برگردان به زبان ساده
بدان خوشی و بدان نیکویی لب و دندان
اگر به جان بتوانی خرید نیست گران
هوش مصنوعی: اگر بتوانی از جان خود بگذری، میتوانی خوشی و زیبایی لب و دندان را به دست آوری و این هزینهای گزاف نیست.
لب چنان را غازی به سیم و زر بفروخت
عجبتر از دل غازی دلی بُوَد به جهان؟
هوش مصنوعی: لب مانند قناری با جواهرات و ثروت به فروش میرسد، اما جای تعجب اینجا است که چرا دل فارسیزبانان که گرانبهاست، در این دنیا قیمتی ندارد؟
لطیفهایست در آن لب چنانکه نتوان گفت
اگر دلم دهدی خلق را نمایم آن
هوش مصنوعی: لبخند تو چنان زیبا و فریبنده است که نمیتوان دربارهاش سخن گفت. اگر دل من اجازه دهد، با دیدن آن میتوانم دنیایی از زیبایی را برای دیگران به نمایش بگذارم.
گمان برم که همی بوسه ریخت خواهد از او
چو در سخن شود آن آفتاب ترکستان
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که وقتی او سخن میگوید، گویی که بوسهها از او سرازیر میشود، مثل آفتاب در ترکستان که نورش بر همه جا میتابد.
اگر نه از قبل شرم آن نگارستی
ز بوسه ندهمی او را به هیچ وقت امان
هوش مصنوعی: اگر نبود آن شرم و حیایی که از آن معشوق دارم، هرگز او را از هیچ گونه بوسهای محروم نمیکردم.
وگر هزار دلستی مرا چنانکه یکی
همی فدا کنمی پیش آن لب و دندان
هوش مصنوعی: اگر هزار دل هم داشته باشم، باز هم به خاطر آن لب و دندان، یکی از آنها را فدای تو میکنم.
هزار سال ملامت کشیدن از پی او
توان و زان بت روزی جدا شدن نتوان
هوش مصنوعی: هزار سال بخاطر او سختی و سرزنش را تحمل کردن، اما به خاطر آن معشوق هرگز نمیتوان از او جدا شد.
مرا که خواهد گفتن که دوست را منواز
که گفت خواهد معشوق را مخواه و مخوان
هوش مصنوعی: هرگز نگو که من از محبت دوست میگویم، زیرا آنکه میگوید، معشوق را نمیخواهد و نباید او را بخواند.
عزیزتر ز همه خلق یار نیک بود
ولی عزیزتر از یار خدمت سلطان
هوش مصنوعی: دوست خوب و عزیزتر از همه مردم است، اما خدمت به سلطان حتی از دوستی نیز ارزشمندتر است.
خدایگان مهان خسرو جهان مسعود
که روزگارش مسعود باد و بخت جوان
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ و مهم، پادشاه جهانیان، مسعود، امیدوارم روزگار تو خوش و بخت تو جوان باشد.
خدایگانی کو را هزار بنده سزد
چو کیقباد و چو کیخسرو و چو نوشروان
هوش مصنوعی: خداوندی که شایسته هزاران بنده است، مانند کیقباد، کیخسرو و نوشروان.
ز ملک گیتی یک نیمه یافت او ز پدر
دگر گرفته به شمشیر و تیر و گرز و کمان
هوش مصنوعی: او از پادشاهی دنیا یک بخش را به ارث برده و از پدرش، دیگر بخشی را با جنگ و سلاحهایی مانند شمشیر، تیر، گرز و کمان گرفته است.
و گر به کنجی یکپاره ناگرفته بماند
هم از شمار گرفته است، ناگرفته مدان
هوش مصنوعی: اگر در گوشهای از زندگی حتی یک تکه از وجودت نادیده گرفته شود، باز هم جزو حساب و کتاب تو خواهد بود. پس آن را نادیده نگیر.
به نامه راست شود، نامه کرد باید و بس
به تیغ کار نگردد درست و با سر و جان
هوش مصنوعی: برای درست کردن یک کار، فقط نوشتن نامه کافی است و همه چیز باید طبق اصول و روش صحیح باشد. فقط با زور و خشونت نمیتوان به نتیجه درست رسید، بلکه باید با کوشش و تلاش واقعی عمل کرد.
شد آن زمان که به شمشیر کار باید کرد
کنون به نامه همی کرد باید و به زبان
هوش مصنوعی: زمانی فرار رسیده که باید با شمشیر عمل کرد، اما اکنون زمان آن است که با نوشتن و سخن گفتن پیش برویم.
گه سماع و شراب است و گاه لهو و طرب
گه نهادن گنج و گه نهادن خوان
هوش مصنوعی: زمانهایی است که به شادی و رقص و نوشیدن مشغولیم و گاه زمانی میرسد که ثروت جمع میکنیم و گاه دیگر به مهمانی و برپا کردن سفره میپردازیم.
مگر به صید و به چوگان زدن رود پس از این
ز بهر گشتن صحرا و دیدن میدان
هوش مصنوعی: آیا بعد از این، تنها به خاطر شکار و بازی چوگان به دشت و میدان میرود؟
وگر نه در همه عالم کسی نماند که او
گذشت خواهد ازین طاعت و ازین فرمان
هوش مصنوعی: در غیر این صورت، در تمام جهان هیچ کسی باقی نخواهد ماند که از این عبادت و این دستورات سرپیچی کند.
ملوک را همه بیمال کرد و دل بشکست
بر آنچه کرد سر خسروان به سر جاهان
هوش مصنوعی: تمام پادشاهان را بیثروت کرد و دلها را به خاطر کارهایی که بر سر شاهان و بر سر دنیا انجام داد، شکست.
گزاف داری چندان هزار مرد دلیر
که شوخوار به جنگ شه آمدند چنان
هوش مصنوعی: بیهوده نیست که چندین هزار دلیر مرد وجود دارند که به شیوهای شوخطبعانه به جنگ آمدهاند.
دلاورانی پر حیله از سپاه عراق
مبارزانی بگزیده از که گیلان
هوش مصنوعی: دلیرانی با نقشه و تدبیر از لشکر عراق، مبارزانی را از گیلان انتخاب کردهاند.
ز پای تا سر در آهن زدوده چو تیغ
گرفته تیغ به دست و دودست شُسته ز جان
هوش مصنوعی: از سر تا پا به آهن آغشته شده است، مانند تیغی که تیز و آماده است. دستانش را شسته تا آماده برای فرو رفتن در جان باشد.
ز کوه آهن و کوه سپر گرفته پناه
وزین دو کوه قوی چون ستاره خشت روان
هوش مصنوعی: از کوههایی که سرشار از آهن و سپر هستند پناه گرفتم و از بین این دو کوه مستحکم، همچون ستارهای درخشان به سوی آسمان بالا میروم.
ملک در آمد و با لشکری کم از دو هزار
همه بد اسپه و خالی ز خود و از خفتان
هوش مصنوعی: پادشاه وارد شد و با لشکری کمتر از دو هزار نفر که همه زبون و بیاراده بودند، بدون تجهیزاتی مناسب و بیهیچ هیبت و شکوهی.
چو روی کرد بدان کوه و آن سپاه بدید
ندید کوه و سپه را ز هیچگونه کران
هوش مصنوعی: وقتی به آن کوه نگاه کرد و سپاه را دید، آنچنان مجذوب شد که هیچ چیزی از کوه و سپاه را نمیدید و همه چیز برایش بیاهمیت شد.
ز پای تا سر که مرد کارزاری دید
به کارزار ملک عهد بسته و پیمان
هوش مصنوعی: کسی که از سر تا پای خود در میدان جنگ حضور دارد، در واقع با چنین شرایطی میتواند به یک یاری و پیمان برای کمک به پادشاهی بپردازد.
خدایگان جهان روی را به لشکر کرد
به شرم گفت به لشکر که ای جوانمردان
هوش مصنوعی: خدای بزرگ جهان، صورت خود را به سمت سپاه گرداند و با شرم به آنها گفت: ای مردان شجاع.
پدر مرا و شما را بدین زمین بگذاشت
جدا فکند مرا با شما ز خان و ز مان
هوش مصنوعی: پدر من و شما را در این دنیا تنها گذاشت و من را از شما و از خانواده و سرزمینم جدا کرد.
نه ساز داد که از بهر خویش سازم ملک
نه خواسته که به جای شما کنم احسان
هوش مصنوعی: من نه سازی میزنم که برای خودم باشد، نه کار خوبی انجام میدهم که بخواهم به جای شما پاداشی بگذارم.
به نام نیک از اینجا روان شدن بهتر
که باز گشتن نزد پدر به دیگر سان
هوش مصنوعی: این بهتر است که با نام نیک از اینجا حرکت کنیم، زیرا بازگشتن به سوی پدر به شیوهای دیگر خواهد بود.
دگر کز اینجا تا جای ما رهیست دراز
ز راست وز چپ ما دشمنان و ما به میان
هوش مصنوعی: اینجا جادهای طولانی تا مقصد ما وجود دارد؛ از سمت راست و چپ ما دشمنان قرار دارند و ما در وسط این دشمنان هستیم.
بدین ره اندر چندان که مرد سیر شود
نه زاد یابد مرد هزیمتی و نه نان
هوش مصنوعی: در این مسیر، هرچقدر که انسان پیش برود، نه سفر را به پایان میرسد و نه چیزی برای بازگشت پیدا میکند، نه چیزی برای زندگی و نه غذایی برای خوراک.
چنان کنید که مردان شیرمرد کنند
به هیچگونه متابید ازین نبرد عنان
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که باید مانند مردان شجاع و دلیر عمل کنید و در هیچ شرایطی از میدان مبارزه عقبنشینی نکنید. روحیه استقامت و پایداری داشته باشید و در برابر چالشها تسلیم نشوید.
اگر مراد برآید چنان کنم که شما
به مال و ملک شوید از میان خلق نشان
هوش مصنوعی: اگر آنچه میخواهم به دست آورم، این کار را انجام میدهم که شما از نظر ثروت و قدرت در میان مردم شناخته شوید.
زیان رسید شما را ز بهر من بسیار
چنان کنم که فرامُش کنید نامِ زیان
هوش مصنوعی: نگران نباشید، من باعث آسیب شما نشدهام و به گونهای رفتار میکنم که فراموش کنید حتی نام آن آسیب را.
همه سپاه نهادند رویها به زمین
وز آنچه شاه جهان گفت چشمها گریان
هوش مصنوعی: همه نیروها صورتهایشان را به زمین گذاشتند و به خاطر آنچه پادشاه جهان گفت، چشمانشان پر از اشک شد.
بهجمله گفتند ای شهریار روزافزون
خدایگان بلند اختر بلند مکان
هوش مصنوعی: به همه گفتند، ای پادشاه، خداوند بزرگ و پرمرتبه، روز به روز بر عظمت و قدرت تو افزوده میشود.
که در سپه که چو تو میر پیش جنگ بود
اگر ز پیل بترسد بر او بود تاوان
هوش مصنوعی: این جمله اشاره به این دارد که اگر کسی که در راس سپاه قرار دارد، از خطر بترسد و نتواند برای جنگ پیشقدم شود، آن وقت عواقب و مشکلاتی برای او به وجود خواهد آمد. به عبارت دیگر، شجاعت و دلگرمی رهبر در موقعیتهای دشوار نقش حیاتی دارد و ترس او میتواند به شکست یا مشکلات برای کل سپاه منجر شود.
چنان کنیم کنون روی کوه را که شود
ز خون دشمن تو پر شقایق نعمان
هوش مصنوعی: ما اکنون بهگونهای عمل خواهیم کرد که روی کوه پر از شقایقهای قرمزی شود که به خاطر خون دشمن تو به وجود آمده است.
خدایگان جهان چون جوابها بشنود
بخواست نیزه و توفیق خواست از یزدان
هوش مصنوعی: پروردگار جهان وقتی که پاسخها را میشنود، در خواست و آرزوهایی که از سوی انسانها و موهبتهای الهی آمده، توجه میکند.
میان آن سپه اندر فتاد چون که فتد
میان گور و میان گوزن شیر ژیان
هوش مصنوعی: در میانهی آن سپاه، همچنان که در دامان گور و در دل جنگل، شیر بر میآید و قدرت خود را نمایش میدهد.
همی گرفت به دست و همی فکند به پای
جز این که کرد و چه دانست رستم دستان
هوش مصنوعی: او همواره کارها را با دقت انجام میداد و در عین حال مسئولیتهایش را به درستی به پایان میرساند. اما در نهایت، رستم هیچیک از این کارها را از روی دانایی و علم بهدست نیاورده بود.
به یک زمان سپه بیکرانه را بشکست
شکستگان را بگرفت و جمله داد امان
هوش مصنوعی: در یک لحظه، سپاه بیکران را شکست داد و همه شکستخوردگان را گرفت و به آنها پناه داد.
خبر شنید که شیری به راه دید کسی
ز جنگ روی بدان صید کرد هم به زمان
هوش مصنوعی: خبر رسید که شیری در حال حرکت به سمت کسی است و او برای شکار به جنگ با آن میپردازد.
بدان بزرگی جنگ و بدان بزرگی فتح
بکرد و شیر بکشت اینت قدرت و امکان
هوش مصنوعی: بدان که جنگ بسیار بزرگ و عظیم بود و همچنین پیروزی نیز بزرگ بوده است. در این میان، شیر نیز کشته شد. این نشاندهنده قدرت و قابلیتهایی است که در آن زمینه وجود داشته است.
ازین نکوتر و مردانهتر فراوان کرد
به پای قلعهٔ غور و به کوه غرجستان
هوش مصنوعی: در دل تاریخ، مردانی دلاور و شجاع به پا خاستهاند که کم نیستند، در کنار قلعهٔ غور و در دامان کوه غرجستان، از نیکوترین و قویترینها در عرصهٔ جنگ و فداکاری به شمار میروند.
خدای ناصر او باد و روزگار معین
ملوک بنده و چاکر به آشکار و نهان
هوش مصنوعی: خداوندی که از او حمایت میشود، و زمانهای که برای پادشاهان مشخص میکند، بنده و خدمتگزار خود را در نمایان و پنهان به خوبی مقید و متعهد میسازد.