گنجور

فصل ۱۸۹

بوالعجبآینه‌ایست آینه عشق در وی صورت عاشق و جمال معشوق بنماید بی تعدد و تکثر واین معنی بیذوق فهم نشود و آنچه گفته‌اند که معشوق در خود نگرد عاشق را بیند زیرا که آفت عشق عاشق را نیست کرده است آنچه از او در علم معشوق حاصل است منظور اوست بی توهمی و تعددی و اگر بگویم که آنچه در علم معشوق حاصل است اوست راست بود معلوم و علم و عالم باشند بی تعدد:

یک چیز ای برادر گر عشق رهبر آید
محبوب جان عاشق چون خیر محض باشد

از خیر محض ای دل هرگز بگوشه آید، باز آنچه عاشق در خود نگرد معشوق را بیند هم در حال فناء صفت در هرچه نگرد او را بیند مارَأیْتُ شَیئْاً قَطُّ اِلّا اللّه چون بدو بیند در مرتبۀ بی یَبصُرُ هر آینه او را دیده باشد پس هموش دیدار و هموش دیده بود وَذلِکَ سِرُّ عَزیزٌ لِمَنْ فَهِمَ.

فصل ۱۸۸: در عشق عاشق را تلوین بود و تمکین بود تلوین با بقاء صفت بود و تمکین در فناء صفت بود صاحب تلوین بخود قائم بود و صاحب تمکین بمعشوق قائم بود صاحب تلوین طالب و صاحب تمکین واصل بود مهتر کلیم صاحب تلوین بود اضافت فعل او بدو کردند وَلَمّا جاءَ مُوسی لِمیقاتِنا مهتر حبیب صاحب تمکین بوداضافت فعل او بخود کردند وَمارَمَیْتَ اِذْرَمَیْتَ وَلکِنَّ اللّهَ رَمی.. اما عاشق را هرچه در تلوین عشق بباد شود در تمکین عشق بدو باز رسد و این مقامی عالی است و درجه متعالی زیرا که در تمکین عشق عاشق بدرجۀ رسد که وصل و فراق و هستی و نیستی بنزد همت او یکسان بود و ادراک این سر نه آسان بود ای برادر معشوق را بخود نه وصال است و نه فراق چون عاشق در غلبۀ حال ازولایت خود بیرون افتد و از اوصاف خود فانی شود هر آینه بدو بقا یابد و از او لقا یابد چون از او لقا یافت و بقا بدو یافت چون درخود نگرد مقصود بیند بعد از آن او را از خود در خود نه فراق بود و نه وصال لَیْسَ عِنْدَ رَبِّکُم صَباحٌ وَلامَساءٌ.فصل ۱۹۰: نیکو گفته است آن عاشق که کمال جمال معشوق جز در آینه عشق نتوان دید چون از این طرف دیگر نقصان زایل شود عِنْدَ حُصولُ الْکَمالِ هم تعدد نیست زیرا که کمال در اسقاط اضافات است و این دقتی دارد عظیم در بیان نگنجد و میزان عقلش برنسنجد:

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بوالعجبآینه‌ایست آینه عشق در وی صورت عاشق و جمال معشوق بنماید بی تعدد و تکثر واین معنی بیذوق فهم نشود و آنچه گفته‌اند که معشوق در خود نگرد عاشق را بیند زیرا که آفت عشق عاشق را نیست کرده است آنچه از او در علم معشوق حاصل است منظور اوست بی توهمی و تعددی و اگر بگویم که آنچه در علم معشوق حاصل است اوست راست بود معلوم و علم و عالم باشند بی تعدد:
هوش مصنوعی: عشق مانند آینه‌ای است که در آن صورت عاشق و زیبایی معشوق بدون هیچ کثرت و تعددی نمایان می‌شود. این معنی برای کسانی که درک عمیق ندارند، قابل فهم نیست. گفته‌اند که معشوق در خود به جستجوی عاشق می‌پردازد، زیرا عشق آفتی است که عاشق را از واقعیت دور کرده است. آنچه عاشق از معشوق درک می‌کند، حقیقتی است بدون توهم و تعدد. اگر بگویم که آنچه در علم معشوق موجود است، حقیقتاً اوست، این سخن صحیح و مسلم خواهد بود؛ چرا که علم و عالم در این زمینه بی‌تعدد هستند.
یک چیز ای برادر گر عشق رهبر آید
محبوب جان عاشق چون خیر محض باشد
هوش مصنوعی: اگر عشق به عنوان یک راهنما وارد شود، محبوب جان عاشق همچون خیر مطلق خواهد بود.
از خیر محض ای دل هرگز بگوشه آید، باز آنچه عاشق در خود نگرد معشوق را بیند هم در حال فناء صفت در هرچه نگرد او را بیند مارَأیْتُ شَیئْاً قَطُّ اِلّا اللّه چون بدو بیند در مرتبۀ بی یَبصُرُ هر آینه او را دیده باشد پس هموش دیدار و هموش دیده بود وَذلِکَ سِرُّ عَزیزٌ لِمَنْ فَهِمَ.
هوش مصنوعی: ای دل، هرگز از خیر محض غافل نشو. عاشق هر چه در وجود خود بجوید، معشوق را در آن می‌بیند. در حال افناء (از دست دادن هستی) هم، در هر چیزی که می‌نگرد، او را می‌بیند. من هرگز چیزی ندیده‌ام، جز خدا، زیرا وقتی به او نگاه می‌کند، در مرتبه‌ای می‌بیند که هیچ چیز نمی‌کند و در حقیقت، او خود را می‌بیند. این بینش و بیننده یکی می‌شوند و این یک راز بزرگ است که برای کسی که درک کند، بسیار ارزشمند است.