شمارهٔ ۱۷۴ - در توصیف شکار سلطان گوید
اندر این هفته شکاری کرد کز اخبار آن
قصر بر قیصر قفس شد، خانه بر خان آشیان
چون زمین ساکن شد اندر کشوری رامش فزود
چون فلک برگشت گرد کشوری رامش کنان
گه ترنجی در بنان و گه کمانی بر کتف
گاه زو بینی به دست و گاه رطلی بر دهان
تازیان گرد حصاری قافله در قافله
بختیان گرد شکاری کاروان در کاروان
گرکنون جوید عقاب از پشت آن کهسار گوشت
ور کنون جوید همای از روی آن دشت استخوان
بینداز بس چشم نخجیر و بناگوش تذرود
دشتها پر نرگس و کهپایه ها پر ناردان
زان نکرد آهنگ شیر شرزه از بیم سنانش
رخنه گشتی چرخ و جستی برج شیر از آسمان
نیکبختان را پناهی نیکبختی را سبب
پادشاهان را ملاذی پادشاهی را روان
تیزی شمشیر دینی سبزی باغ امید
قوت بازوی عدلی سرخی روی امان
خشمت اندر سوز خصم و نهیت اندر شر خلق
فتنه آتش کشست و آتش فتنه نشان
گر نگشتی شادمان از رنگ روی دشمنت
کس ندانستی که باشد شادیی در زعفران
در ثنا نقصان عیبی و کمال آفرین
در سخا سود امیدی و زیان سو زیان
آنچه من دیدم درین تحویل سال ازجود تو
نی بهار از ابر دیده ست و نه از خورشید کان
ناگهان در عیش پیوستی و پیوندی ابد
شادمان درمی نشستی و نشینی جاودان
برسرشاهان نهادی تا جهای پر گهر
بر میان خسروان بستی کمرهای گران
آسمان دیبا سلب گشت و هوا عنبر غبار
گلستان زرین درخت و آدمی سیمین مکان
هیچ می بر دست ننهادی که ننهادی ز دست
آنچه زو شد تاقیامت خسروی با نام و نان
از ثریا منتقش گشت این بزرگی تاثری
وز سر اندیب این حکایت گفته شد تا قیروان
داستان پادشاهان خوانده ام ای پادشاه
کس بدین بخشش نبوده ست از جهان همداستان
همچنین در تاج داری و جهانداری بپای
همچنین در ملک بخشی و جهانگیری بمان
نابریده عشرت عید تو از تحویل سال
ناگسسته بزم نوروزت ز جشن مهرگان
دشمنت زیر زمین و اخترت زیر مراد
عالمت زیر نگین و دولتت زیر عنان
پیش عکس تاج تو شمع هوا گوهر پرست
زیر پایه دست تو دست سپهر اختر فشان
شمارهٔ ۱۷۳ - در ذکر مسافرت از سیستان به بست و مدح خواجه منصور بن حسن میمندی: چون بسیج راه کردم سوی بست از سیستانشمارهٔ ۱۷۵ - در مدح ملک زاده مسعود بن محمود بن سبکتگین: ای خانه مبارک و باغ بآفرین
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اندر این هفته شکاری کرد کز اخبار آن
قصر بر قیصر قفس شد، خانه بر خان آشیان
هوش مصنوعی: در این هفته صید و شکار موفقی انجام شد که خبر آن به گوش قیصر رسید و باعث شد او احساس محصور بودن کند، جیسے که خانهاش به قفسی تبدیل شده باشد.
چون زمین ساکن شد اندر کشوری رامش فزود
چون فلک برگشت گرد کشوری رامش کنان
هوش مصنوعی: وقتی زمین آرام و ساکن میشود، خوشی و نشاط در آن کشور افزایش مییابد. هنگامی که آسمان به حالت طبیعی خود برمیگردد، شادی و خوشحالی در آن سرزمین نمایان میشود.
گه ترنجی در بنان و گه کمانی بر کتف
گاه زو بینی به دست و گاه رطلی بر دهان
هوش مصنوعی: گاهی میوهای خوشرنگ و خوشمزه در دستانش میبینی و گاهی تیرکمانی بر شانهاش دارد. بعضی اوقات او را با چیزی در دستش مشاهده میکنی و گاهی هم شیء دیگری در دهانش است.
تازیان گرد حصاری قافله در قافله
بختیان گرد شکاری کاروان در کاروان
هوش مصنوعی: این ابیات به تصویر کشیدن دوری و نزدیک شدن و همچنین مفهوم شادی و خوشبختی در اجتماعات انسانی اشاره دارند. اینجا، به وضوح تضاد بین افرادی که به دنبال شکار و منفعت شخصی هستند و افرادی که در جستجوی خوشبختی و همراهی در جمع هستند، نمایان شده است. به طور کلی، میتوان گفت که هر گروهی در تلاش خود برای رسیدن به اهداف خاص خود، در فضایی مشترک با دیگران قرار دارد.
گرکنون جوید عقاب از پشت آن کهسار گوشت
ور کنون جوید همای از روی آن دشت استخوان
هوش مصنوعی: اگر اکنون عقاب از پشت کوهها به دنبال گوشت باشد، همای هم همین حالا از روی دشت به دنبال استخوان میگردد.
بینداز بس چشم نخجیر و بناگوش تذرود
دشتها پر نرگس و کهپایه ها پر ناردان
هوش مصنوعی: به دوردستها نگاه کن، جایی که چشمهای دراز و تیزبین مانند جانوران وحشی، دشتها را پر از گلهای نرگس و میوههای خوشمزه کردهاند.
زان نکرد آهنگ شیر شرزه از بیم سنانش
رخنه گشتی چرخ و جستی برج شیر از آسمان
هوش مصنوعی: از ترس نیزهاش، شیر جنگی به میدان نیامد و به همین خاطر، آسمان به طرز عجیبی به هم ریخت و برج شیر در آسمان بلند شد.
نیکبختان را پناهی نیکبختی را سبب
پادشاهان را ملاذی پادشاهی را روان
هوش مصنوعی: خوشبختان دارای پناهی هستند که خوشبختیشان را تضمین میکند و پادشاهان نیز جایی دارند که پادشاهی آنها را حفظ میکند.
تیزی شمشیر دینی سبزی باغ امید
قوت بازوی عدلی سرخی روی امان
هوش مصنوعی: تیزی شمشیر نشاندهندهی شجاعت و ایمان است، در حالی که سبزی باغ امید، نشانهی زندگی و طراوت است. قوت بازوی عدل به قدرت و انصاف اشاره دارد و سرخی روی امان نیز نماد امنیت و اعتماد به نفس است. این عناصر به یکدیگر پیوند خوردهاند تا تصویری از قدرت، امید و امنیت را به نمایش بگذارند.
خشمت اندر سوز خصم و نهیت اندر شر خلق
فتنه آتش کشست و آتش فتنه نشان
هوش مصنوعی: خشم تو باعث خرابی و نابودی دشمنان میشود و نهی تو از کارهای نادرست در میان مردم به مانند آتش است که هرج و مرج و فتنه را به نمایش میگذارد.
گر نگشتی شادمان از رنگ روی دشمنت
کس ندانستی که باشد شادیی در زعفران
هوش مصنوعی: اگر از زیبایی و رنگ چهره دشمن خود شاد نیستی، بدان که کسی نمیداند در زعفران نیز شادی وجود دارد.
در ثنا نقصان عیبی و کمال آفرین
در سخا سود امیدی و زیان سو زیان
هوش مصنوعی: در ستایش، نقصی وجود ندارد و کامل بودن تنها برای پروردگار است. در بخشش، امید به سود وجود دارد و ضرر تنها بر گردن کسی است که بخیل است.
آنچه من دیدم درین تحویل سال ازجود تو
نی بهار از ابر دیده ست و نه از خورشید کان
هوش مصنوعی: آنچه من در آغاز سال جدید مشاهده کردم، نه بهار است که از بارش باران ناشی شده باشد و نه از نور خورشید، بلکه چیزی فراتر از آن است که به وسعت بخشش و عطای تو مربوط میشود.
ناگهان در عیش پیوستی و پیوندی ابد
شادمان درمی نشستی و نشینی جاودان
هوش مصنوعی: ناگهان در میانه خوشی و ارتباطی دائمی نشستی و همیشه در شادی و خوشبختی خواهی بود.
برسرشاهان نهادی تا جهای پر گهر
بر میان خسروان بستی کمرهای گران
هوش مصنوعی: تو بر سر پادشاهان تاجی نهادی و دنیایی پر از گنج و ارزش را برای آنها فراهم کردی، بهطوری که به میان شاهان، کمرهایی با بار سنگین از شکستها و موفقیتها بستند.
آسمان دیبا سلب گشت و هوا عنبر غبار
گلستان زرین درخت و آدمی سیمین مکان
هوش مصنوعی: آسمان همچون پارچهی نازک و زیبا تغییر رنگ داد و هوا عطر دلانگیز گلها را به همراه داشت. درختان زینتبخش و انسانهایی با ویژگیهای درخشان در این فضا وجود دارند.
هیچ می بر دست ننهادی که ننهادی ز دست
آنچه زو شد تاقیامت خسروی با نام و نان
هوش مصنوعی: هیچ چیزی را به دست کسی ندادید که با نگهداشتن آن، موجب شد تا برای همیشه به نام و نان و سلطنت برسد.
از ثریا منتقش گشت این بزرگی تاثری
وز سر اندیب این حکایت گفته شد تا قیروان
هوش مصنوعی: این بزرگوار از آسمان و جایگاه رفیع خود به زمین فرود آمد و داستانی از سر زندگی و تجربیاتش نقل شد که در قیروان به گوش همگان رسید.
داستان پادشاهان خوانده ام ای پادشاه
کس بدین بخشش نبوده ست از جهان همداستان
هوش مصنوعی: داستان پادشاهان را خواندهام، ای پادشاه! کسی در جهان مانند تو با این نوع بخشش وجود ندارد.
همچنین در تاج داری و جهانداری بپای
همچنین در ملک بخشی و جهانگیری بمان
هوش مصنوعی: در موقعی که تو دارای تاج و سلطنت هستی و بر جهان حکمرانی میکنی، باید در همچنان زندگی کنی که در پادشاهی و فرمانرواییات باقی بمانی.
نابریده عشرت عید تو از تحویل سال
ناگسسته بزم نوروزت ز جشن مهرگان
هوش مصنوعی: عید تو بدون وقفه و بدون بریدگی از جشن سال نو، همیشه در حال برگزاری است و جشن نوروز تو هیچ گاه از شادی مهرگان جدا نمیشود.
دشمنت زیر زمین و اخترت زیر مراد
عالمت زیر نگین و دولتت زیر عنان
هوش مصنوعی: دشمن تو در زیر زمین است و ستارهات در زیر مراد وجودت، عالم تو زیر نگین و ثروتت تحت کنترل است.
پیش عکس تاج تو شمع هوا گوهر پرست
زیر پایه دست تو دست سپهر اختر فشان
هوش مصنوعی: در برابر تصویر تاج تو، شمع شب آسمان همچون گوهری با ارزش است و دست سپهر زیر دستان تو به درخشش اخترها میپردازد.
حاشیه ها
1400/01/16 14:04
آزادبخت
تازیان کرده حصاری قافله در قافله
بختیان گرد شکاری کاروان در کاروان