برگردان به زبان ساده
با کاروان حله برفتم ز سیستان
باحله تنیده ز دل بافته ز جان
هوش مصنوعی: به همراه کاروانی از سیستان سفر کردم، با لباسی زیبا که با عشق و احساساتم بافته شده بود.
با حله ای بریشم ترکیب او سخن
با حله ای نگار گر نقش او زبان
هوش مصنوعی: با لباس و زینتی از ابریشم، جمال و زیبایی او سخن میگوید و مانند رنگهای خوش نقش و نگار، زبانش هم بیانگر زیبایی اوست.
هر تار او به رنج برآورده از ضمیر
هر پود او به جهد جدا کرده از روان
هوش مصنوعی: هر رشته از او به سختی و تلاش ساخته شده است، و هر پودی از او به کوشش و جدایی از روحش به وجود آمده است.
از هر صنایعی که بخواهی بر او اثر
وز هر بدایعی که بجویی بر او نشان
هوش مصنوعی: هر هنر و صنعتی که به دنبال آن هستی، در او نشانهای از آن مییابی و هر ابتکاری که جستجو کنی، ردپایی از آن در او مشاهده میکنی.
نه حله ای که آب رساند بدو گزند
نه حله ای که آتش آرد بر او زیان
هوش مصنوعی: نه آن ظرفی که آب به آن برسد، به او آسیبی میزند و نه آن ظرفی که آتش به آن برسد، برایش ضرری دارد.
نه رنگ او تباه کندتربت زمین
نه نقش او فرو سترد گردش زمان
هوش مصنوعی: نه رنگ و روی او میتواند خاک را نابود کند و نه نقش و نگار او میتواند تأثیر زمان را محو نماید.
بنوشته زود و تعبیه کرده میاندل
و اندیشه را به ناز بر او کرده پاسبان
هوش مصنوعی: او به سرعت مینویسد و با دقت بینش و اندیشهاش را جمعآوری کرده و به زیبایی از آن محافظت میکند.
هر ساعتی بشارت دادی مرا خرد
کاین حله مر ترا برساند به نام و نان
هوش مصنوعی: هر لحظه تو مژدهای به من دادی که این لباس تو مرا به نام و روزی میرساند.
این حله نیست بافته از جنس حله ها
این را تو از قیاس دگر حله ها مدان
هوش مصنوعی: این لباس از نوع دیگر لباسها نیست، بنابراین تو نباید آن را با لباسهای دیگر مقایسه کنی.
این رازبان نهاد و خرد رشت و عقل بافت
نقاش بود دست و ضمیر اندر آن بیان
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که رازهای عمیق و خرد و عقل، همگی توسط هنرمندی ماهر به تصویر کشیده شدهاند. این هنرمند با دقت و مهارت، احساسات و تفکرات را به گونهای نمایان کرده که در درون آن، روح و جوهر هم وجود دارد.
تا نقش کرد بر سر هر نقش بر نوشت
مدح ابوالمظفر شاه چغانیان
هوش مصنوعی: بر روی هر نقش و تصویری که کشیده شده، مدح و ستایش ابوالمظفر شاه چغانیان نوشته شده است.
میر احمد محمد شاه سپه پناه
آن شهریار کشور گیر جهان ستان
هوش مصنوعی: میر احمد، محمد شاه سپه سالار، پشتیبان آن پادشاهی است که جهانیان را تحت تسلط خود دارد.
آن هم ملک مروت و هم نامور ملک
وان هم خدایگان سیر وهم خدایگان
هوش مصنوعی: این فرد هم صاحب فضیلت و شرافت است و هم مشهور و معروف بوده. او همچنین دارای قدرت و سلطنت بر دنیا و حاکم بر خود و دیگران میباشد.
گرد سریر اوست همه سیر آفتاب
سوی سرای اوست همه چشم آسمان
هوش مصنوعی: این بیت به صورت کلی بیان میکند که در برابر مقام و جایگاه او، همه چیز در حال حرکت و گردش است. آفتاب نیز در جهت منزلت و خانه او در حال تابیدن است و آسمان هم به او نگاه میکند. به عبارتی، تمام کائنات و پدیدهها در اثر وجود و مقام او به سمت او جذب میشوند.
از بیم خویش تیره شود بر سپهر تیر
گر روز کینه دست برد سوی تیردان
هوش مصنوعی: اگر از ترس خود بر آسمان سایه بیفکنم، روزی که حسد و کینه در دل دارم، تیرهایی به سوی تیرانداز پرتاب میشود.
وای آنکه سر ز طاعت او باز پس کشید
گردد سرش به معرکه تاج سرسنان
هوش مصنوعی: ای وای بر کسی که از فرمانبرداری خداوند روی برگرداند، که سرش در میدان نبرد، به عنوان نشانهای از سرکشی و نافرمانی، قرار خواهد گرفت.
روزی که سایه آرد بر تیغ او سپر
روزی که مایه گیرد از تیر اوکمان
هوش مصنوعی: در روزی که سلاح او با سپری در برابر دشمنان حمایت میشود و روزی که قدرت او از تیر و کمانش ناشی میشود، همواره باید آماده باشیم.
شیر دژم دو دیده فرو افکند ز چشم
پیل دمنده زهره برون آرد از دهان
هوش مصنوعی: شیر غمگین و ناراحت، نگاهش را از چشم فیل برمیدارد و زهره (شجاعت) را از دهانش بیرون میآورد.
بس پایها که تیغش بردارد از رکاب
بس دستها که گرزش برگیرد از عنان
هوش مصنوعی: بسیاری از پاها وجود دارند که تیغ را از رکاب برخواهند داشت و همچنین تعداد زیادی از دستها هستند که زره را از دست خواهند کشید.
بر پیل گرز او به سه پاره کند سرین
بر شیر تیغ او به دو پاره کند میان
هوش مصنوعی: کسی که با قدرت و توانمندی، دشمنان را نابود میکند، میتواند با یک ضربه دشمن را از بین ببرد و بر تن شیران نیز حکمرانی کند.
ای شاه و شاهزاده و شاهی به تو بزرگ
فرخنده فخر دولت و دولت به تو جوان
هوش مصنوعی: ای پادشاه و فرزند پادشاه، ای مکانی بزرگ و خوشبخت، شکوه و عظمت دولت به تو جوان است.
جایی که بر کشند مصاف از بر مصاف
و آهن سلب شوند یلان از پس یلان
هوش مصنوعی: جایی که جنگ و نبرد در آن ادامه دارد و قهرمانان با قدرت از یکدیگر میجنگند و دلاوران در مقابل دلاوران دیگر قرار میگیرند.
از رویها بروید گلهای شنبلید
بر تیغها بخندد گلهای ارغوان
هوش مصنوعی: در اینجا تصویری زیبا از گلها و طبیعت ارائه شده است. گلهای خوشبویی که بر روی شنهای نرم میرویند و در میان تیغها با وجود سختیها، به زندگی و زیبایی اشاره دارند. این گلها به ما نشان میدهند که با وجود مشکلات، میتوان زندگی را جشن گرفت و به زیباترین شکل ممکن ادامه داد.
گردون ز برق تیغ چو آتش لیان لیان
کوه از غریو کوس چو کشتی نوان نوان
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر درخشش تیغ مانند آتش روشن و در حال تلاطم است و کوهها از صدای بلند طبل جنگ به لرزه درآمدهاند، مانند کشتیای که در حال حرکت و نوسان است.
چون بر کشیده تیغ تو پیدا شود ز دور
از هر تنی شو سوی گردون روان روان
هوش مصنوعی: وقتی که شمشیر تو به حرکت درآید، از دور مشخص میشود و هر کسی به سوی آسمان میرود.
آن کس رها شود ز تو کز بیم تیغ تو
زانده بر او به سر نشود روز تاکران
هوش مصنوعی: آن کسی که از وجود تو آزاد شود، چون به خاطر ترس از تیغ تو جان به در برده است، هرگز روزهای خود را به شادمانی نخواهد گذراند.
آن دشت را که رزمگه تو بود ورا
دریای خون لقب شود و کوه استخوان
هوش مصنوعی: آن دشت که میدان جنگ تو بود، حالا به دریایی از خون تبدیل شده و تودهای از استخوانها در آنجا وجود دارد.
آن کس که روز جنگ هزیمت شود زتو
تاهست جامه گیرد از و رنگ زعفران
هوش مصنوعی: کسی که در روز جنگ شکست بخورد و از تو دور شود، تا زمانی که از او یادگار رنگ زعفران بر تن نداشته باشد، نمیتواند خود را مانند آن فردی که پیروز است، ببیند.
شیری که پیل بشکند از بیم تیغ تو
اندر ولایت تو چو کپی رود ستان
هوش مصنوعی: شیرانی که از ترس تیر تو فرار میکنند، در سرزمین تو مثل میمونها به شکل مضحک و خجالتآور ظاهر میشوند.
روزی درخش تیغ تو بر آتش اوفتاد
آتش ز بیم تیغ تو در سنگ شد نهان
هوش مصنوعی: روزی تیغ تو بر آتش تابید و از ترس تیغ تو، آتش در دل سنگ پنهان شد.
واکنون چو آهنی ز بر سنگ بر زنی
آسیمه گردد و شود اندر جهان جهان
هوش مصنوعی: اکنون مانند آهنی هستی که وقتی به سنگ زده میشود، به شدت لرزان و بیقرار میشود و در نتیجه، در جهان، دگرگونیهای زیادی را تجربه میکند.
گویی درخت باغ عدوی تو بوده است
کاندر زمین شکفته شود شاخ خیزران
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که درخت باغ تو گویی به نحوی به وجود آمده است، زیرا که شاخههای خیزران در زمین رشد کردهاند.
آبی که در ولایت تو همی خیزد ای شگفت
گویی زهیبت تو طلسمی بود برآن
هوش مصنوعی: آبی که در سرزمین تو جاری است، عجب این است که گویی این آب به خاطر زیبایی تو جادو شده است.
کاندر فتد به جیحون تازد به باد و دم
غران بود چو تندر تند اندر آن میان
هوش مصنوعی: در جریان جیحون، آب شدید و پرطراوتی به وجود میآید که مانند رعد و برق به سرعت به جلو میرود و در میان آن، صدای غرّش و طغیانی به گوش میرسد.
تا تو به صدر ملک نشستی قباد وار
هرگز به راه نخشب و راه قبادیان
هوش مصنوعی: تا وقتی که تو در مقام بالای سلطنت نشستهای، هرگز به راههای خطرناک و ناپسند نرو.
بی سیم سائل تونرفت ایچ قافله
بی زر زایر تو نرفت ایچ کاروان
هوش مصنوعی: بیسیم یعنی بدون هیچ نشانهای، هیچ کاروان و مسافری بدون هدایت و راهنمایی تو حرکت نکرد. هیچ گروهی از زائران بدون راهنمایی تو راهی نمیشود.
ای ز آرزوی تخت تو سر برزند ز کوه
وان ز آروزی تاج تو سر بر زند ز کان
هوش مصنوعی: ای کسی که آرزوی تخت و جاه و مقام تو در دلهاست، و حتی آن کسی که به کوه میرود، به خاطر آرزوهای تو میخواهد به قله برسد. همچنین، کسی که به جستجوی طلا و جواهر میرود، به امید رسیدن به تاج تو، تلاش میکند.
ای بر همه هوای دل خویش کامکار
ای بر همه مراد دل خویش کامران
هوش مصنوعی: ای کسی که در برآورده شدن آرزوهای دل خود موفق و پیروز هستی، ای کسی که به همه خواستههای دل خود رسیدهای.
سود همه جهانی واز تو به هیچ وقت
هرگز نکرد کس به جز از گنج تو زیان
هوش مصنوعی: سود و منفعت تمام جهان هیچ وقت به کسی تعلق نگرفته جز اینکه از گنجینه تو زیان دیدهاند.
ای خسروی که مملکت اندر سرای تو
آب حیات خورد و بود زنده جاودان
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که در سرای تو آب حیات زندگی را به ارمغان آورده و باعث جاودانگی انسانها شدهای.
من بنده را به شعر بسی دستگه نبود
زین پیش ورنه مدح تو می گفتمی به جان
هوش مصنوعی: من پیش از این به خاطر عدم تواناییام، نتوانستم شعری بگویم، وگرنه الان از روی عشق و ارادت تو را ستایش میکردم.
واکنون که دستگاه قوی گشت و دست نیز
بی مدح تو مرا نپذیرفت سیستان
هوش مصنوعی: اکنون که قدرت و اقتدار برتر شده و بدون ستایش تو، هیچ چیز مرا در سرزمین سیستان نمیپذیرد.
راهی دراز و دور ز پس کدم ای ملک
تا من به کام دل برسیدم بدین مکان
هوش مصنوعی: ای ملک، راهی طولانی و دشوار از کجا طی کردم تا به اینجا رسیدم و به آنچه میخواستم دست یافتم.
بر آرزوی آنکه کنم خدمتت قبول
امروز آرزوی دل من به من رسان
هوش مصنوعی: من آرزوی کسی را دارم که امروز میخواهم به او خدمت کنم، پس آرزوی دلم را به من برسان.
وقتی نمود بخت بمن این درنشاط
کز خرمی جهان نشناسد کس از جنان
هوش مصنوعی: زمانی که بخت به من روی خوش نشان داد و در شادی و خوشی غرق شدم، هیچکس از خوشیهای بهشت چیزی نمیداند.
فصل بهار تازه و نوروز دلفریب
همبوی مشک باد و زمین پر ز بوی بان
هوش مصنوعی: بهار، با تازگی و زیبایی جشن نوروز، با عطر خوش مشک در هوا و زمین پر از بوی گلها و طبیعت فرحبخش همراه است.
عید خجسته دست وفا داده بابهار
باد شمال ملک جهان برده از خزان
هوش مصنوعی: عید خوشی فرا رسیده و دست دوستی به سوی بهار دراز کرده است، به طوری که بهار با وزش باد شمال، جهان را از سرمای خزانی دور کرده است.
هر ساعتی سرشک گلاب از هوا چکد
هر لحظه ای نسیم گل آید زبوستان
هوش مصنوعی: هر زمانی که بوی خوش گل به مشام برسد و هر لحظه نسیم خنکی از باغی پر از گل بیاید، احساس زیبایی و لطافت در فضا پراکنده میشود.
تاج درخت باغ همه لعلگون گهر
فرش زمین راغ همه سبز پرنیان
هوش مصنوعی: درختان باغ به مانند تاجی زیبا هستند که میوههای درخشان و قرمزرنگی همانند جواهرات به زمین زیبایی خاصی میبخشند و زمین نیز مانند فرشی سبز و نرم نقش و نگاری دلنشین دارد.
صلصل چو بیدلان جهان گشته با خروش
بلبل چو عاشقان غمین گشته با فغان
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در جهان، حال بیدلان به شدت دگرگون شده و نالههای بلبلان مانند نالهی عاشقانی است که در غم فرو رفتهاند.
فرخنده باد برملک این روزگار عید
وین فصل فرخجسته و نوروز دلستان
هوش مصنوعی: خوشا بحال این دوران که روز عید است و این فصل خوشیمن و نوروزی که دلها را شاد میکند.
تا این هوا بسیط بود وین زمین بجای
طبع هوا سبک بود آن زمین گران
هوش مصنوعی: تا زمانی که این فضا گسترده است و این زمین سبک و مناسب برای طبع هواست، آن زمین سنگین و سخت خواهد بود.
ای طبع تو هوای دگر، باهوا بباش
وی حلم تو زمین دگر ، با زمین بمان
هوش مصنوعی: ای طبیعت تو دگرگون است، با آن دگرگونی همراه شو. صبر تو نیز در فضایی متفاوت است، در همان فضا بمان.