شمارهٔ ۱۴۸
باده در جامت مدام از اشک گلگون منست
غنچه ی لعل تو گویا تشنه ی خون منست
خرم آن محفل که عمدا گویم از لیلی سخن
هر که پرسد حال من گویی که مجنون منست
چهره ی زردم نموداریست از خون جگر
صورت حال درون عنوان بیرون منست
سایه ی اقبال و تشریف همای وصل تو
آفتاب طالع و بخت همایون منست
جلوه ی حسنت دهد آیینه ی جانرا صفا
دیدن رویت جلای طبع موزون منست
ساکن میخانه را بزم فریدون نیست جای
گوشه ی دیر مغان بزم فریدون منست
چون فغانی از سواد خامه سحر انگیختم
وصف زلفت در غزل طومار افسون منست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باده در جامت مدام از اشک گلگون منست
غنچه ی لعل تو گویا تشنه ی خون منست
هوش مصنوعی: بادهای که همواره در جام توست، نشانهای از اشکهای سرخ من است. به نظر میرسد که غنچه زیبا و قرمز رنگ تو، به شدت تشنه خون من است.
خرم آن محفل که عمدا گویم از لیلی سخن
هر که پرسد حال من گویی که مجنون منست
هوش مصنوعی: محفل خوش و شاداب آن است که من به طور عمدی از لیلی صحبت کنم و هر کس که حال من را بپرسد، بگوید که من دیوانهٔ او هستم.
چهره ی زردم نموداریست از خون جگر
صورت حال درون عنوان بیرون منست
هوش مصنوعی: چهرهی زرد من نشانهای از درد و رنجی است که در درونم دارم و این وضعیت نشاندهنده حالتی است که از خود بروز میکنم.
سایه ی اقبال و تشریف همای وصل تو
آفتاب طالع و بخت همایون منست
هوش مصنوعی: سایه موفقیت و شرافت ملاقات با تو مانند نور خورشید و بخت مبارک من است.
جلوه ی حسنت دهد آیینه ی جانرا صفا
دیدن رویت جلای طبع موزون منست
هوش مصنوعی: زیبایی تو به روح من صفا و روشنی میبخشد و دیدن صورت تو، زینتبخش لطافت و طبع موزون من است.
ساکن میخانه را بزم فریدون نیست جای
گوشه ی دیر مغان بزم فریدون منست
هوش مصنوعی: در میخانه، جایی برای برگزاری جشن بزرگ فریدون وجود ندارد. اینجا، گوشهی دیر مغان تنها جایی است که من، بزم فریدون را تجربه میکنم.
چون فغانی از سواد خامه سحر انگیختم
وصف زلفت در غزل طومار افسون منست
هوش مصنوعی: وقتی که با قلم خود به تصویر کشیدم زیبایی زلفت، دلنشینی آن به شعرم جادو و سحر خاصی بخشید.

بابافغانی