گنجور

شمارهٔ ۲۱۶ - در مدح امیر ابو احمد محمد بن محمود غزنوی گوید

چون موی میان داری، چون کوه کمر داری
چون مشک زره داری، چون لاله سپر داری
گویی که تو را دارم، بردار ببر، لیکن
گفتار دگر داری، کردار دگر داری
دل در کف تو دادم نایافته بر زان لب
زان دل که تو را دادم، جانا چه خبر داری؟
جان نیز به تو بخشم جان را چه خطر باشد؟
نی نی که چو دل داری بسیار بطر داری
جور تو یکی باشد داد تو نگر چندین
با داد چه کین داری؟ با جور چه سر داری؟
شاهی‌ست مرا یارا با عدل عمر همدل
بندیش ازو گرهش داری و بصر داری
بو احمد بن محمود آن شیر شکن خسرو
کز بخشش او عالم پر زیور وزر داری
گردونش همی گوید ای خوب سیر پهلو
بسیار ادب داری بسیار هنر داری
ای میر خراسان را شایسته پسر یک سر
آیین پدر داری کردار پدر داری
گر اصل و گهر باید با گنج و گهر هم بر
هم گنج و گهر داری هم اصل و گهر داری
فخر همه شاهانی خورشید سیر شاها
از دریا دل داری وز کوه جگر داری
هم فضل به کف کردی هم علم ز بر کردی
از فضل سپه داری وز علم حشر داری
اندر سفری دایم برسان قمر لیکن
هم دست سزا داری هم روی قمر داری
سالار فکن گردی بد خواه شکر شاهی
در تیغ قضا داری در تیر قدر داری
در جنگ عدو گیرد ار کوه سپر پیشت
او کوه سپر دارد تو نیزه سپر داری
کوه از تو عجب دارد، باد از تو عبر گیرد
چون قصد حضر کردی چون رای سفر داری
بر خصم نشان باشد بر دشمن اثر ماند
تا تیغ به کف داری تا خود به سر داری
تیر تو جگر دوزد سهم تو ز فر بندد
بس خانه کز آن بی‌کس زین زیر و رزبرداری
در دست هنر داری در خلقت فر داری
دیدار علی داری کردار عمر داری
جایی که درر باید جایی که غرر باید
معلوم غرر داری مفهوم درر داری
بر درگهت از مادح زوار همی بینم
این را به طرب داری آن را به بطر داری
زان دست که دریا شد با او شمر کوچک
بس کس که غنی داری دینار شمر داری
زر تو همی گوید زرم نه حجر پس چون
گاهش چو حجر داری گاهش چو مدر داری
از گنج تو زر بیرون چون حلقه ز در گویی
از سیم گران داری وز زر چو حجر داری
تا خرما آرد تا آبی بار آرد
آفاق به کف داری معشوق به بر داری
تا چرخ کمان دارد تا کوه کمر دارد
از فخر کمان داری و ز عز کمر داری

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون موی میان داری، چون کوه کمر داری
چون مشک زره داری، چون لاله سپر داری
هوش مصنوعی: وقتی که موی تو مثل کوه استحکام دارد و کمر تو به اندازه کوه محکم است، و زره‌ات به نرمی مشک و سپر تو مانند لاله می‌درخشد، نشان از قدرت و زیبایی تو دارد.
گویی که تو را دارم، بردار ببر، لیکن
گفتار دگر داری، کردار دگر داری
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که تو را با خود دارم و آماده‌ام که تو را به جایی ببرم، اما سخنان تو متفاوت از رفتارهایت هستند و این تضاد در تو وجود دارد.
دل در کف تو دادم نایافته بر زان لب
زان دل که تو را دادم، جانا چه خبر داری؟
هوش مصنوعی: من دل خود را به تو سپردم و حالا که دیگر دل خود را نیافتم، برآن لب‌هایت که به خاطر تو آن دل را به تو داده بودم، چه چیزی از حال و روزم می‌دانی؟
جان نیز به تو بخشم جان را چه خطر باشد؟
نی نی که چو دل داری بسیار بطر داری
هوش مصنوعی: من جانم را هم به تو می‌دهم، اما آیا این کار خطرناک است؟ نه، زیرا وقتی دل دارم، باید شراب زیادی هم داشته باشم.
جور تو یکی باشد داد تو نگر چندین
با داد چه کین داری؟ با جور چه سر داری؟
هوش مصنوعی: اگر ستم تو یکی باشد، پس داد و انصاف تو چقدر است؟ به چه دلیل با ستم تو، ستم دیگری را تحمل می‌کنی؟
شاهی‌ست مرا یارا با عدل عمر همدل
بندیش ازو گرهش داری و بصر داری
هوش مصنوعی: من پادشاهی دارم که با عدالت حکومت می‌کند و در کنار عمرم، از او کمک می‌گیرم. در سختی‌ها نیز به او وابسته‌ام و از او یاری می‌طلبم.
بو احمد بن محمود آن شیر شکن خسرو
کز بخشش او عالم پر زیور وزر داری
هوش مصنوعی: احمد بن محمود، که همچون شیری قوی و شکست‌ناپذیر است، با بخشش‌هایش جهانی مملو از زیبایی و ثروت را پدید آورده است.
گردونش همی گوید ای خوب سیر پهلو
بسیار ادب داری بسیار هنر داری
هوش مصنوعی: آسمان می‌گوید: ای دلبند، تو بسیار خوب راه می‌روی و آداب را به خوبی رعایت می‌کنی و استعدادهای زیادی هم داری.
ای میر خراسان را شایسته پسر یک سر
آیین پدر داری کردار پدر داری
هوش مصنوعی: ای میر خراسان، تو تمامی ویژگی‌های نیکی را از پدرت به ارث برده‌ای و رفتارت همسان کردار اوست.
گر اصل و گهر باید با گنج و گهر هم بر
هم گنج و گهر داری هم اصل و گهر داری
هوش مصنوعی: اگر ریشه و اصل خوب داشته باشی، باید با ثروت و صفات نیکو هم‌نشینی کنی. در واقع، اگر دارای اصل و نژاد خوب هستی، باید ثروت و خصوصیات ارزشمند هم داشته باشی.
فخر همه شاهانی خورشید سیر شاها
از دریا دل داری وز کوه جگر داری
هوش مصنوعی: تو بهترین و پرافتخارترین از میان همه شاهان هستی، مانند خورشیدی که در میان پادشاهان می‌درخشد. از دل مهربان و از استقامت کوهی برخورداری.
هم فضل به کف کردی هم علم ز بر کردی
از فضل سپه داری وز علم حشر داری
هوش مصنوعی: تو هم علم و دانش را به دست آوردی و هم فضیلت را به کمال رساندی. با فضل و دانش خود، می‌توانی به رهبری و فرماندهی بپردازی.
اندر سفری دایم برسان قمر لیکن
هم دست سزا داری هم روی قمر داری
هوش مصنوعی: در سفری همیشه در حال حرکت هستی، اما همزمان باید دقت کنی که همسفرت شایسته باشد و هم چهره‌اش زیبا باشد.
سالار فکن گردی بد خواه شکر شاهی
در تیغ قضا داری در تیر قدر داری
هوش مصنوعی: اگر در زندگی با دشمنی روبرو شوی، همچون ابر شکرین و شیرین باشید و بدانید که سرنوشت، کار خود را می‌کند. شما قدرت و امکانات لازم را برای رسیدن به هدف‌هایتان دارید.
در جنگ عدو گیرد ار کوه سپر پیشت
او کوه سپر دارد تو نیزه سپر داری
هوش مصنوعی: اگر دشمن در جنگ، کوهی را به عنوان حفاظ در برابر تو قرار دهد، تو هم باید از سلاح خود به خوبی استفاده کنی و آماده نبرد باشی.
کوه از تو عجب دارد، باد از تو عبر گیرد
چون قصد حضر کردی چون رای سفر داری
هوش مصنوعی: کوه به تو تعجب می‌کند و باد از تو درس عبرت می‌گیرد. وقتی که تصمیم به رفتن به سفر می‌گیری و با نیت حضور و دیدار می‌روی.
بر خصم نشان باشد بر دشمن اثر ماند
تا تیغ به کف داری تا خود به سر داری
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نشانه‌هایی از دشمن در کنارت وجود دارد که تا زمانی که قدرت و توانایی لازم را داری، می‌توانی با آنها مقابله کنی و از خود دفاع کنی. به عبارت دیگر، وقتی که در وضعیت مناسبی هستی، می‌توانی با چالش‌ها و تهدیدات روبرو شوی.
تیر تو جگر دوزد سهم تو ز فر بندد
بس خانه کز آن بی‌کس زین زیر و رزبرداری
هوش مصنوعی: تیر تو دل را هدف قرار می‌دهد و سهم تو از درد و رنجی است که به جان می‌زند. هر خانه‌ای که از آن بی‌کس و تنهاست، زیر و رو می‌شود و تو از آن بهره‌برداری می‌کنی.
در دست هنر داری در خلقت فر داری
دیدار علی داری کردار عمر داری
هوش مصنوعی: تو در دست خود هنری داری که می‌تواند به خلق و آفرینش بی‌نظیری منجر شود. ملاقات با علی را تجربه می‌کنی و در عین حال رفتار و کردار عمر را نیز در اختیار داری.
جایی که درر باید جایی که غرر باید
معلوم غرر داری مفهوم درر داری
هوش مصنوعی: جایی که باید چیزهای باارزش و گرانبها وجود داشته باشد، باید نشان‌دهنده‌ی آن ارزش‌ها باشد. یعنی اگر چیزی باارزش باشد، باید مشخصات و نشانه‌های آن را نیز داشته باشد.
بر درگهت از مادح زوار همی بینم
این را به طرب داری آن را به بطر داری
هوش مصنوعی: در درگاه تو، من افرادی را می‌بینم که در مدح و ستایش تو صحبت می‌کنند. برخی از آن‌ها به شادی و سرور مشغولند و برخی دیگر در حال نوشیدن و لذت بردن هستند.
زان دست که دریا شد با او شمر کوچک
بس کس که غنی داری دینار شمر داری
هوش مصنوعی: از دست‌هایی که دریا شد، خیلی‌ها را می‌توان شمرد که با دارا بودن دینار، خود را بی‌نیاز می‌دانند.
زر تو همی گوید زرم نه حجر پس چون
گاهش چو حجر داری گاهش چو مدر داری
هوش مصنوعی: پول تو می‌گوید که من از سنگ نیستم، پس چرا وقتی سنگین و بی‌بهره‌ای، مانند سنگ نشسته‌ای؟ اگر غنی و با ارزش باشی، پس باید مثل طلا بجوشی و حرکت کنی.
از گنج تو زر بیرون چون حلقه ز در گویی
از سیم گران داری وز زر چو حجر داری
هوش مصنوعی: تو از گنجینه‌ای ارزشمند برخورداری و همچون حلقه‌ای از در خارج می‌شوی. اگر از طلا برخورداری، از سنگ نیز چیزی کم نداری.
تا خرما آرد تا آبی بار آرد
آفاق به کف داری معشوق به بر داری
هوش مصنوعی: تا زمانی که زحمت می‌کشی و تلاش می‌کنی، نعمت‌ها و خوشی‌ها به دستت خواهد آمد. اگر عشق و معشوقی در کنار داشته باشی، زندگی‌ات شیرین‌تر و ارزشمندتر خواهد بود.
تا چرخ کمان دارد تا کوه کمر دارد
از فخر کمان داری و ز عز کمر داری
هوش مصنوعی: تا زمانی که آسمان به شکل کمان است و کوه‌ها به شکل کمر، تو هم از زیبایی و فخر خاصی برخورداری و از کمبودها و نقص‌های خود کم می‌کنی.