گنجور

فصل ۴۳

عاشق چون با خیال معشوق دست در کمر آرد او را خلوت خوشتر از صحبت درین جهان و در آن جهان دوزخ بهتر از بهشت، زیرا که در جوار مهجوران خلوت بهتر از آن دست دهد که در جوار مقبولان و این معنی غوری عظیم دارد به پای علم در این فلوات سفر نتوان کرد و به دیدهٔ عقل درین جمال نظر نتوان کرد آنکه در سرای مهجوران در درگه اسفل یا حنان یا حنان می‌گوید او داند که در سرادق آتش نشستن چه راحت دل دارد در عالم دل خود آتشی دارد که نارُ اللّهِ الموقَدَة التّی تَطَلِّعُ عَلَی الاَفْئِدَة.. عبارت از آنست و آتش دوزخ از آن گریزانست او را با آن آتش از آتش دوزخ چه باک:

تخویف من از آتش دوزخ کم کن
چون با تو بدم ز آتشم باکی نیست

عاشق را از دوزخ ترسانیدن چنان بود که پروانهٔ دیوانه را به شمع تخویف کردن پروانه در عشق آن می‌میرد که یکبار آتش را دربرگیرد او را همان بس بود که یک زمان آتش شود اگرچه زمان دیگرش از راه خاکستری بدر اندازند و نام و نشانش براندازند او ازین باکی ندارد:

پروانه بجان اگرچه آتش گیرد
جز صورت آن خیال او نپذیرد
بر شمع چو عاشقست پروانه به طبع
گرد سر او گردد و پیشتر میرد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عاشق چون با خیال معشوق دست در کمر آرد او را خلوت خوشتر از صحبت درین جهان و در آن جهان دوزخ بهتر از بهشت، زیرا که در جوار مهجوران خلوت بهتر از آن دست دهد که در جوار مقبولان و این معنی غوری عظیم دارد به پای علم در این فلوات سفر نتوان کرد و به دیدهٔ عقل درین جمال نظر نتوان کرد آنکه در سرای مهجوران در درگه اسفل یا حنان یا حنان می‌گوید او داند که در سرادق آتش نشستن چه راحت دل دارد در عالم دل خود آتشی دارد که نارُ اللّهِ الموقَدَة التّی تَطَلِّعُ عَلَی الاَفْئِدَة.. عبارت از آنست و آتش دوزخ از آن گریزانست او را با آن آتش از آتش دوزخ چه باک:
هوش مصنوعی: عاشق وقتی که به یاد معشوقش باشد و او را در آغوش بگیرد، خلوتش از هر گفتگویی در این دنیا و آن دنیا لذت‌بخش‌تر است. حتی عذاب دوزخ برای او بهتر از بهشت خواهد بود، چون در کنار کسانی که محبوب نیستند، آرامش بیشتری می‌یابد تا در کنار کسانی که محبوبش هستند. این موضوع نشان‌دهنده عمق احساسات عاشقانه است و به هیچ وجه نمی‌توان آن را با علم سنجید. با دید عقل هم نمی‌توان زیبایی این عشق را درک کرد. کسی که در جمع کسانی که او را نمی‌شناسند، به سر می‌برد و در آنجا از عشق می‌گوید، می‌دانند که نشستن در آتش جهنم چه احساسی دارد. در دلش آتشی دارد که بسیار شدیدتر از آتش دوزخ است و او از آن نمی‌ترسد.
تخویف من از آتش دوزخ کم کن
چون با تو بدم ز آتشم باکی نیست
هوش مصنوعی: من از آتش جهنم نمی‌ترسم چون وقتی با تو هستم، بدتر از آن را حس می‌کنم.
عاشق را از دوزخ ترسانیدن چنان بود که پروانهٔ دیوانه را به شمع تخویف کردن پروانه در عشق آن می‌میرد که یکبار آتش را دربرگیرد او را همان بس بود که یک زمان آتش شود اگرچه زمان دیگرش از راه خاکستری بدر اندازند و نام و نشانش براندازند او ازین باکی ندارد:
هوش مصنوعی: ترساندن عاشق از عذاب و دشواری همچون ترساندن پروانه‌ای دیوانه از شعله شمع است. پروانه به خاطر عشقش آن‌قدر شجاع است که حاضر است یک‌بار در آتش بسوزد. برای او همین کافیست که یک لحظه آتش را تجربه کند، حتی اگر در آینده او را از خاکسترش بیرون کنند و نام و نشانی از او باقی نگذارند. او از این موضوع هیچ نگرانی ندارد.
پروانه بجان اگرچه آتش گیرد
جز صورت آن خیال او نپذیرد
هوش مصنوعی: اگر پروانه به جانش بیفتد و در آتش بسوزد، جز تصویر آن معشوق را نمی‌پذیرد.
بر شمع چو عاشقست پروانه به طبع
گرد سر او گردد و پیشتر میرد
هوش مصنوعی: پروانه مانند یک عاشق به دور شمع می‌چرخد و به خاطر عشقش به آن، در نهایت خود را فدای آب و آتش می‌کند. در واقع، پروانه با وجود خطراتی که وجود دارد، نمی‌تواند از شمع دور شود و به این ترتیب، به طور مثل عاشق، جانش را فدای عشقش می‌کند.