گنجور

شمارهٔ ۱

هجر تو یکباره زبونم گرفت
درد تو ز اندازه برونم گرفت
آن ستمی کز تو کشیدم چه بود
آن غم دل بین که کنونم گرفت
هست غمت بر دل من تیر هجر
صعب زد و سخت زبونم گرفت
دوش خیال تو به خواب اندرون
دید که تیمار تو چونم گرفت

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هجر تو یکباره زبونم گرفت
درد تو ز اندازه برونم گرفت
هوش مصنوعی: فراق و دوری تو یکباره مرا بی‌زبان کرد و درد و رنجی که از تو دارم به حدی است که طاقت و توانم را گرفته است.
آن ستمی کز تو کشیدم چه بود
آن غم دل بین که کنونم گرفت
هوش مصنوعی: چقدر درد و اندوه از ستمی که تو بر من روا داشتی، در دل دارم که حالا این غم همچنان مرا گرفتار کرده است.
هست غمت بر دل من تیر هجر
صعب زد و سخت زبونم گرفت
هوش مصنوعی: غم تو بر دلم مانند تیری سخت و دردناک است که به جانم نشسته و زبانم را بند آورده.
دوش خیال تو به خواب اندرون
دید که تیمار تو چونم گرفت
هوش مصنوعی: شب گذشته در خواب دیدم که چگونه عشق و محبت تو مرا در بر گرفته است.