گنجور

شمارهٔ ۲۱۳

جفا مکن که دگر آن جفا نمی گنجد
چنان شدم که بدل ماجرا نمی گنجد
هزار گونه جفا نقش بسته در دل تو
چه شد که یکدو رقم از وفا نمی گنجد
مدار چشم سیه را بسرمه ی شوخی
که در کرشمه ی این جز حیا نمی گنجد
خراب آن بدنم ای نهال روز افزون
که همچو لاله و گل در قبا نمی گنجد
نگویمت که مکن گوش حرف بیگانه
چو در دلت سخن آشنا نمی گنجد
درآمدی بدل و رستم از بلای جهان
بهر کجا که تو باشی بلا نمی گنجد
بدرد عشق فغانی خسته را دل تنگ
چنان پرست که یاد دوا نمی گنجد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جفا مکن که دگر آن جفا نمی گنجد
چنان شدم که بدل ماجرا نمی گنجد
هوش مصنوعی: لطفاً به من ظلم نکن که دیگر نمی‌توانم این ظلم را تحمل کنم. به قدری تغییر کرده‌ام که حتی ماجراهایم را نمی‌توانم درک کنم.
هزار گونه جفا نقش بسته در دل تو
چه شد که یکدو رقم از وفا نمی گنجد
هوش مصنوعی: دل تو پر از آزار و بی‌مهری‌های مختلف است، پس چرا حتی یک نمونه از محبت و وفا در آن وجود ندارد؟
مدار چشم سیه را بسرمه ی شوخی
که در کرشمه ی این جز حیا نمی گنجد
هوش مصنوعی: چشم‌های تیره‌ات را با لطافت و شوخی زینت بده، زیرا زیبایی این نگاه در چیزی جز حیا نمی‌گنجد.
خراب آن بدنم ای نهال روز افزون
که همچو لاله و گل در قبا نمی گنجد
هوش مصنوعی: توی وجود من خرابکاری شده، ای درخت جوان که مثل گل و لاله در این لباس نمی‌گنجد.
نگویمت که مکن گوش حرف بیگانه
چو در دلت سخن آشنا نمی گنجد
هوش مصنوعی: به من نگو که به حرف دیگران گوش نده؛ چرا که اگر در دل خودت جایی برای سخن آشنا نباشد، حرف‌های بیگانه چه فایده‌ای دارند؟
درآمدی بدل و رستم از بلای جهان
بهر کجا که تو باشی بلا نمی گنجد
هوش مصنوعی: درد و رنجی که در دنیا وجود دارد، برای کسی مثل رستم یا کسی که شایستگی دارد، تأثیرگذار نیست و در هر جا که باشی، مشکلات نمی‌توانند تو را تحت تأثیر قرار دهند.
بدرد عشق فغانی خسته را دل تنگ
چنان پرست که یاد دوا نمی گنجد
هوش مصنوعی: دل تنگ و خسته‌ای در عشق به اندازه‌ای شکیباست که حتی یاد درمان و دارو هم در آن جا نمی‌شود.