شمارهٔ ۱۰ - مطایبه
بادا همه ساله ذخرة الدین
آسوده ز فتنه زمانه
شهزاده شیر دل فریدون
آن چون پدر از جهان یگانه
میری که ز قدر درگهش را
بر شد به فلک بر آستانه
شد ناوک فتنه جهان را
جان و دل دشمنش نشانه
تاب سر تیغ آبدارش
گشت آتش مرگ را زبانه
اقبال و بقا و عز و دولت
داده به تو بخت بی بهانه
در خواسته بودی ای خداوند
زین پیش ز من یکی سمانه
مردانه سمانه که چون او
ناید دگری ز آشیانه
بگذاشتم و نماند در شهر
ناجسته سرای و کوی و خانه
گفتند که هست در فلان کوی
در خانه دختر فلانه
لیکن زنکی است جادو و شوم
در دهر به جادوئی فسانه
زن چون که مرا بدید برجست
بستد می و سیخ و شاخشانه
برداشت برابر من از دور
بر وزن حراره این ترانه
کای ریش و کله زده شانه
وی گه به سبیل و خون به خانه
تا روز حراره باز رستی
من خود شده بودم از میانه
بنگر که به جستجوی مرغی
این واقعه طرفه است یا نه؟
تا دهر بود تو را درد باد
اقبال و بقای جاودانه
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بادا همه ساله ذخرة الدین
آسوده ز فتنه زمانه
هوش مصنوعی: امیدوارم که هر سال دین و ایمان ما از مشکلات و آشوبهای زمانه در امان باشد.
شهزاده شیر دل فریدون
آن چون پدر از جهان یگانه
هوش مصنوعی: شاهزادهای دلیر و شجاع به نام فریدون وجود دارد که مانند پدرش، بیهمتا و بینظیر است.
میری که ز قدر درگهش را
بر شد به فلک بر آستانه
هوش مصنوعی: در حال رفتن هستی و ارزش جایگاه او به حدی بالا رفته که به آسمان رسیده است.
شد ناوک فتنه جهان را
جان و دل دشمنش نشانه
هوش مصنوعی: تیر فتنه باعث شد که جان و دل دشمنان به هدف قرار گیرد.
تاب سر تیغ آبدارش
گشت آتش مرگ را زبانه
هوش مصنوعی: سر تیز و آبدار شمشیر شعله آتش مرگ را به حرکت درآورده است.
اقبال و بقا و عز و دولت
داده به تو بخت بی بهانه
هوش مصنوعی: سرنوشت خوشی، دوام، شرف و قدرت را بی هیچ دلیلی به تو عطا کرده است.
در خواسته بودی ای خداوند
زین پیش ز من یکی سمانه
هوش مصنوعی: ای خداوند، از قبل از من یک چیزی خواستهای که آن را نمیدانم.
مردانه سمانه که چون او
ناید دگری ز آشیانه
هوش مصنوعی: در این دنیا کسی مانند سمانه وجود ندارد و او از هر نظر ویژگیهای منحصر به فردی دارد که هیچ کس دیگر نمیتواند جایگزین او شود.
بگذاشتم و نماند در شهر
ناجسته سرای و کوی و خانه
هوش مصنوعی: من هرچه داشتم را رها کردم و دیگر در این شهر، نه محلهای مانده و نه خانهای.
گفتند که هست در فلان کوی
در خانه دختر فلانه
هوش مصنوعی: گفتند که در یک محله مشخص، خانهای وجود دارد که متعلق به دختر فردی به نام فلانه است.
لیکن زنکی است جادو و شوم
در دهر به جادوئی فسانه
هوش مصنوعی: اما زنی است عجيب و بدسرشت در زمانه که با جادوهایش داستانها میسازد.
زن چون که مرا بدید برجست
بستد می و سیخ و شاخشانه
هوش مصنوعی: زمانی که زن مرا دید، با حالتی جذاب و دلنشین مشغول شد و در دستش می و شاخ و شانهای داشت.
برداشت برابر من از دور
بر وزن حراره این ترانه
هوش مصنوعی: من احساس میکنم که دور از من، وزن و لحن این ترانه به گونهای خاصی است که تاثیر عمیقی بر من دارد.
کای ریش و کله زده شانه
وی گه به سبیل و خون به خانه
هوش مصنوعی: این بیت به شخصی اشاره دارد که در ظاهر خود تغییراتی ایجاد کرده و به نوعی خود را آرایش کرده است. او از سبیل و موی خود مراقبت میکند و به انواع شیوهها برای بهبود ظاهرش اقدام میکند، اما در عین حال به وضوح نشانههایی از درد یا مشکل در زندگیاش دارد که خون به خانهاش میآورد. این تصویرسازی نمایانگر تناقض بین زیبایی ظاهری و مشکلات داخلی است.
تا روز حراره باز رستی
من خود شده بودم از میانه
هوش مصنوعی: تا روزی که حراره به وقوع پیوست، من از میان جمعیت جدا شده و به تنهایی بودم.
بنگر که به جستجوی مرغی
این واقعه طرفه است یا نه؟
هوش مصنوعی: نگاهی بینداز که آیا این داستان درباره جستجوی مرغی، واقعا عجیب و جالب است یا نه؟
تا دهر بود تو را درد باد
اقبال و بقای جاودانه
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا وجود دارد، برای تو آرزوی خوشبختی و زندگی پایدار دارم.