اطلاعات
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بحقیقت عشق عاشق را از او بستاند و قوای او را در او نیست گرداند چنانکه در عشقه این برهان ظاهر شده است اگر عاشق را از سوزش عشق خبر باشد اگرچه آتش عشقش در جگر باشد او پخته نبود خام بود تا ازسوزش آتش الم نیابد واز قطع مناشیر چرخ نه چنانکه در بعضی از اخبار آمده است اَوحیَ اللّهُ بَعْضٍ اَنْبیائِهِ انَّما اتَّخِذٌ لِخُلَّتی مَنْ لایَفترَّعَنْ ذِکْری وَلایَکُونُ لَهُ غَیْری وَلَا یُؤثِرُ عَلی شَیْئا مِنْ خَلْقی وَاِنْ اُحْرِقَ بالنّار لَمْ یَجِدْلمُرِّ الْحَدیدِ اَلَمافی سِرِّهِ پادشاه عالم بر بعضی از انبیا وحی فرستاد و فرمود که حضرت میگفت ما آن را بتشریف خلت مشرف کنیم که مردوار از ذکر ما فتوری نبود و در طاعت ما قصوری نبود و بر ما کسی را برنگزیند و در سکر شراب محبت ما بمثابتی بود که اگر او را در دریای آتش اندازند مر آن را بنزدیک دل وی وقعی نبود و اگر چشمش را به ارههای قهر پاره پاره کنند از آن خبر نیابد و ادراک الم آن نکند اول فرمودلایَفْتَرُّ عَنْ ذِکری عجب ذکر من ناسی را بود اما آنکه در مشاهدۀ جمال محبوب بود مستغرق جمال او، او در استغراق از صفات خود فانی بود پس نشانۀ ذکر او بود و مذکور در سرادق جلال ذاکر خود:
هوش مصنوعی: در حقیقت، عشق باعث میشود که عاشق همه چیز را از دست بدهد و نیروهای او تبدیل به چیزی دیگر شود، مانند حالتی که در گیاه عشق (عشقه) دیده میشود. اگر عاشق از سوختن عشق آگاه باشد، هرچند که شعله عشق در دلش در حال سوزش باشد، هنوز به بلوغ نرسیده و خام است تا زمانی که واقعاً از درد عشق آگاه شود. همچنین در برخی روایتها آمده که خداوند به یکی از پیامبران وحی فرستاد و گفت که او کسی را برای دوستی انتخاب کرده که هرگز از یاد من غافل نمیشود و کسی را جایگزین من نمیکند و هیچ چیز از مخلوقات را بر من ترجیح نمیدهد. اگر او را در آتش بسوزانند، در دلش تأثیری نخواهد داشت. همچنین اگر چشمان او را با اره قطع کنند، از آن خبر نخواهد داشت و درد آن را درک نخواهد کرد. در ابتدا بیان کرد که هرگز از یاد من غافل نمیشود، زیرا کسی که در دیدار زیبایی محبوب غرق شده، در آن غرقابی که در جمال او است، خود را فراموش کرده و در این حالت، یاد او میشود و در سرای جلال به یاد آورده میشود.
عَجِبْتُ لِمَنْ یَقوُلُ ذَکَرْتُ رَبّی
فَهَلْ اَنّی فَاَذْکُرُ مانَسیتُ
هوش مصنوعی: من از کسی که میگوید یاد خدا را کردهام، تعجب میکنم؛ آیا ممکن است که من یاد کردهام چیزی را که فراموش کردهام؟
شَرِبْتُ الْحُبَّ کَأساً بَعدَ کَأسٍ
فما نَفِدَ الشَّرابُ وَلا رَویتُ
هوش مصنوعی: من چندین بار از عشق نوشیدم، اما نه فقط نوشیدنی پایان یافت و نه من سیر شدم.
و فرمودلایَکوُنَ لُهُ غَیْری چون در وجود غیر نباشد خود جز او که باشد که جز او مرو را باشد وَلایؤثِرُ عَلیَّ شَیئاً مِنْ خَلْقی یعنی در مجاری اقدار چنان متحیر باشد که از وجود و عدم غیر بیخبر باشد و آنچه فرمود: وَاِنْ اُحْرِقَ بِالنّارِ لَمْ یَجِدْ لِحَرقِ النّار اَلماًوَانْ قُطِّعَ بِاَلْمَناشیر لَمْ یَجِدْ لِمُرِّ الْحَدید وَقْعاً لعمری الم کسی بیابد که او را از جسم و مایُضافُ الیَهْا خبر بود و عاشق در عشق بیشعور بود و در پرتو آن نور بود و آتش او را در غلبۀ مشاهده او فردوس اعلی بود:
هوش مصنوعی: و فرمود که هیچ وجودی جز او نیست، چون اگر غیر او وجود داشته باشد، هیچ چیز دیگر نمیتواند وجود داشته باشد. و در قلمرو تقدیر آنچنان حیران است که از وجود و عدم غیر خود بیخبر است. آنچه بیان کرد این است که اگر در آتش سوزانده شود، هیچ دردی از سوزش آتش احساس نخواهد کرد و اگر با ارهها برش داده شود، هیچ تأثیری از تلخی آهن بر خود نخواهد دید. عمری کسی نمیتواند خود را از جسم و آنچه به او نسبت داده میشود بشناسد، و عاشق در عشقش بیخبر از این امور است و در پرتو نور خود به آنچه میبیند مشغول است، و آتش عالم او در سایهی مشاهدهاش به بهشت اعلی تبدیل شده است.
عاشق بجز از خستۀ هجران نبود
کارش ز غم عشق بسامان نبود
هوش مصنوعی: عاشق فقط به خاطر درد دوری معشوقش مشغول است و به خاطر غم عشق، هیچ آرامشی ندارد.
دشوار بود کشیدن بار فراق
وین یافتن وصال آسان نبود
هوش مصنوعی: فراق و جدایی سخت و طاقتفرسا بود، اما پیدا کردن دوباره همدیگر آسان نبود.