شمارهٔ ۵۲ - تتبع میر
خیال مغبچگان تا درون جان من است
بکوی دیر مغان ناله و فغان من است
کمند زلف بتی این که ساختم زنار
درون دیر بهر بزم داستان من است
به بین بصافی ساغر درو به حمرت می
که آن نشانه ای از چشم خون فشان من است
به کوهکن نگر و بیستون که آن گویی
دل طپنده و این یک غم گران من است
مگو فتاده به من موی از دهان سبو
که در سرشک مژه چشم ناتوان من است
چو من به نیستی از بی نشانی افتادم
درین ره آنکه ز خود نیست شد نشان من است
هزار تیغ بلا گر کشی نتابم روی
مباش رنجه گر از بهر امتحان من است
بلطف بکر معانی نگر دلا و مپرس
که از کجاست که گلهای گلستان من است؟
سپرد نقد دل و جان به مخزنت فانی
دگر مگو که ازان تو یا ازان من است
شمارهٔ ۵۱ - تتبع شیخ: ای بگه جلوه قامت تو قیامتشمارهٔ ۵۳ - تتبع خواجه: چو سرخوشم دگر ای پیر دیر از کرمت
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خیال مغبچگان تا درون جان من است
بکوی دیر مغان ناله و فغان من است
هوش مصنوعی: تصور و یاد آن معشوقان زیبا تا اعماق وجود من نفوذ کرده است و من همچنان در راه میکده مغان، با ناله و فریاد به حال و روز خود میگرانم.
کمند زلف بتی این که ساختم زنار
درون دیر بهر بزم داستان من است
هوش مصنوعی: زلفهای زیبا و پیچیده معشوقهام، مثل کمندی است که مرا به خود جذب کرده است. این وضعیت من در دل مکان مقدسی، به نوعی نمایانگر داستان زندگی من در این جشن و بزم است.
به بین بصافی ساغر درو به حمرت می
که آن نشانه ای از چشم خون فشان من است
هوش مصنوعی: به دقت به شفافیت لیوانی که در آن شراب است نگاه کن، رنگ قرمزش نشاندهنده چشمان من است که خون گریه میکنند.
به کوهکن نگر و بیستون که آن گویی
دل طپنده و این یک غم گران من است
هوش مصنوعی: به کوه کن و دماوند توجه کن؛ اولی شبیه به قلبی است که میتپد و دومی نماد یک اندوه سنگین و عمیق من است.
مگو فتاده به من موی از دهان سبو
که در سرشک مژه چشم ناتوان من است
هوش مصنوعی: نظامی میگوید که در مینوشی، اگر موهایی از سبو بریزد، نباید نگوید که چه شده، چرا که اشک من در چشمانم بهسان قطرهای است که در پیرامون آن احساسات و غمهای بیپایان من را نشان میدهد.
چو من به نیستی از بی نشانی افتادم
درین ره آنکه ز خود نیست شد نشان من است
هوش مصنوعی: وقتی من از نبود خود به بی هویتی رسیدم، در این مسیر آن کسی که خود را فراموش کرده، نشانه من شده است.
هزار تیغ بلا گر کشی نتابم روی
مباش رنجه گر از بهر امتحان من است
هوش مصنوعی: اگر هزاران مشکل و دردسر را هم به من تحمیل کنی، باز هم به تو اعتراض نمیکنم؛ مگر اینکه این سختیها فقط برای آزمایش من باشد.
بلطف بکر معانی نگر دلا و مپرس
که از کجاست که گلهای گلستان من است؟
هوش مصنوعی: با لطف و زیبایی معانی توجه کن، ای دل، و از کجا بودن گلهای باغ من را نپرس.
سپرد نقد دل و جان به مخزنت فانی
دگر مگو که ازان تو یا ازان من است
هوش مصنوعی: به جان و دل خود را به صندوق تو سپردم، دیگر نگو که این مال توست یا مال من.