گنجور

فصل ۱۱۷

عشق راکب مرکب جانست اگرچه جان متصرف عالم ارکان است دل محل صفات عشق شود بدین نسبت عشق غیبی بود چون نفس او بحجب عزت خود محتجب است ذات و صفات او یک نقطه بیش نیست اگر عشق را تعلق بعالم حدوث بودی او را با اوصاف او تکثر بودی نه وحدت و اگر بقدم متعلق بودی وصف او زاید بودی بر ذات اما نه ذات بودی نه غیر ذات و او یک نقطه است بدین نسبت نه با عاشق آمیزد و نه در معشوق همانا معنی رابطۀ اوست که چون یکی بکشد دیگری بجنباند و این معنی در بیان نگنجد، ای برادر عشق نه معشوق است و نه عاشق با آنکه هم خود معشوق است و هم عاشق اگر نسبت بحدوث دارد نه عاشق است و نه معشوق واسطه است میان هر دو و اگر نسبت بقدم دارد هم عاشق است و هم معشوق و هم عشق.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق راکب مرکب جانست اگرچه جان متصرف عالم ارکان است دل محل صفات عشق شود بدین نسبت عشق غیبی بود چون نفس او بحجب عزت خود محتجب است ذات و صفات او یک نقطه بیش نیست اگر عشق را تعلق بعالم حدوث بودی او را با اوصاف او تکثر بودی نه وحدت و اگر بقدم متعلق بودی وصف او زاید بودی بر ذات اما نه ذات بودی نه غیر ذات و او یک نقطه است بدین نسبت نه با عاشق آمیزد و نه در معشوق همانا معنی رابطۀ اوست که چون یکی بکشد دیگری بجنباند و این معنی در بیان نگنجد، ای برادر عشق نه معشوق است و نه عاشق با آنکه هم خود معشوق است و هم عاشق اگر نسبت بحدوث دارد نه عاشق است و نه معشوق واسطه است میان هر دو و اگر نسبت بقدم دارد هم عاشق است و هم معشوق و هم عشق.
هوش مصنوعی: عشق را می‌توان به منزله‌ی نیرویی دانست که جان را به حرکت درمی‌آورد. اگرچه جان به تنهایی بر تمامی ارکان عالم تسلط دارد، اما قلب، محل صفات عشق است. از این رو، عشق به نوعی غیرمادی و پنهان است، زیرا جوهر و صفات آن بیشتر از یک نقطه نیست. اگر عشق وابسته به عالم حادث بود، آنگاه باید تحت تأثیر ویژگی‌های آن تکثیر می‌شد و وحدت در آن نبود. و اگر نسبت به عالم قدیم داشت، صفاتی فراتر از ذات داشت، اما نه خود ذات می‌بود و نه غیر آن، و در نهایت، تنها یک نقطه است. به این دلیل، عشق نه با عاشق درهم می‌آمیزد و نه در معشوق حضور می‌یابد. این ارتباط به گونه‌ای است که هر یک به سمت دیگری کشیده می‌شود. عشق نه معشوق است و نه عاشق، هرچند که در حقیقت، خود می‌تواند به هر دو تعبیر شود. اگر به عالم حادث وابسته باشد، هیچ یک از این دو نیست و نقش واسطه را ایفا می‌کند، و اگر به عالم قدیم تعلق داشته باشد، هم عاشق است و هم معشوق و هم خود عشق.