شمارهٔ ۱۹۰
دلم ز روز بد خویش ماتمی دارد
چه ماتمست که اندوه عالمی دارد
خراب حالم و با کس نمی توانم گفت
خوشا کسی که بهر حال محرمی دارد
مراد ما به میان سهی قدان بستند
ولی چه سود که بس جای محکمی دارد
امید هست که از باغ وصل گل چینم
هنوز دیده ی خونین دلان نمی دارد
چه دل دهی برفیقان ناز پرورده؟
کسیست یار تو کز بهر تو غمی دارد
شدست نامه سیه خواجه را ز خاتم زر
دلش خوشست که در دست خاتمی دارد
شراب خورده فغانی و در خمار شده
جدا ز ساقی گلرخ جهنمی دارد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلم ز روز بد خویش ماتمی دارد
چه ماتمست که اندوه عالمی دارد
هوش مصنوعی: دل من به خاطر روزهای بدی که گذرانده، در حال سوگواری است. این سوگواری چقدر غمانگیز است، که غم یک دنیا را به دوش میکشد.
خراب حالم و با کس نمی توانم گفت
خوشا کسی که بهر حال محرمی دارد
هوش مصنوعی: حال من خراب است و نمیتوانم با کسی درددل کنم. خوشا به حال کسی که در هر شرایطی همراه و همصحبتی دارد.
مراد ما به میان سهی قدان بستند
ولی چه سود که بس جای محکمی دارد
هوش مصنوعی: ما به هدف خود که در بین افراد قدبلند قرار بگیریم، دست یافتهایم، اما چه فایده دارد وقتی که آنها در جایگاه محکم و باارزشی ایستادهاند؟
امید هست که از باغ وصل گل چینم
هنوز دیده ی خونین دلان نمی دارد
هوش مصنوعی: امید دارم که همچنان از باغ وصال عشق بهرهمند شوم، در حالی که چشمان دلسوختهها هنوز پر از اشک و غم است.
چه دل دهی برفیقان ناز پرورده؟
کسیست یار تو کز بهر تو غمی دارد
هوش مصنوعی: چرا به دوستان نازک نارنجی خود محبت میکنی؟ کسی هست که به خاطر تو ناراحت است.
شدست نامه سیه خواجه را ز خاتم زر
دلش خوشست که در دست خاتمی دارد
هوش مصنوعی: خاتم زرین بر دست خواجه، نامه سیاه او را زیبا و خوشایند کرده است و به نوعی دل او را شاد کرده است.
شراب خورده فغانی و در خمار شده
جدا ز ساقی گلرخ جهنمی دارد
هوش مصنوعی: نوشیدنیای مصرف کرده و ز حال خود شگفتزده شدهام، دور از ساقی، زیبای جهنمی را مینگرم.

بابافغانی