گنجور

فصل ۸

محمود اَنارَاللّهُ بُرْهانَهُ چون بر سریر عزت باردادی ایاز بر حاشیه‌ی بساط عزت بنده‌وار بر قدم حرمت ایستاده بودی و چشم انتظار گشاده باز چون در خلوتخانه‌ی انس درآمدی و بر سریر قرب از ایشان دیگر سان گشتی ایاز محمود شدی و محمود ایاز.

کار عشق ای پسر به بازی نیست
عشق وصف نهاد سلطانست
بوالعجب مذهبیست مذهب عشق
اندرو شاه و بنده یکسانست
شاه محمود بود و بنده ایاز
کار برعکس شد چه درمانست
گشت بر شاه امر بنده روان
اندرین رمز،عقل حیرانست

اگر وارد قوی بود و قابل ضعیف، وی را در جست و جوی آرد اگر قویتر شود گفت و گوی آرد و اگر قویتر شود روا بود که وی را در رفت و روی آرد و در شست و شوی آرد چون از گفت و گوی و جست و جوی بازماند خواهد که از وجود مکنسه سازد و وحشت خودی خود را از ساحت عالم هستی بروبد:

از وحشت هستی خود ای مایه‌ی عمر
خواهم که سر کوی تو اندر روبم

و گاه خواهد که از حرارت آتش شوق آب شود و حاشیه‌ی بساط دوستی را از لوث وجود بدان آب بشوید.

از آتش عشق تو اگر خاک شوم
از دفتر هستی ای پسر پاک شوم
از لوث حدوث ساحت عزت را
پاکیزه کنم چو از خودی پاک شوم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

محمود اَنارَاللّهُ بُرْهانَهُ چون بر سریر عزت باردادی ایاز بر حاشیه‌ی بساط عزت بنده‌وار بر قدم حرمت ایستاده بودی و چشم انتظار گشاده باز چون در خلوتخانه‌ی انس درآمدی و بر سریر قرب از ایشان دیگر سان گشتی ایاز محمود شدی و محمود ایاز.
هوش مصنوعی: محمود، ای کسی که خداوند برهان توست، وقتی که بر تخت عظمت نشستی، ایاز در کنار این بساط بزرگ، به عنوان بنده‌ای با احترام ایستاده بود و منتظر نگاه تو بود. هنگامی که به خلوتگاه دوستی وارد شدی و به مقام نزدیکی رسیدی، ایاز به محمود تبدیل شد و تو هم به ایاز، یعنی هر دو در مقام و مرتبه‌ای عالی قرار گرفتید.
کار عشق ای پسر به بازی نیست
عشق وصف نهاد سلطانست
هوش مصنوعی: عشق یک بازی ساده نیست، بلکه یک وصف و ویژگی عمیق و ماندگار از مقام و عظمت است.
بوالعجب مذهبیست مذهب عشق
اندرو شاه و بنده یکسانست
هوش مصنوعی: عشق مذهبی عجیبی دارد، که در آن شاه و بنده در یک مقام برابرند.
شاه محمود بود و بنده ایاز
کار برعکس شد چه درمانست
هوش مصنوعی: در زمانهای گذشته، شاه محمود و بنده‌اش ایاز وجود داشتند، اما حالا اوضاع برعکس شده و این وضعیت چه درمانی دارد؟
گشت بر شاه امر بنده روان
اندرین رمز،عقل حیرانست
هوش مصنوعی: حکومت بر شاهی که در این راز غوطه‌ور است، باعث شده است که عقل به شدت گیج و سردرگم شود.
اگر وارد قوی بود و قابل ضعیف، وی را در جست و جوی آرد اگر قویتر شود گفت و گوی آرد و اگر قویتر شود روا بود که وی را در رفت و روی آرد و در شست و شوی آرد چون از گفت و گوی و جست و جوی بازماند خواهد که از وجود مکنسه سازد و وحشت خودی خود را از ساحت عالم هستی بروبد:
هوش مصنوعی: اگر شخصی قوی و توانا باشد و فردی دیگر ضعیف باشد، او باید در پی قوی‌تری برود. اگر فرد قوی‌تر شود، با او گفت‌وگو می‌کند و اگر باز هم قوی‌تر شود، باید در رفتار و حرکات خود تغییراتی ایجاد کند و در مسائل مختلف به شست‌وشو و پاک‌سازی بپردازد. وقتی که از گفت‌وگو و جست‌وجو باز بماند، احساس می‌کند که باید از وجود خود فاصله بگیرد و وحشت درونی‌اش را از محیط پیرامونش دور کند.
از وحشت هستی خود ای مایه‌ی عمر
خواهم که سر کوی تو اندر روبم
هوش مصنوعی: از ترس وجود خود، ای مایه زندگی‌ام، آرزو دارم که در کوی تو روزی بروم.
و گاه خواهد که از حرارت آتش شوق آب شود و حاشیه‌ی بساط دوستی را از لوث وجود بدان آب بشوید.
هوش مصنوعی: گاهی ممکن است که حرارت عشق و اشتیاق آن‌قدر زیاد شود که بتواند صفا و purity حیات دوستی را از آلودگی‌ها و نواقص پاک کند.
از آتش عشق تو اگر خاک شوم
از دفتر هستی ای پسر پاک شوم
هوش مصنوعی: اگر از آتش عشق تو خاکستر شوم، از وجودم نابود شوم، اما به خاطر تو پاک و خلوص پیدا میکنم.
از لوث حدوث ساحت عزت را
پاکیزه کنم چو از خودی پاک شوم
هوش مصنوعی: من می‌خواهم با پاکسازی خود از هر آلودگی، مقام و عظمت را منزه و خالص نگه‌دارم. وقتی خودم را از زشتی‌ها و ناپاکی‌ها آزاد کنم، می‌توانم به آن پاکیزگی دست پیدا کنم.