فصل ۵۶
عیب و عار در عالم عشق ممتنع الوجود است اگر پادشاه با گلخنی عشق آرد عیب نیست و اگر گدائی بر پادشاهی عشق بازد عیب نیست زیرا که عموم خلائق از آنجا که ذُروۀ اوج علوی ملکی است تا اینجا که حضیض سفلی شیطانیست همه عاشق کمال خودند برای ادراک اسرار غیب و روا بود که ایجاد همه را سبب همین بوده باشد وَلِذلِکَ خَلَقُهم. تا سر کُنْتُ کَنزاً مَخْفِیاً لَمْ اُعرَف ظاهرشود و آنچه در نوادر حکم نوشتست که بواسطۀ کتابت یک کلمۀ حیات و قدرت و علم و سمع و بصرو ارادت کاتب بی هیچ تاملی در دل بینندۀ این کلمۀ مکتوبه پدید آید بدین معنی قریبست:
در عشق دلا عیب و عواری نبود
وانجا که بود ز عشق عاری نبود
این جمله از آنست که مر عاشق را
در عالم عشق اختیاری نبود
فصل ۵۵: عشق روی درخود دارد پس همو شاهد است و همو مشهود و عشق خود را شناسد پس همو عارفست و همو معروف در هوا خود پرد و شکار از عالم خود کند پس همو شکار است و همو صیاد آنچه بایدش در عالم خود باید پس همو طالبست و همو مطلوب نظر از خود برندارد و بر کس نگمارد پس همو قاصد است و همو مقصود،عزیزی گفته است:فصل ۵۷: عشق واسطهایست میان عاشق و معشوق موجب پیوند میشود اما در سایۀ کرشمۀ معشوق نهانست گاه گاه از کمالی که در کار خود دارد از غمزۀ معشوق ناوکی بر کمان ابروی او نهد و بر هدف جان عاشق اندازد و این بمثل زخمی بود که هر دو کون سر آن نتواند بود:
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عیب و عار در عالم عشق ممتنع الوجود است اگر پادشاه با گلخنی عشق آرد عیب نیست و اگر گدائی بر پادشاهی عشق بازد عیب نیست زیرا که عموم خلائق از آنجا که ذُروۀ اوج علوی ملکی است تا اینجا که حضیض سفلی شیطانیست همه عاشق کمال خودند برای ادراک اسرار غیب و روا بود که ایجاد همه را سبب همین بوده باشد وَلِذلِکَ خَلَقُهم. تا سر کُنْتُ کَنزاً مَخْفِیاً لَمْ اُعرَف ظاهرشود و آنچه در نوادر حکم نوشتست که بواسطۀ کتابت یک کلمۀ حیات و قدرت و علم و سمع و بصرو ارادت کاتب بی هیچ تاملی در دل بینندۀ این کلمۀ مکتوبه پدید آید بدین معنی قریبست:
هوش مصنوعی: عیب و ننگ در عشق وجود ندارد. اگر پادشاهی عاشق کسی شود که در وضعیت اجتماعی پایینتری باشد، عیب نیست و بالعکس نیز صادق است. زیرا همه افراد در جستجوی کمال خود هستند و به همین دلیل ممکن است وجود آنها به خاطر همین عشق باشد. در حقیقت، خداوند آنها را آفریده است تا به جستجوی خود بپردازند و به معارف غیبی دست یابند. همچنین در متون مقدس آمده که از طریق نوشتن یک کلمه حیات، قدرت، علم، شنیدن، دیدن و اراده، احساساتی در دل شخص خواننده این کلمات ایجاد میشود.
در عشق دلا عیب و عواری نبود
وانجا که بود ز عشق عاری نبود
هوش مصنوعی: در عشق، نقص و کاستی وجود ندارد و در جایی که عشق وجود دارد، بیعشقی نمیتواند باشد.
این جمله از آنست که مر عاشق را
در عالم عشق اختیاری نبود
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که در دنیای عشق، عاشق هیچ اختیار و ارادهای ندارد و همه چیز به دست عشق رقم میخورد.