گنجور

شمارهٔ ۳۴ - افطار عشق

دیده معطوف دهان غنچه دلدار کردم
روزه‌دار عشق بودم، من به هیچ افطار کردم
روبه‌رو کردم گل روی تو، با گل در گلستان
پیش چشم مردم گلزار، گل را خار کردم
شمع را گفتم تو را عیب، این که رازت بر زبان است
از خجالت آب شد او، تا من این اظهار کردم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیده معطوف دهان غنچه دلدار کردم
روزه‌دار عشق بودم، من به هیچ افطار کردم
هوش مصنوعی: چشمم را به لبان غنچه‌ی محبوب دوختم و در عشق او مانند روزه‌دارانی بودم که به هیچ چیزی افطار نمی‌کنند.
روبه‌رو کردم گل روی تو، با گل در گلستان
پیش چشم مردم گلزار، گل را خار کردم
هوش مصنوعی: من چهره زیبای تو را در برابر گل‌های باغ قرار دادم و در حالی که همگان در حال تماشا بودند، زیبایی گل را به قدری تحت تأثیر قرار دادم که مثل یک خار به نظر آمد.
شمع را گفتم تو را عیب، این که رازت بر زبان است
از خجالت آب شد او، تا من این اظهار کردم
هوش مصنوعی: به شمع گفتم که راز تو را به زبان آورده‌ام، او از شرم به حالت ذوب شد و این موضوع را بیان کردم.

حاشیه ها

1402/01/08 06:04
دکتر محمد رسول بیاتی

دیده معطوف ، دهان غنچه دلدار کردم
روزه دار عشق بودم، من به هیچ افطار کردم

روبرو کردم گل روی تو، با گل در گلستان
پیش چشم مردم گل گذار، گل را خار کردم

شمع را گفتم تو را عیب، این که رازت بر زبان است
از خجالت آب شد ، تا من این اظهار کردم