شمارهٔ ۱۳۰
آزاد بلبلی که به دام بلا نسوخت
ترک هوس گرفت و ز باد هوا نسوخت
پروانهای که بر سر شمعی به مهر گشت
بیرون نشد ز دایرهٔ شوق تا نسوخت
یک ره دلم در انجمن آتشینرخان
نام وفا نبرد که با صد جفا نسوخت
هرگز جدا نشد ز دلم بیتو پارهای
کان پاره هم ز داغ جدایی جدا نسوخت
در آب چشم و آتش دل غرق حیرتم
کاین از چه رو نکشت مرا وان چرا نسوخت
در محفلی که چهره برافروخت شمع من
ننشست از کرشمه دمی تا مرا نسوخت
جایی نکرد بیتو فغانی خیال عیش
کز آرزوی شمع رخت چند جا نسوخت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آزاد بلبلی که به دام بلا نسوخت
ترک هوس گرفت و ز باد هوا نسوخت
هوش مصنوعی: پرندهای که به دام مشکلات نیفتاد و در برابر وسوسهها مقاومت کرد، از تمایلات بیفایده فاصله گرفت و تحت تأثیر ناملایمات قرار نگرفت.
پروانهای که بر سر شمعی به مهر گشت
بیرون نشد ز دایرهٔ شوق تا نسوخت
هوش مصنوعی: پروانهای که به شمع نزدیک شد و عاشقانه به آن تعلق گرفت، نتوانست از دایره عشق خارج شود تا وقتی که کاملاً سوخت و ناپدید شد.
یک ره دلم در انجمن آتشینرخان
نام وفا نبرد که با صد جفا نسوخت
هوش مصنوعی: دل من در جمع زیباییهای آتشین نتوانست نام وفا را بیاورد، چرا که با وجود صدها بیمهری، هنوز نسوخته است.
هرگز جدا نشد ز دلم بیتو پارهای
کان پاره هم ز داغ جدایی جدا نسوخت
هوش مصنوعی: دل من هرگز از یاد تو جدا نشده است، حتی اگر کوچکترین نشانهای از عشق و وابستگی هم باشد، آن نشانه نیز از درد جدایی نمیسوزد.
در آب چشم و آتش دل غرق حیرتم
کاین از چه رو نکشت مرا وان چرا نسوخت
هوش مصنوعی: در چشمهایم اشک و در دلام آتش است و در حیرتم که چرا این حال مرا نکشت و چرا شعلههای آتش درونم مرا نسوزاند.
در محفلی که چهره برافروخت شمع من
ننشست از کرشمه دمی تا مرا نسوخت
هوش مصنوعی: در جمعی که شمع روشن است و چهرههای خندان دارند، من از زیبایی و جاذبه آن لحظه نتوانستم دور شوم، زیرا ترسیدم که احساساتم آسیب ببیند و دلی شکسته شود.
جایی نکرد بیتو فغانی خیال عیش
کز آرزوی شمع رخت چند جا نسوخت
هوش مصنوعی: در جایی نشد که یاد تو و لذتها را فراموش کنم، چون از آرزوی زیبایی چهرهات، دلهای زیادی سوخت و خراب شد.

بابافغانی