شمارهٔ ۲۱ - استقبال از منوچهری
دلم ای دوست تو دانی که هوای تو کند
لب من خدمت خاک کف پای تو کند
رایگان مشکفروشی نکند هیچ کسی
ور کند هیچ کسی زلف دوتای تو کند
چه دعا کردی جانا؟ که چنین خوب شدی؟
تا چو تو چاکر تو، نیز دعای تو کند
دل من در قفس عشق، هوای تو کند
چشم من، آرزوی خدمت پای تو کند
بین درین شهر، کسی مشکفروشی نکند
گر کند شانه به زلفان دوتای تو کند
قدرت عشق ببین، ای بت شیرینگفتار!
شیخ در موقع تسبیح، دعای تو کند
دوش با ساغر می درد دل خود گفتم
گفت وصلش به جهان، نیز دوای تو کند
گفتمش خرمن هستی من، آتش بگرفت
گفت تن ده به بلا، چون که خدای تو کند
گفتمش صبر چه حاصل؟ که رفیقان بروند
گفت اینست، ولی کار وفای تو کند
گفتمش گریه عاشق، نکند هیچ اثر
گفت لیکن سخن عشق دعای تو کند
«چه دعا کردی جانا که چنین خوب شدی؟»
دل عشقی چه کند؟ گر که هوای تو کند
شمارهٔ ۲۰ - رخساره پاک: من چو یک غنچه بشکفته گریبان چاکمشمارهٔ ۲۲ - در لباس دین: ای صدرنشینان که همه مصدر دینید
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلم ای دوست تو دانی که هوای تو کند
لب من خدمت خاک کف پای تو کند
هوش مصنوعی: دل من به عشق تو، ای دوست، آگاه است و برای خوشنودی تو، حتی لبهای من آمادهاند تا در خدمت خاک پای تو باشند.
رایگان مشکفروشی نکند هیچ کسی
ور کند هیچ کسی زلف دوتای تو کند
هوش مصنوعی: هیچکس بدون مزد عطر نمیفروشد و هیچکس نمیتواند زلفهای دوگانه تو را بهسادگی در اختیار بگیرد.
چه دعا کردی جانا؟ که چنین خوب شدی؟
تا چو تو چاکر تو، نیز دعای تو کند
هوش مصنوعی: عزیزم، چه دعایی کردهای که اینقدر زیبا شدهای؟ تا جایی که حتی من هم به احترام تو دعا میکنم.
دل من در قفس عشق، هوای تو کند
چشم من، آرزوی خدمت پای تو کند
هوش مصنوعی: دل من در قفس عشق، به یاد تو است و همیشه به تو فکر میکند؛ چشمانم همیشه به خدمتگزاری و همراهی تو آرزو میپردازند.
بین درین شهر، کسی مشکفروشی نکند
گر کند شانه به زلفان دوتای تو کند
هوش مصنوعی: در این شهر کسی به فروش مشک نمیپردازد، اگر به زیبایی و جذابیت موهای تو نرسد.
قدرت عشق ببین، ای بت شیرینگفتار!
شیخ در موقع تسبیح، دعای تو کند
هوش مصنوعی: قدرت عشق را تماشا کن، ای معشوق با زبان شیرین! حتی آن عارف در هنگام عبادت و ذکر، نام تو را بر زبان میآورد.
دوش با ساغر می درد دل خود گفتم
گفت وصلش به جهان، نیز دوای تو کند
هوش مصنوعی: دیروز با یک جام در دست، از درد دل خود سخن گفتم و گفتم که وصالش در این دنیا هم دارویی برای تو خواهد بود.
گفتمش خرمن هستی من، آتش بگرفت
گفت تن ده به بلا، چون که خدای تو کند
هوش مصنوعی: به کسی که با او صحبت میکنم، گفتم که زندگی و هستی من مانند خرمن (و یا انبوهی از غلات) است و دچار آتش و سختی میشود. او پاسخ داد که باید به مشکلات و بلاها تن بدهی، زیرا اگر خدا اراده کند، همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت.
گفتمش صبر چه حاصل؟ که رفیقان بروند
گفت اینست، ولی کار وفای تو کند
هوش مصنوعی: به او گفتم صبر چه فایدهای دارد؟ چون دوستان میروند. او پاسخ داد که این وضعیت همین است، اما تو باید به وعده وفا کنی.
گفتمش گریه عاشق، نکند هیچ اثر
گفت لیکن سخن عشق دعای تو کند
هوش مصنوعی: به او گفتم که گریه عاشق نمیتواند هیچ تأثیری داشته باشد، اما او گفت که سخن عشق، نیایش و دعا برای تو خواهد بود.
«چه دعا کردی جانا که چنین خوب شدی؟»
دل عشقی چه کند؟ گر که هوای تو کند
هوش مصنوعی: چه دعایی تو کردهای که اینقدر زیبا شدهای؟ دل عاشق چه کار کند اگر هوای تو را داشته باشد؟