گنجور

شمارهٔ ۲ - مطلع ثانی

چهره با جمال تو، مایه دهد جمال را
غبغب چون هلال تو، بدر کند هلال را
تا رخ تو به دلبری، دایره جمال شد
ساخت زمانه از رخت، نقطه فتنه خال را
عین کمال بسته باد، از رخ با جمال تو
زآنکه کمال عاشقست، آن رخ با جمال را
نعمت وصلت ار شبی، روزی من کند فلک
باز رهانم از هوس، این تن چون خلال را
گر به هزار جان مرا دست رسد به جان تو
کز پی تو فدا کنم، شکر شب وصال را
نی نه منم که وصل تو روزی چون منی شود
طبع تو کی محل نهد، این سخن محال را
با غم هجر تو مرا تاب نماند و کی بود
طاقت باز تیز پر، کبک شکسته بال را
ای (فلکی) غلام تو، چون فلکی به سر کشی
بس که غلام شد فلک، شاه فلک خصال را
ناصر دین و ملک را، قاهر کفر و شرک را
مالک ملک بخش را، داور بی همال را
خسرو آرشی نسب، مفخر آل جم کز او
هست جلال و مرتبت، هم نسب و هم آل را
شیردلی که روز کین، بازوی چرخ زور او
کرد مثابه قدر، تیغ قضا مثال را
ای به قوام عدل تو، داده سعادت و شده
باز امان تذرو را، یوز امین غزال را
تا به بقای لم یزل، در نرسد وجود کس
عمر تو باد پادشا، ملکت لایزال را
تا مه و سال نو شود، از حرکات مهر و مه
راه مباد سعی تو، آفت ماه و سال را
باد سعادت ازل، قسمت نیکخواه تو
وز تو نحوست اجل، دشمن بد فعال را
عین جلالتی مباد، از تن دریغ تا ابد
عز و جلال کبریا، خالق ذوالجلال را

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چهره با جمال تو، مایه دهد جمال را
غبغب چون هلال تو، بدر کند هلال را
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو، باعث می‌شود زیبایی به اوج خود برسد و غبغب صورت تو، مانند هلالی می‌درخشد و هلال دیگر را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.
تا رخ تو به دلبری، دایره جمال شد
ساخت زمانه از رخت، نقطه فتنه خال را
هوش مصنوعی: تا چهره زیبایت به جاذبه‌ات، دایره‌ای از زیبایی ایجاد کرد، زمانه از چهره‌ات، نقطه‌ای از فریبندگی و زیبایی به وجود آورد.
عین کمال بسته باد، از رخ با جمال تو
زآنکه کمال عاشقست، آن رخ با جمال را
هوش مصنوعی: چشمانت چنان زیبا و تمام و کمال است که عشق را در دل عاشق زنده می‌کند، زیرا زیبایی چهره‌ات به معنای واقعی کمال عشق را به تصویر می‌کشد.
نعمت وصلت ار شبی، روزی من کند فلک
باز رهانم از هوس، این تن چون خلال را
هوش مصنوعی: اگر یک شب، نعمت وصالت نصیبم شود، روزی خداوند مرا از هوس‌های بیهوده رها می‌کند و این بدن را مثل خلال از مشغله‌ها و خواسته‌های ناپسند آزاد می‌سازد.
گر به هزار جان مرا دست رسد به جان تو
کز پی تو فدا کنم، شکر شب وصال را
هوش مصنوعی: اگر هزار بار زنده شوم و جانم را به دست آورم، آن را فدای تو می‌کنم، چرا که در شب وصال تو، شکر این لحظه را بر جا می‌گذارم.
نی نه منم که وصل تو روزی چون منی شود
طبع تو کی محل نهد، این سخن محال را
هوش مصنوعی: من نه کسی هستم که مانند تو روزی به وصالت برسم، آیا طبع و ذوق تو می‌تواند به چنین سخن غیرممکنی توجه کند؟
با غم هجر تو مرا تاب نماند و کی بود
طاقت باز تیز پر، کبک شکسته بال را
هوش مصنوعی: با دوری تو دیگر نمی‌توانم تحمل کنم، و چه کسی می‌تواند طاقت پرواز پرنده‌ای که بال شکسته دارد را داشته باشد؟
ای (فلکی) غلام تو، چون فلکی به سر کشی
بس که غلام شد فلک، شاه فلک خصال را
هوش مصنوعی: ای (فلکی)‌، من که به تو تعلق دارم و تحت فرمان توام، چون ستاره‌ای که در آسمان به وجود می‌آید. اگر تو به عزت و عظمت خود ببالایی، بدان که آسمان و ستاره‌ها نیز تحت فرمان تو هستند و به خاطر ویژگی‌های خاص تو به خدمتت درآمده‌اند.
ناصر دین و ملک را، قاهر کفر و شرک را
مالک ملک بخش را، داور بی همال را
هوش مصنوعی: این بیت به وصف یک شخصیت بزرگ و با مقام می‌پردازد که به عنوان مدافع دین و سلطنت شناخته می‌شود. او بر کفر و شرک غلبه دارد و صاحب سرزمین‌ هایی است که به او داده شده‌اند. همچنین به عنوان قاضی بی‌نظیری که در حکم‌رانی و عدالت برتری دارد، ستایش می‌شود.
خسرو آرشی نسب، مفخر آل جم کز او
هست جلال و مرتبت، هم نسب و هم آل را
هوش مصنوعی: این بیت به بیان شخصیت و مقام بالای خسرو آرش اشاره دارد. او به عنوان فردی با ریشه و نسل برجسته شناخته می‌شود و افتخار خاندان جم را به همراه دارد. جلال و جایگاه او نشان‌دهنده اهمیت و ارزش هم در اصل و هم در خانوادۀ اوست.
شیردلی که روز کین، بازوی چرخ زور او
کرد مثابه قدر، تیغ قضا مثال را
هوش مصنوعی: شیر دل که در روز نبرد، قدرت او مانند وزنه‌ای سنگین عمل می‌کند و سرنوشت را به مانند شمشیری برنده به نمایش می‌گذارد.
ای به قوام عدل تو، داده سعادت و شده
باز امان تذرو را، یوز امین غزال را
هوش مصنوعی: ای کسی که با عدل و انصاف خود، سعادت را به بندگان خود عطا کرده‌ای و بر تمام موجودات امان بخشیده‌ای، مانند یوزی که به غزال امان می‌دهد.
تا به بقای لم یزل، در نرسد وجود کس
عمر تو باد پادشا، ملکت لایزال را
هوش مصنوعی: تا زمانی که وجود هیچ‌کس به بقای همیشگی نرسد، عمر تو به عنوان پادشاه، بر این پادشاهی نامحدود، باقی باشد.
تا مه و سال نو شود، از حرکات مهر و مه
راه مباد سعی تو، آفت ماه و سال را
هوش مصنوعی: تا زمانی که ماه و سال نو شود، از تأثیرات خورشید و ماه غافل نمان، تلاش تو نباید تحت تأثیر مشکلات زمانه قرار بگیرد.
باد سعادت ازل، قسمت نیکخواه تو
وز تو نحوست اجل، دشمن بد فعال را
هوش مصنوعی: باد خوشبختی از ابتدا، سهم تو را به خوبی به تو می‌رساند و تو می‌تونی با اراده‌ات، بدی‌ها و بدشانسی‌ها را تحت تأثیر قرار دهی.
عین جلالتی مباد، از تن دریغ تا ابد
عز و جلال کبریا، خالق ذوالجلال را
هوش مصنوعی: نیکی و عظمت همیشه باید حفظ شود، و از جسم و تن چیزی کم نشود تا ابد. باید عزت و بزرگی خداوند، آفریننده با جلال، را به یاد داشته باشیم.