پادشاه جای دارد، مقامش از جایگاه فرزند او بالاتر است.
همه نازیدن میر از ملک است
زین ستوده ست بر اهل هنر
هوش مصنوعی: همه‌ی زیبایی‌ها و جذابیت‌ها از شاهزادگی و اشرافیت سرچشمه می‌گیرد، زیرا این ویژگی‌ها در بین هنرمندان مورد تحسین قرار گرفته‌اند.
همچنان در خور از روی قیاس
کان ملک شمست این میر قمر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همچنان که در دریا بر پایه‌ی مقایسه، می‌توان به زیبایی و درخشش یک ستاره اشاره کرد، این شخص نیز که در مقام و جایگاه خود قرار دارد به مانند ماه در آسمان می‌درخشد.
ملک او را بسزا دارد از آنک
یاد گارست ملک را ز پدر
هوش مصنوعی: او سزاوار سلطنت و حکومت است، زیرا یادگار پدرش است و این میراث را از او به ارث برده است.
لاجرم میر گرفته ست مدام
خدمت او چو نماز اندر بر
هوش مصنوعی: به طور مداوم و با احترام، در حضور او به خدمت مشغول است، همچون نمازگزاران که همیشه در حال عبادت هستند.
روز و شب پیش همه خلق زبان
بثنا گفتن او دارد تر
هوش مصنوعی: روز و شب، همه مردم درباره او صحبت می‌کنند و از او به خوبی یاد می‌کنند.
همه از دولت او جوید نام
همه در خدمت او دارد سر
هوش مصنوعی: همه افراد از نعمت‌های او بهره‌برداری می‌کنند و همه در خدمت او آماده‌اند.
تا ثنای ملک شرق بود
بثنای دگران رنج مبر
هوش مصنوعی: تا زمانی که تمدن شرق را ستایش می‌کنیم، از ستایش دیگران خودداری کن.
این هم از خدمت باشد که ز من
بخرد مدح شه شرق بزر
هوش مصنوعی: این نیز از لطف و خدمت من است که درباره‌ی سلطان بزرگ شرق، ستایش کنم.
دوستانرا دل از اینگونه بود
دوستارانرا زین نیست گذر
هوش مصنوعی: دوستان به این شکل دلگیری دارند، و از این بابت، افراد محبتی نمی‌توانند به راحتی عبور کنند.
شاد باد آن هنری میر که هست
پادشاهی و شهی را در خور
هوش مصنوعی: بگذاریم آن هنر خوشی برقرار باشد که شایسته پادشاهی و بزرگ‌منشی است.
آن نکو سیرت و نیکو مذهب
آن نکو منظر ونیکو مخبر
هوش مصنوعی: آن شخص که خوب رفتار و معتقد به اصول اخلاقی است، هم چهره‌ای زیبا دارد و هم خبرهای خوبی از او به گوش می‌رسد.
آنکه اندر سپه شاه کسی
پیش او نام نگیرد زهنر
هوش مصنوعی: کسی که در میان سربازان و یاران شاه قرار دارد، به خاطر مهارت و هنر خود، هیچ نامی از دیگران بر او برده نمی‌شود.
چون عطا بخشد اقرار کنی
که جهانرا بر او نیست خطر
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند نعمت و بخشش عطا کند، دیگر نمی‌توانی بگویی که در این دنیای پرخطر، هیچ چیز برای تو نگران‌کننده نیست.
چون بجنگ آید گویی که مگر
نرسیده ست بدونام حذر
هوش مصنوعی: زمانی که جنگ آغاز می‌شود، گویی که یک نیروی ناشناخته و خطرناک به موقع نرسیده و همه باید از آن دوری کنند.
از حریصی که بجنگست مثل
جنگ را بندد هر روز کمر
هوش مصنوعی: از شدت طمع، انسان مانند جنگجویان که هر روز برای نبرد آماده می‌شوند، خود را محاصره می‌کند و کمر خود را محکم می‌بندد.
دشمنانرا چو کمان خواهد میر
هیچ امید نماند به سپر
هوش مصنوعی: وقتی دشمن به قوس و کمان دست یابد و قصد حمله داشته باشد، دیگر هیچ امیدی به دفاع و سپر باقی نمی‌ماند.
همه کتب عرب و کتب عجم
بر تو بر خواند چون آب زبر
هوش مصنوعی: تمام کتاب‌های عربی و غیر عربی به خاطر تو همانند آب جاری بر تو خوانده می‌شوند.
سخنانش همه یکسر نکتست
چون سخن گوید تو نکته شمر
هوش مصنوعی: سخنان او تمامی‌اش پر از نکته و معنی است. زمانی که او صحبت می‌کند، تو باید به دقت به نکات آن توجه کنی.
تا همی سرخ بود آذر گون
تا همی سبزبود سیسنبر
هوش مصنوعی: تا زمانی که رنگ آتشین و سرخ وجود دارد، رنگ سبز و طراوت هم ادامه پیدا خواهد کرد.
تا بود لعلی نعت گل نار
چون کبودی صفت نیلوفر
هوش مصنوعی: تا زمانی که مانند لعل، نعت گل نار گویای زیبایی و فریبندگی باشد، کبودی نیلوفر نیز در وصف آن احساس می‌شود.
شادمان باد و بکام دل خویش
آن پسندیده خوی خوب سیر
هوش مصنوعی: خوشحال و دلشاد باش و به آرزوهای خود برس، زیرا که رفتارت مورد پسند و خوشایند است.
نیکوانی چو نگار اندر پیش
دلبرانی چو بهار اندر بر
هوش مصنوعی: خوبان مانند نگارانی هستند که در مقابل دلبرانی می‌درخشند، درست همچون بهاری که در دل طبیعت می‌تابد.
همچو این عید بشادی و خوشی
بگذاراد و هزاران دگر
هوش مصنوعی: به مانند این عید، با خوشحالی و شادمانی سپری کن و هزاران جشن دیگر نیز داشته باش.