فصل ۱۴۷
تا عاشق را ازمعشوق طمع وصال بود هر روز بنزد وی ذلیل تر بود ذَلَّ مَنْ طَمَعَ سر این سخن است چنانکه زلیخا تا طمع وصال یوسف میداشت هر روز از وصال دورتر بود و از فراق رنجورتر چون طمع از خودبینداخت و با محبت صرف بساخت جمال و جوانی بازیافت و با کمال کامرانی بسوی محبوب شتافت و آنچه گفتهاند بدین معنی قریب است:
ملکست محبت تو و خلقیست منتظر
این کاردولتست کنون تا کرا رسد
من خود کیم که صافی وصلش طمع کنم
اینم نه بس که دردی دردت بمارسد
فصل ۱۴۶: یکیرا ازمشایخ طریقت که بوصف عشق موصوف بود گفتند ای شیخ لذت عاشق در چه وقت است گفت فی اِفْشاءِ الْمَحبُوبِ عِنْدَ غَفْلَةِ الرَّقیبِ محبوب پرده برگرفته و رقیب عشق خفته و عاشق پروانه وار در بریق انوار روی او پرواز در گرفته:فصل ۱۴۸: این بیچاره را رفیقی بود در علم و ورع بمرتبۀ اعلی، مشایخ حرمین بروزگار او تبرک کردندی و علمای خراسان بدو تقرب نمودندی روزی او را دیدم رنجور شده و از همۀ مرتبهها دور شده از حالش پرسیدم گفتند او را باباجراتی عشق پدید آمده است و او با ایشان بزبان ایشان در گفت و شنید آمده است:
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا عاشق را ازمعشوق طمع وصال بود هر روز بنزد وی ذلیل تر بود ذَلَّ مَنْ طَمَعَ سر این سخن است چنانکه زلیخا تا طمع وصال یوسف میداشت هر روز از وصال دورتر بود و از فراق رنجورتر چون طمع از خودبینداخت و با محبت صرف بساخت جمال و جوانی بازیافت و با کمال کامرانی بسوی محبوب شتافت و آنچه گفتهاند بدین معنی قریب است:
هوش مصنوعی: تا وقتی که عاشق به وصال معشوق امید دارد، هر روز بیشتر ذلیل و مستضعف میشود. این نکته مهم است که اگر کسی به امید وصال باشد، همچون زلیخا که هر روز از وصال یوسف دورتر میشد و از فراق او بیشتر رنج میکشید، در واقع در رنج و عذابی دائمی به سر میبرد. اما وقتی که طمع را کنار گذاشت و با محبت خالصانه به زیبایی و جوانی خود پرداخت، توانست با کمال خوشبختی به سوی محبوب خود حرکت کند. این بیان به معنای نزدیک به این موضوع است.
ملکست محبت تو و خلقیست منتظر
این کاردولتست کنون تا کرا رسد
هوش مصنوعی: خدای محبت تو در دست توست و دیگران منتظر این محبت هستند. اکنون زمان آن فرا رسیده است که ببینیم این نعمت به کی خواهد رسید.
من خود کیم که صافی وصلش طمع کنم
اینم نه بس که دردی دردت بمارسد
هوش مصنوعی: من کی هستم که بخواهم به وصال او امید داشته باشم، همین که او از درد من آگاه باشد، برایم کافی است.

عینالقضات همدانی