شمارهٔ ۴۳ - در مدح سلطان محمد بن سلطان محمودبن ناصر الدین سبکتگین گوید
عشق خوشست ار مساعدت بود از یار
یار مساعد نه اندکست و نه بسیار
هست ، ولیکن کجا یکیست، زده جا
ده دل بینی بدو نهاده بزنهار
شکر خداوند را که لاله رخ من
چون دگران نیست نامساعد ومکار
چرب زبانست و خوب خوی و وفا جوی
سخت بدیعست و خوبروی و وفادار
باده دهد ، چون مرا بباده بود میل
بوسه دهد، چون مرا ببوسه فتد کار
گاه کند خانه را به زلف چو تبت
گاه کند خیمه را به روی چو فرخار
لاله فروشد مرا و مشک فرو شد
لاله فروشست دلبر من و عطار
مشک فروشد مرا زنافه دو زلف
لاله فروشد مرا زباغ دو رخسار
باغ دو رخسار او خوشست ولیکن
خوشتر از آن باغ، خوی شاه جهاندار
قطب معالی ملک محمد محمود
ناصر دین و معین ملت مختار
آنکه ز دعوی فزون نماید معنی
وانکه ز گفتار بیش دارد کردار
جود وسخا را ازو فزون شده قسمت
علم وادب را بدو فروخته بازار
اهل ادب را بزرگ دارد و نشگفت
این ز بزرگیش، بس بزرگ مپندار
قدر گهر جز گهر شناس نداند
اهل ادب را ادیب داند مقدار
چشم بدان دور باد از آن شه کان شه
سخت ادب پرورست و علم خریدار
درگه او را چه خواند باید زین پس
سجده گه خسروان و قبله احرار
ای بسیاست فرو برنده اعدا
ای بسخاوت بر آورنده زوار
کیست که از بخشش تو نیست گران دخل
کیست که از منت تو نیست گرانبار
خدمت تو خادمانت را گه تعریف
فارغ دارد به نیک داشت ز گفتار
هر چه کسی بی نیاز بینی امسال
خدمت فرخنده تو کرده بود پار
گر تو بدینگونه داشت خواهی چاکر
هر ملکی را بخدمت آمده انگار
قیصر بر درگه تو درد ناقوس
هر قل در خدمت تو برد زنار
فره شاهی خدای جمله ترا داد
وانک بر چهره تو هست پدیدار
شاه جهان خسرو زمان پدر تو
کرد گه کین به تیغ زر تو معیار
صدر مظالم بتو ندادی بر خیر
گر تو نبودی بصدر ملک سزاوار
با تو امیرا برابری نتوان کرد
وانکه کند باشد از قیاس نه هشیار
از ملکان آن بزرگتر که تو او را
از پی خدمت بروز بار دهی بار
زیر خلاف تو جای مار شکنجست
مرد که عاقل بود حذر کند از مار
عار ز بهر مخالفان تو زنده ست
ورنه بکندی مفاخر تو سر عار
هر که ز بیم سیاست تو فرو خفت
محشر برخیزد و نگردد بیدار
فخر کند چوب وسر فرازد بر عود
زانکه عدوی ترا ز چوب بود دار
ای بتو آباد عدل عمر خطاب
وی ز تو بر پای علم حیدر کرار
با سخن تو همه سخنها ناقص
با هنر تو همه هنرها بیکار
بی گنهی کس بر تو خوار نگردد
زر زچه خواری کشد چو نیست گنهکار !
آنکه مراو را عزیز کرد خداوند
از چه قبل نزد تو ذلیل شد و خوار!
آز همی گرد زر گذشت نیارد
تا ببریدی سر سؤال به دینار
بار خدایا! خدایگانا! شاها!
شعر مرا سهل بر گذاره کن این بار
زانکه مرا رنج و خستگی ره قنوج
کوفته کرده ست و خیره مغز و سبکسار
من که ترا شعر گویم از پس این شعر
جهد کنم تا بدیع گویم هموار
مدح تو و بیت آن چو درج معانی
شعرمن و لفظ آن چو لؤلؤ شهوار
تا رخ بیدل کند حدیث گل زرد
تا رخ دلبر کند حدیث گل نار
برگ گل نار باد و برگ گل زرد
قسم تو و قسم دشمنان تو از خار
تا که چو غمگین بگرید و بخروشد
ابر به اردیبهشت و رعد به آزار
دشمن تو رعدوار باد همیشه
جفت خروشیدن و گریستن زار
تا به در خانه تو برگه نوبت
سیمین شندف زنند و زرین مزمار
عیدت فرخنده باد و روزت مسعود
وز همه بدها ترا خدای نگهدار
شمارهٔ ۴۲ - در ذکر وفات سلطان محمود و رثاء آن پادشاه گوید: شهر غزنی نه همانست که من دیدم پارشمارهٔ ۴۴ - در مدح امیر محمد بن محمود بن ناصر الدین گوید: ای زینهارخوار بدین روزگار
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق خوشست ار مساعدت بود از یار
یار مساعد نه اندکست و نه بسیار
هوش مصنوعی: عشق زیبا و دلنشین است اگر یار در کنار شما باشد. یار خوب، نه کم است و نه زیاد، بلکه در اندازهای مناسب و دلخواه است.
هست ، ولیکن کجا یکیست، زده جا
ده دل بینی بدو نهاده بزنهار
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که وجود دارد، اما کجا میتوان یافت که چیزی به طور کامل یکتا و خاص باشد. دل خود را به او بسپار و به او توکل کن، زیرا او در محیطهای مختلفی حضور دارد.
شکر خداوند را که لاله رخ من
چون دگران نیست نامساعد ومکار
هوش مصنوعی: شکر خدا را که چهرهی گلگون من مانند دیگران نیست و به دلیل بیوفایی و فریبندگی آنها نیست.
چرب زبانست و خوب خوی و وفا جوی
سخت بدیعست و خوبروی و وفادار
هوش مصنوعی: این شخص دارای زبان شیرین و رفتار خوبی است و در جستجوی وفا و صداقت است. او بسیار جذاب و دارای چهره زیباست و قابل اعتماد است.
باده دهد ، چون مرا بباده بود میل
بوسه دهد، چون مرا ببوسه فتد کار
هوش مصنوعی: شراب به من میدهند، چون به نوشیدن آن تمایل دارم. بوسهای میزند، چون من هم به بوسهاش کشیده میشوم و این کار پیش میآید.
گاه کند خانه را به زلف چو تبت
گاه کند خیمه را به روی چو فرخار
هوش مصنوعی: گاه زلف خود را طوری میافکند که مانند تبت (کوهی در آسیا) به نظر میرسد و گاه چادر خود را به شکلی میسازد که شبیه دمنوشی پاک و زیبا به نظر میآید.
لاله فروشد مرا و مشک فرو شد
لاله فروشست دلبر من و عطار
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده میشود که گل لاله در حال فروش است و مسک نیز به فروش میرسد. دلبر شاعر به عنوان فروشنده لاله، در واقع همان عطار است که عطر و زیبایی را به او عرضه میکند. به نوعی، این بیت به جذابیت و زیبایی معشوق اشاره دارد که مانند گل لاله و عطر مشک، ارزشمند و دلربا است.
مشک فروشد مرا زنافه دو زلف
لاله فروشد مرا زباغ دو رخسار
هوش مصنوعی: موهای خوش بوی تو مانند مشک است و مرا با آنها افسون میکنی. دو گل لاله تو، مانند باغی زیبا، مرا به شگفتی و حیرت میآورد.
باغ دو رخسار او خوشست ولیکن
خوشتر از آن باغ، خوی شاه جهاندار
هوش مصنوعی: باغی که به زیبایی چهره او میبالد خوش است، اما از آن هم خوشتر، شخصیت و رفتار شاهی است که بر جهان فرمانروایی میکند.
قطب معالی ملک محمد محمود
ناصر دین و معین ملت مختار
هوش مصنوعی: این عبارت به تجلیل و ستایش از شخصیتی اشاره دارد که در مسند قدرت و رهبری قرار دارد، و او را به عنوان حامی دین و ملت معرفی میکند. مفهوم کلی این جمله نشاندهنده احترام و ارادت به این شخصیت و نقش مهم او در حمایت از مسایل دینی و اجتماعی است.
آنکه ز دعوی فزون نماید معنی
وانکه ز گفتار بیش دارد کردار
هوش مصنوعی: کسی که فقط در ادعا و سخن زیادهروی کند، در واقع معنای واقعی را نمیفهمد. و کسی که در حرف زدن زیاد است، باید در عمل نیز نشان دهد که چقدر به گفتههایش پایبند است.
جود وسخا را ازو فزون شده قسمت
علم وادب را بدو فروخته بازار
هوش مصنوعی: بخشندگی و سخاوت در او به حدی افزایش یافته که علم و ادب را به او واگذار کرده و تبدیل به کالای بازار شده است.
اهل ادب را بزرگ دارد و نشگفت
این ز بزرگیش، بس بزرگ مپندار
هوش مصنوعی: افراد با فرهنگ و دانا را ارج مینهد و شگفتزدهام که این شخصیت بزرگ را از روی بزرگیش دست کم نگیریم.
قدر گهر جز گهر شناس نداند
اهل ادب را ادیب داند مقدار
هوش مصنوعی: فقط کسی که خود گوهر باشد، میتواند ارزش گوهر را بشناسد. افراد با ادب و اهل علم، میدانند که هر چیز را باید در جایگاه خودش سنجید و ارزش آن را در نظر گرفت.
چشم بدان دور باد از آن شه کان شه
سخت ادب پرورست و علم خریدار
هوش مصنوعی: چشم خود را از آن پادشاه دور نگهدار، زیرا او پادشاهی است که به شدت آداب و دانش را ارج مینهد و طالب علم است.
درگه او را چه خواند باید زین پس
سجده گه خسروان و قبله احرار
هوش مصنوعی: باید بر درگاه او سجده کرد، زیرا او منشأ بزرگی و احترام است، همانطور که پادشاهان و افراد آزاد به او توجه میکنند.
ای بسیاست فرو برنده اعدا
ای بسخاوت بر آورنده زوار
هوش مصنوعی: ای که با سیاست، دشمنان را سرکوب میکنی و با بخششهای بسیار، دستان نیازمندان را پر میکنی.
کیست که از بخشش تو نیست گران دخل
کیست که از منت تو نیست گرانبار
هوش مصنوعی: چه کسی است که از بخششهای تو برایش سنگینی پیش نیاید؟ و چه کسی است که از لطف و احسان تو دلی پر بار نداشته باشد؟
خدمت تو خادمانت را گه تعریف
فارغ دارد به نیک داشت ز گفتار
هوش مصنوعی: خادمان تو گاهی از تو تعریف میکنند و از کارهای خوبشان در رابطه با تو سخن میگویند.
هر چه کسی بی نیاز بینی امسال
خدمت فرخنده تو کرده بود پار
هوش مصنوعی: هر کس را که بینیاز میبینی، امسال در خدمت تو بوده و خوشحال و خوشبخت است.
گر تو بدینگونه داشت خواهی چاکر
هر ملکی را بخدمت آمده انگار
هوش مصنوعی: اگر تو به این شکل بخواهی، هر فرمانروایی را همچون کنیزی در خدمت خود خواهی داشت.
قیصر بر درگه تو درد ناقوس
هر قل در خدمت تو برد زنار
هوش مصنوعی: قیصر در درگاه تو به طور ناگهانی میآید و هر درد و مشکل را با خود به همراه دارد، اما در خدمت تو با تواضع و فروتنی راه میرود.
فره شاهی خدای جمله ترا داد
وانک بر چهره تو هست پدیدار
هوش مصنوعی: خداوند باعظمت، جلال و شکوه سلطنت را به تو عطا کرده است و این جلوه و زیبایی که در چهرهات نمایان است، نشانهای از آن نعمت بزرگ است.
شاه جهان خسرو زمان پدر تو
کرد گه کین به تیغ زر تو معیار
هوش مصنوعی: پادشاه جهان، خسرو در زمان پدر تو، جنگی را آغاز کرد که در آن، در کنار شمشیر طلا، میتوانی قدرت و ارزش خود را بسنجی.
صدر مظالم بتو ندادی بر خیر
گر تو نبودی بصدر ملک سزاوار
هوش مصنوعی: اگر تو نبود برای پادشاهی و بر طاعت او، انصاف و عدل به تو داده نمیشد.
با تو امیرا برابری نتوان کرد
وانکه کند باشد از قیاس نه هشیار
هوش مصنوعی: با تو هیچکس نمیتواند برابر شود و آن کس که تلاش کند، از درک و شعور به دور است.
از ملکان آن بزرگتر که تو او را
از پی خدمت بروز بار دهی بار
هوش مصنوعی: افرادی که در مقام رهبری یا قدرت هستند، از تو خواستهاند که به آنها خدمت کنی و این کار را برای آنها انجام دهی.
زیر خلاف تو جای مار شکنجست
مرد که عاقل بود حذر کند از مار
هوش مصنوعی: در زیر ظاهری فریبنده، خطرات زیادی وجود دارد. فردی که باهوش است، باید از این خطرها دوری کند و احتیاط کند.
عار ز بهر مخالفان تو زنده ست
ورنه بکندی مفاخر تو سر عار
هوش مصنوعی: شرم و عیب به خاطر دشمنانت زنده است، و گرنه خود عیبها میتوانستند به سراغ افتخاراتت بیایند و آنها را نابود کنند.
هر که ز بیم سیاست تو فرو خفت
محشر برخیزد و نگردد بیدار
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر ترس از سیاست تو خوابش ببرد، در روز قیامت دوباره بیدار نخواهد شد.
فخر کند چوب وسر فرازد بر عود
زانکه عدوی ترا ز چوب بود دار
هوش مصنوعی: چوب بر عود میکوبد و سرش را بالا میبرد، چون دشمن تو از چوب ساخته شده است.
ای بتو آباد عدل عمر خطاب
وی ز تو بر پای علم حیدر کرار
هوش مصنوعی: ای معشوق، به عدل عمر خطاب آباد گشته است و بر پاهای علم حیدر کرار، تو قرار داری.
با سخن تو همه سخنها ناقص
با هنر تو همه هنرها بیکار
هوش مصنوعی: سخن تو باعث میشود که دیگر سخنان ناتمام به نظر برسند و هنر تو آنقدر عالی است که سایر هنرها بیاستفاده به نظر میآیند.
بی گنهی کس بر تو خوار نگردد
زر زچه خواری کشد چو نیست گنهکار !
هوش مصنوعی: اگر کسی گناهی ندارد، نباید هیچگاه تحت ظلم و مانع قرار گیرد، و هیچکس نمیتواند او را خوار کند. در واقع، اگر گناهکار نباشد، چرا باید به خاطر اعمال دیگران احساس خفت و خواری کند؟
آنکه مراو را عزیز کرد خداوند
از چه قبل نزد تو ذلیل شد و خوار!
هوش مصنوعی: کسی که مرا در نظر خود عزیز و محترم کرده، چگونه اینقدر بیارزش و خوار شده که در نزد تو قرار گرفته است؟
آز همی گرد زر گذشت نیارد
تا ببریدی سر سؤال به دینار
هوش مصنوعی: آز به طلای گرانبها نمیرسد تا اینکه سر سؤال را با دینار ببرند.
بار خدایا! خدایگانا! شاها!
شعر مرا سهل بر گذاره کن این بار
هوش مصنوعی: بار خداوند! ای مالک و سرور! لطفا شعر مرا این بار به آسانی دریافت کن.
زانکه مرا رنج و خستگی ره قنوج
کوفته کرده ست و خیره مغز و سبکسار
هوش مصنوعی: زیرا درد و خستگی، مرا به شدت تحت فشار قرار داده و باعث شده که ذهنم مشوش و حالم آشفته باشد.
من که ترا شعر گویم از پس این شعر
جهد کنم تا بدیع گویم هموار
هوش مصنوعی: من که برای تو شعر میسازم، تلاش میکنم تا این شعر را به شکلی نو و زیبا بیان کنم.
مدح تو و بیت آن چو درج معانی
شعرمن و لفظ آن چو لؤلؤ شهوار
هوش مصنوعی: شعر من به تو و خانهات میپردازد، همانطور که معانی آن مانند جواهراتی ارزشمند و کلماتش به مانند مروارید درخشان است.
تا رخ بیدل کند حدیث گل زرد
تا رخ دلبر کند حدیث گل نار
هوش مصنوعی: تا وقتی که رنگ چهرهی بیدل (آسیبدیده) به گل زرد شبیه است، حرف از زیبایی دلبر (محبوب) را به شکلی دلپذیر مطرح میکند، مانند اینکه رنگ چهرهی دلبر به گل سرخ میماند.
برگ گل نار باد و برگ گل زرد
قسم تو و قسم دشمنان تو از خار
هوش مصنوعی: برگ گل سرخ و برگ گل زرد، نماد زیبایی و چالشها هستند. تو و دشمنانت قسم خوردهاند که مانند خارهایی در زندگی یکدیگر باشید. زیبایی و درد در کنار هم تجربه میشوند.
تا که چو غمگین بگرید و بخروشد
ابر به اردیبهشت و رعد به آزار
هوش مصنوعی: ابرها در فصل بهار ناله و گریه میکنند و با رعد و برق خود، نشاندهندهی ناراحتی و غم هستند.
دشمن تو رعدوار باد همیشه
جفت خروشیدن و گریستن زار
هوش مصنوعی: دشمن تو مثل رعد که همیشه آماده است، به طور مداوم ناله و فریاد میکند.
تا به در خانه تو برگه نوبت
سیمین شندف زنند و زرین مزمار
هوش مصنوعی: تا زمانی که برگه نوبت به در خانه تو بیاوردند و ساز زرین بنوازند.
عیدت فرخنده باد و روزت مسعود
وز همه بدها ترا خدای نگهدار
هوش مصنوعی: عیدت مبارک باشد و روزت خوش و شاد. خداوند تو را از همه بدیها حفظ کند.