گنجور

فصل ۱۵۵

هیچ روزی که بر عاشق گذرد مبارکتر از آن روز نبود که او را در نظر معشوق یابند بردار برآمده و منتظر کشف اسرار شده در آن حال که آن واصل را بردار برآوردند موحدی باو رسید پرسید مَا الْمَحَبَّةُ فَقال هذا اَوّلُ قَدَم مِنْهُ:

گفت خوبان چو پرده برگیرند
عاشقان پیششان چنین میرند

آن روز دار مینمود اما او را روز بار بود چون در نظر یار بود:

حلاج دلا که مقتدای کارست
بردار همی گفت که روز بارست
از یار هر آنکسیکه برخوردارست
جانش بر یار و تنش برداست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هیچ روزی که بر عاشق گذرد مبارکتر از آن روز نبود که او را در نظر معشوق یابند بردار برآمده و منتظر کشف اسرار شده در آن حال که آن واصل را بردار برآوردند موحدی باو رسید پرسید مَا الْمَحَبَّةُ فَقال هذا اَوّلُ قَدَم مِنْهُ:
هوش مصنوعی: هیچ روزی برای عاشق خوش‌تر از روزی نیست که او را در نظر معشوق پیدا کنند. در آن زمان، او که از عالم غیب آگاه شده و منتظر کشف رازها بود، به سراغش آمدند. در همین حال، مردی پیرو عقاید درست به او رسید و پرسید محبت چیست؟ او در پاسخ گفت: این نخستین قدم از محبت است.
گفت خوبان چو پرده برگیرند
عاشقان پیششان چنین میرند
هوش مصنوعی: وقتی زیبا رویان پرده را کنار می‌زنند و خود را نشان می‌دهند، عاشقان در حضورشان به شکلی خاص و تحت تأثیر قرار می‌گیرند.
آن روز دار مینمود اما او را روز بار بود چون در نظر یار بود:
هوش مصنوعی: آن روز به نظر می‌رسید که دار روز زیبایی است، اما او احساس می‌کرد که روزش تلخ است، زیرا محبوبش در یادش بود.
حلاج دلا که مقتدای کارست
بردار همی گفت که روز بارست
هوش مصنوعی: ای دل، بدان که حلاج، که پیشوای کارهاست، می‌گوید: امروز روز جزاست.
از یار هر آنکسیکه برخوردارست
جانش بر یار و تنش برداست
هوش مصنوعی: هرکس که از محبوب خود بهره‌مند است، زندگی‌اش با آن محبوب گره خورده و وجودش به او وابسته است.