گنجور

شمارهٔ ۱ - آبروی دولت

دولت به ریش زرد «ظهیر» آبرو گرفت
کناس را بیار، که کابینه بو گرفت
بعد از دو سال، خواست «تدین » کند نماز
با فاضل آب حوض سفارت، وضو گرفت
نازم به «رهنما» که «تدین » کشید رنج:
در پیشگاه اجنبی و مزد او گرفت
«حلاج » پنبه‌زن، وطن خویش را فروخت
با پول آن، دو دست لحاف و پتو گرفت
آری شکم: عزیزتر از مملکت بود
«حلاج» را که ملک بداد و لبو گرفت
دستت رسد اگر تو، بکن قطع بی‌درنگ:
دستی که، دوستانه دو دست عدو گرفت
می‌خواست حق خلق « . . . » خورد به زور
رو شکر کن که لقمه ملت گلو گرفت(!)
طوری نموده بود به جمهوریت نعوظ
گویی پسرعموست که دختر عمو گرفت
نفرین به لیدر سوسیالیست باد کو
دنبال این سیاست بی‌آبرو گرفت
عاقل طباطبایی کور است کو به مکر
با هر طرف بساخت، که مزد از سه سو گرفت
گه «اعتدال» و گه رادیکال، گاه سوسیال،
بدتر از آن زنیست که هفتاد شو گرفت
گویند در خزانه، نماندست یک فلوس
ما را هزار خنده، از این گفتگو گرفت
این پول‌ها چه می‌کند؟ آن دولتی که باج
از لوله هنگ مسجد ملا عمو گرفت
می‌خواست «رهنما» بخورد حصه «صبا»
آن حقه باز معرکه، با های و هو گرفت
«گلشن» به مثل گفت که عباس دوس کیست
برجست و زود آینه‌اش روبه‌رو گرفت
از بس که وام خواست «تدین» ز زید و عمر
دیگر به وام خوردن بی‌ربط، خو گرفت
مستی حرام باد، به میخانه کاندر او
عارف غرابه‌کش شد و «دشتی» سبو گرفت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دولت به ریش زرد «ظهیر» آبرو گرفت
کناس را بیار، که کابینه بو گرفت
هوش مصنوعی: دولت گردن کج کرده و به زردی ریش «ظهیر» افتخار می‌کند، پس بیا و کناس را بیاور، چون بو و بوی بدی به کابینه چسبیده است.
بعد از دو سال، خواست «تدین » کند نماز
با فاضل آب حوض سفارت، وضو گرفت
هوش مصنوعی: پس از دو سال، تصمیم گرفت که به نماز بایستد. برای وضو، از آب حوض سفارت استفاده کرد.
نازم به «رهنما» که «تدین » کشید رنج:
در پیشگاه اجنبی و مزد او گرفت
هوش مصنوعی: به خاطر «رهنما» که به خاطر دین خود رنج ها را تحمل کرد و در برابر بیگانگان و مزدشان متواضع شد، به او افتخار می‌کنم.
«حلاج » پنبه‌زن، وطن خویش را فروخت
با پول آن، دو دست لحاف و پتو گرفت
هوش مصنوعی: حلاج، که شغل‌اش پنبه‌زنی بود، دارایی و وطن خود را فروخت و با پولی که به دست آورد، دو دست لحاف و پتو خرید.
آری شکم: عزیزتر از مملکت بود
«حلاج» را که ملک بداد و لبو گرفت
هوش مصنوعی: بله، شکم برای حلاج اهمیت بیشتری از کشور داشت، چون او برای شکم خود ملک را رها کرده و به لبو (یک نوع میوه) روی آورد.
دستت رسد اگر تو، بکن قطع بی‌درنگ:
دستی که، دوستانه دو دست عدو گرفت
هوش مصنوعی: اگر به تو فرصت و قدرت رسید، به سرعت عمل کن و اقدام کن: دستی را که به دوستی به دو دست دشمن متصل شده، قطع کن.
می‌خواست حق خلق « . . . » خورد به زور
رو شکر کن که لقمه ملت گلو گرفت(!)
هوش مصنوعی: در این بیت، گفته می‌شود که یکی از افراد خواسته است به ناحق حقوق مردم را پایمال کند. اما خوشبختانه شرایط به گونه‌ای پیش می‌رود که ملت دچار مشکل نمی‌شوند و به نوعی از این وضعیت رهایی می‌یابند. در واقع، اینجا اشاره به هوشیاری و مقاومت مردم در برابر ستم است.
طوری نموده بود به جمهوریت نعوظ
گویی پسرعموست که دختر عمو گرفت
هوش مصنوعی: به گونه‌ای رفتار کرده بود که به نظر می‌رسید در حال تیغ زدن یک رابطه خانوادگی است، مثل اینکه پسرعمو قرار است دخترعمو را به همسری بگیرد.
نفرین به لیدر سوسیالیست باد کو
دنبال این سیاست بی‌آبرو گرفت
هوش مصنوعی: نشر بدنامی و سیاست‌های ناپسند را محکوم می‌کنم که به دنبال قدرت و نفوذ هستند.
عاقل طباطبایی کور است کو به مکر
با هر طرف بساخت، که مزد از سه سو گرفت
هوش مصنوعی: کسی که در برابر فریب‌های دیگران تسلیم می‌شود و هر بار به شکلی با آن‌ها به نفع خود همکاری می‌کند، در حقیقت نابیناست و نمی‌تواند حقیقت را ببیند. او در این راه از چند طرف به نفع خود بهره‌برداری کرده است.
گه «اعتدال» و گه رادیکال، گاه سوسیال،
بدتر از آن زنیست که هفتاد شو گرفت
هوش مصنوعی: گاهی در وضعیت متعادل هستیم، گاهی افراطی و گاهی هم به سمت اجتماعی بودن می‌رویم؛ این وضعیت بدتر از زنی است که هفتاد شوهر داشته باشد.
گویند در خزانه، نماندست یک فلوس
ما را هزار خنده، از این گفتگو گرفت
هوش مصنوعی: می‌گویند در خزانه چیزی از ما نمانده، اما این حرف باعث شده که هزار بار بخندیم.
این پول‌ها چه می‌کند؟ آن دولتی که باج
از لوله هنگ مسجد ملا عمو گرفت
هوش مصنوعی: این پول‌ها چه خاصیتی دارند؟ آن دولتی که از لوله هنگ مسجد ملا عمو باج می‌گرفت.
می‌خواست «رهنما» بخورد حصه «صبا»
آن حقه باز معرکه، با های و هو گرفت
هوش مصنوعی: می‌خواست «رهنما» از «صبا» سهمی بگیرد، اما آن حقه‌باز در شلوغی و جنجال مشغول شد و نتوانست به هدفش برسد.
«گلشن» به مثل گفت که عباس دوس کیست
برجست و زود آینه‌اش روبه‌رو گرفت
هوش مصنوعی: در باغ، گل‌ها به هم گفتند که عباس کیست و چرا به سرعت آینه‌اش را رو به روی خودش نگه داشته است.
از بس که وام خواست «تدین» ز زید و عمر
دیگر به وام خوردن بی‌ربط، خو گرفت
هوش مصنوعی: به خاطر این که «تدین» خیلی از زید و عمر قرض گرفته، حالا عادت کرده که بدون دلیل و بی‌ربط هم قرض بگیرد.
مستی حرام باد، به میخانه کاندر او
عارف غرابه‌کش شد و «دشتی» سبو گرفت
هوش مصنوعی: مستی و شیدایی جایی ندارد، زیرا در میخانه‌ای که عارف واقعی به آنجا می‌رود، دیگر کسی به سراغ می‌نایسد و «دشتی» سبوی خود را برمی‌دارد.

حاشیه ها

1403/05/21 21:08
رضا صدر

در بیت هفتم اون سه نقطه اسم چه کسیه؟ از نظر وزن و تا حدودی محتوا (بر اساس اطلاعات تاریخی محدود من) می‌تونه مثلاً «رضا خان» باشه ولی البته مطمئن نیستم.