گنجور

شمارهٔ ۱۰۶ - در مدح سلطان محمدبن سلطان محمود گوید

مرا سلامت روی تو باد ای سرهنگ
چه باشدار بسلامت نباشد این دل تنگ
دلم به عشق تو در سختی و عنا خو کرد
چنانکه آینه زنگ خورده اندر زنگ
ازین گریستن آنست امید من که مگر
به اشک من دل تو نرم گردد ای سرهنگ
به آب چشمه نگشت ایچ سنگ نرم و مرا
به آب چشم همی نرم کردباید سنگ
سخن ندانم گفتن همی ز تنگدلی
چنین درشت سخن گشته ام به صلح و به جنگ
ببرد سنگ من این انده فراق ومرا
امیر عالم عادل ستوده است به سنگ
جمال دولت عالی محمد محمود
سر فضایل و روی محامد و فرهنگ
شهی که دولت او از شرنگ شهد کند
چنانکه هیبت شمشیر او ز شهد شرنگ
سموم خشمش اگر بر فتد به کشور روم
نسیم لطفش اگر بگذرد به کشور زنگ
ز ساج باز ندانند رومیان را لون
ز عاج باز ندانند زنگیان را رنگ
چو گور تنگ شود بر عدو جهان فراخ
در آن زمان که بر اسبش کشیده باشد تنگ
جهان گشاید و کین توزد و عدو شکرد
به تیغ تیز و کمان بلند و تیر خدنگ
مخالفان قوی دست چیره پیش امیر
اسیر گردد چون بر زمین خشک نهنگ
مخالفان چو کلنگند و او چو باز سپید
شکار باز بود، ورچه مه ز باز، کلنگ
هزار یک زان کاندر سرشت او هنرست
نگار و نقش همانا که نیست در ار تنگ
همیشه عادت او را به نیکوییست ولوع
چنانکه همت اورا به برتری آهنگ
بلند همتش ار گرددی بصورت باز
بپایش اندر ماه و ستاره بودی زنگ
جهان بخدمت او میل دارد و نه شگفت
که خدمتش طلبد هر که هوش دارد و هنگ
بدان امید که روزی بدست گیرد شاه
چو پهنه گهر آگین شده ست هفت اورنگ
کسی که چنگ زد اندر خجسته خدمت او
خجسته بخت شد و کام خویش کرد به چنگ
چومن هزار فزونست و صد هزار فزون
ز فر خدمت او کرده کار خویش چو چنگ
بسا کسا که گرفتار تنگدستی بود
زبر و بخشش او سیم و زر نهاده به تنگ
بزرگواری وکردار او و بخشش او
ز روی پیران بیرون برد همی آژنگ
بزرگواری جنسیست از فعال امیر
چنانکه هیبت نوعیست از خصال پلنگ
کسیکه مشک به بینی برد نیابد بوی
شم شمایل او بشنود ز صد فرسنگ
چووقت حمله بود آفتیست باد شتاب
چو وقت حلم بود رحمتیست کوه درنگ
عیار حلم گرانش پدید نتوان کرد
اگر سپهر ترازو شود، زمین پاسنگ
هزار یک گر ازان ز آسمان در آویزد
چنان بودکه ز کاهی کهی کنندآونگ
عجب ندارم اگر هیچکس نکرد که او
کند بتدبیر از ریگ مرو وادی گنگ
موفقیست که تدبیراو تباه کند
هزار زرق وفسون و هزار حیلت و رنگ
بهیچگونه بر او جادوان حیلت ساز
بکار برد ندانند حیلت و نیرنگ
فصیح تر کس جایی که او سخن گوید
چنان بود ز پلیدی که خورده باشد بنگ
جهان نیاردبا او برابری کردن
که ره نبرد با اسب تیزتک خرلنگ
همی درفشد ازو همچنانکه از پدرش
جمال خسروی و فر شاهی و اورنگ
همیشه تا خورش و صید باز باشد کبک
چنان کجا خورش و صید یوز باشد رنگ
سرای دولت او باد دار ملک زمین
چنانکه خانه ما هست بر فلک خرچنگ
هر رشک مجلس او کارنامه مانی
به رشک محفل او بار نامه ارتنگ
همیشه در بر او دلبران چون شیرین
هماره بر در او کهتران چون هوشنگ
مخالفانش چون بیژن اندر اول کار
ز گه فتاده بچاه سراچه ارژنگ

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا سلامت روی تو باد ای سرهنگ
چه باشدار بسلامت نباشد این دل تنگ
هوش مصنوعی: امیدوارم همیشه سالم و صحیح باشی، ای سرهنگ محترم. اما در این دل پر از اندوه و دلشکستگی، هیچ چیزی نمی‌تواند آرامش بیاورد.
دلم به عشق تو در سختی و عنا خو کرد
چنانکه آینه زنگ خورده اندر زنگ
هوش مصنوعی: دل من در شرایط سخت و دشوار به عشق تو عادت کرده است، مانند آینه‌ای که با وجود زنگ زدگی همچنان می‌تواند انعکاس تصویر را نشان دهد.
ازین گریستن آنست امید من که مگر
به اشک من دل تو نرم گردد ای سرهنگ
هوش مصنوعی: امید من از این اشک‌ها و گریه‌ها این است که شاید دل تو به لطف این اشک‌ها نرم و مهربان شود، ای سرهنگ.
به آب چشمه نگشت ایچ سنگ نرم و مرا
به آب چشم همی نرم کردباید سنگ
هوش مصنوعی: به چشمه آب نگاه نکن، زیرا که سنگی نرم و لطیف شده است؛ اما من را به اشک‌هایم لطیف و نرم کرده است.
سخن ندانم گفتن همی ز تنگدلی
چنین درشت سخن گشته ام به صلح و به جنگ
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم چگونه سخن بگویم، اما به خاطر دل تنگم، این‌گونه با زبان تند صحبت کرده‌ام، چه در صلح و چه در جنگ.
ببرد سنگ من این انده فراق ومرا
امیر عالم عادل ستوده است به سنگ
هوش مصنوعی: سنگ من که ناامیدی و غم جدایی را می‌برد، نشان دهنده این است که در عالم، من را امیری عادل و ستوده می‌شمارد.
جمال دولت عالی محمد محمود
سر فضایل و روی محامد و فرهنگ
هوش مصنوعی: زیبایی و شکوه دولت برجسته محمد محمود، نشانه‌ای از فضائل و زیبایی‌های انسانی و فرهنگی است.
شهی که دولت او از شرنگ شهد کند
چنانکه هیبت شمشیر او ز شهد شرنگ
هوش مصنوعی: سلطانی که مقام و قدرتش با خطرات و سختی‌ها همراه است، به گونه‌ای که ترس و شکوه شمشیرش نیز حاصل تلخی و سختی‌های این موقعیت است.
سموم خشمش اگر بر فتد به کشور روم
نسیم لطفش اگر بگذرد به کشور زنگ
هوش مصنوعی: اگر هوای خشم او بر سر سرزمین روم بوزد، عواقب وخیمی خواهد داشت، اما اگر نسیم لطف و محبت او بگذرد، بر سرزمین زنگ هم تاثیر مثبتی خواهد گذاشت.
ز ساج باز ندانند رومیان را لون
ز عاج باز ندانند زنگیان را رنگ
هوش مصنوعی: ترجمه به زبان ساده: رومی‌ها رنگ چوب ساج را نمی‌شناسند و سیاهان هم رنگ عاج را نمی‌دانند.
چو گور تنگ شود بر عدو جهان فراخ
در آن زمان که بر اسبش کشیده باشد تنگ
هوش مصنوعی: وقتی که دشمن در تنگنای مشکلات گرفتار شود، خود دنیا برای او وسیع خواهد شد، به ویژه زمانی که به خود و موقعیتش فشار بیاورد.
جهان گشاید و کین توزد و عدو شکرد
به تیغ تیز و کمان بلند و تیر خدنگ
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر تو خود را به چالش می‌کشد و دشمن با شمشیر تیز و کمان بلند و تیر پرتابی، به نبرد می‌آید.
مخالفان قوی دست چیره پیش امیر
اسیر گردد چون بر زمین خشک نهنگ
هوش مصنوعی: مخالفان قدرتمند، همچنان که نهنگ بر روی زمین سخت در می‌افتد، در برابر قدرت امیر شکست می‌خورند و اسیر می‌شوند.
مخالفان چو کلنگند و او چو باز سپید
شکار باز بود، ورچه مه ز باز، کلنگ
هوش مصنوعی: مخالفان مانند کلنگ‌هایی هستند که به کار خرابکاری مشغولند، در حالی که او مانند باز سفیدی است که برای شکار آماده است. اگرچه زمانی مانند ماه درخشان می‌باشد، اما همواره باید مراقب کلنگ‌ها باشد.
هزار یک زان کاندر سرشت او هنرست
نگار و نقش همانا که نیست در ار تنگ
هوش مصنوعی: او دارای هنری است که در ذاتش نهفته است، و زیبایی و نقش‌هایی که دارد، در هیچ جایی محدود و اندک نیست.
همیشه عادت او را به نیکوییست ولوع
چنانکه همت اورا به برتری آهنگ
هوش مصنوعی: عادت او همیشه به خوبی است و عشق او به رفیع‌تر شدن مثل آهنگر که به شکل دادن به آهن می‌پردازد.
بلند همتش ار گرددی بصورت باز
بپایش اندر ماه و ستاره بودی زنگ
هوش مصنوعی: اگر اراده‌ات بلند باشد و به اوج برسد، در آن صورت مانند ستاره‌ها و ماه در آسمان درخشان خواهی بود و جلوه‌گر.
جهان بخدمت او میل دارد و نه شگفت
که خدمتش طلبد هر که هوش دارد و هنگ
هوش مصنوعی: جهان به خدمت او گرایش دارد و این تعجبی ندارد که هر کس که عقل و درک دارد، خواهان خدمت به او باشد.
بدان امید که روزی بدست گیرد شاه
چو پهنه گهر آگین شده ست هفت اورنگ
هوش مصنوعی: امید داشته باش که روزی پادشاهی به دست خواهد آمد، زیرا زمینه و شرایط مساعدی برای ظهور او مهیا شده است.
کسی که چنگ زد اندر خجسته خدمت او
خجسته بخت شد و کام خویش کرد به چنگ
هوش مصنوعی: کسی که به خدمت او توجه کند و در پی آن برآید، خوشبخت شده و به خواسته‌های خود دست می‌یابد.
چومن هزار فزونست و صد هزار فزون
ز فر خدمت او کرده کار خویش چو چنگ
هوش مصنوعی: من از هزاران بیشتریم و از صد هزاران نیز بیشتر، چون خدمت او کرده‌ام مانند چنگی که کار خود را به درستی انجام می‌دهد.
بسا کسا که گرفتار تنگدستی بود
زبر و بخشش او سیم و زر نهاده به تنگ
هوش مصنوعی: بسیاری بوده‌اند که در فقر و تنگدستی گرفتار بوده‌اند، اما سخاوت و generosity آن‌ها به قدری زیاد بوده که مانند طلای ناب در تنگنا قرار گرفته‌اند.
بزرگواری وکردار او و بخشش او
ز روی پیران بیرون برد همی آژنگ
هوش مصنوعی: انسان با بزرگواری و رفتار نیکو و بخشش‌های او به قدری تأثیرگذار است که می‌تواند چهره و صفات ناپسند پیران را تغییر دهد و از چهره‌های آن‌ها دور کند.
بزرگواری جنسیست از فعال امیر
چنانکه هیبت نوعیست از خصال پلنگ
هوش مصنوعی: بزرگ‌منشی و عظمت کسی ناشی از ویژگی‌های درونی اوست، درست مانند اینکه ظاهر و زیبایی خاصی که در پلنگ وجود دارد به خاطر خصوصیات ذاتی آن حیوان است.
کسیکه مشک به بینی برد نیابد بوی
شم شمایل او بشنود ز صد فرسنگ
هوش مصنوعی: کسی که مشک را به بینی نزدیک کند، بویی از عطر او را از دور نمی‌شنود.
چووقت حمله بود آفتیست باد شتاب
چو وقت حلم بود رحمتیست کوه درنگ
هوش مصنوعی: زمانی که حمله و جنگ بالا می‌گیرد، وزش باد به معنای خطر و آفت است، اما زمانی که آرامش و صبر برقرار است، این وضعیت به مانند رحمتی است که در دل کوه‌ها نهفته است.
عیار حلم گرانش پدید نتوان کرد
اگر سپهر ترازو شود، زمین پاسنگ
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که نمی‌توان ویژگی‌های استقامت و صبر را تنها با یک مقیاس یا اندازه‌گیری ساده بررسی کرد. اگرچه ممکن است دنیا بخواهد این ویژگی‌ها را بسنجد، اما به اندازه زمین سنگین و قابل توجه نیستند. در واقع، برای سنجش عمیق روحیات انسانی و فضایل اخلاقی، باید معیارهای بزرگتری در نظر گرفته شود.
هزار یک گر ازان ز آسمان در آویزد
چنان بودکه ز کاهی کهی کنندآونگ
هوش مصنوعی: اگر هزار یکی از آسمان پایین بیفتد، مانند این است که از کاهی یک صدا بیفتد.
عجب ندارم اگر هیچکس نکرد که او
کند بتدبیر از ریگ مرو وادی گنگ
هوش مصنوعی: من تعجبی ندارم اگر هیچ‌کس نتواند با تدبیر از ریگ‌های مرو و وادی گنگ عبور کند.
موفقیست که تدبیراو تباه کند
هزار زرق وفسون و هزار حیلت و رنگ
هوش مصنوعی: موفق کسی است که بتواند با تدبیر و برنامه‌ریزی خود، هزاران ترفند و فریب را بی‌اثر کند و از آنها عبور کند.
بهیچگونه بر او جادوان حیلت ساز
بکار برد ندانند حیلت و نیرنگ
هوش مصنوعی: هیچ راهی برای فریب او وجود ندارد و حیله و نیرنگ را نمی‌فهمد.
فصیح تر کس جایی که او سخن گوید
چنان بود ز پلیدی که خورده باشد بنگ
هوش مصنوعی: هر کس در جایی که سخن می‌گوید، فصیح‌تر و eloquent‌تر است، همان‌طور که کثیفی که بر اثر نوشیدن شراب به وجود می‌آید، بر زبان او تأثیر می‌گذارد.
جهان نیاردبا او برابری کردن
که ره نبرد با اسب تیزتک خرلنگ
هوش مصنوعی: جهان نمی‌تواند با او برابر باشد، زیرا او در دوندگی و سرعت همانند اسب تیزپا و چابک نیست.
همی درفشد ازو همچنانکه از پدرش
جمال خسروی و فر شاهی و اورنگ
هوش مصنوعی: او به طرز زیبایی همانند پدرش، خوی و زیبایی یک شاهزاده و تخت سلطنت را به ارث برده است.
همیشه تا خورش و صید باز باشد کبک
چنان کجا خورش و صید یوز باشد رنگ
هوش مصنوعی: تا زمانی که امکان شکار و تلاش برای صید وجود داشته باشد، کبک در امنیت و آرامش خواهد بود، اما اگر شرایط تغییر کند و یوز به دنبال طعمه بیفتد، اوضاع به کلی متفاوت خواهد شد و کبک در مخاطره قرار خواهد گرفت.
سرای دولت او باد دار ملک زمین
چنانکه خانه ما هست بر فلک خرچنگ
هوش مصنوعی: سراسر زمین تحت سلطه و قدرت او است، همچنان که خانه ما در آسمان مانند خرچنگ است.
هر رشک مجلس او کارنامه مانی
به رشک محفل او بار نامه ارتنگ
هوش مصنوعی: این بیت به مقایسه و کنایه اشاره دارد. می‌توان گفت که زیبایی و جاذبه‌ی یک مجلس یا محفل اگرچه می‌تواند باعث حسادت دیگران شود، اما باید بدانیم که هر یک از این مجالس و محافل، ویژگی‌ها و جذابیت‌های خاص خود را دارند. در نتیجه، هر کدام به نوعی بر دیگری تأثیرگذار است و می‌تواند به بررسی موفقیت‌ها و تجربیات ما در زندگی اشاره کند.
همیشه در بر او دلبران چون شیرین
هماره بر در او کهتران چون هوشنگ
هوش مصنوعی: همیشه دلبربا مانند شیرین در کنار او هستند و در مقابلش افرادی که از مقام پایین‌تری برخوردارند، مانند هوشنگ، قرار دارند.
مخالفانش چون بیژن اندر اول کار
ز گه فتاده بچاه سراچه ارژنگ
هوش مصنوعی: مخالفان او مانند بیژن در آغاز کار هستند؛ از جای خود بیفتاده و در چاه سر از خود درمی‌آورند.

حاشیه ها

1403/01/24 15:03
جهن یزداد

 

ازین گریستن آنست امید من که مگر

به اشک من دل تو نرم گردد ای سرهنگ

به آب چشمه نگشت ایچ سنگ نرم و مرا

به آب چشم همی نرم کردباید سنگ

هزار یک زان کاندر سرشت او هنرست

نگار و نقش همانا که نیست در ارتنگ

بدان امید که روزی بدست گیرد شاه

چو پهنه گهر آگین شده ست هفت اورنگ

بسا کسا که گرفتار تنگدستی بود

ز فر بخشش او سیم و زر نهاده به تنگ

بزرگواری وکردار او و بخشش او

ز روی پیران بیرون برد همی آژنگ

هزار یک گر ازان ز آسمان در آویزد

چنان بود که ز کاهی کهی کنندآونگ

جهان نیارد با او برابری کردن

که ره نبرد با اسب تیزتک خر لنگ

همی درفشد ازو همچنانکه از پدرش

 فروغ خسروی و فر شاهی و اورنگ