بخش ۱ - سر آغاز
مرحبا! مرحبا! محبت دوست
کز درون آمدی، نه از راه پوست
دلم از چز تو خانه خالی کرد
با تو سودای لاابالی کرد
تا غمت ساکن دل من شد
از چراغ تو خانه روشن شد
ما گرفتار دام عشق توایم
همه سرمست جام عشق توایم
ای که حسن رخت دل افروز است
شب ما با خیال تو روز است
حسنت از روضهٔ جنان خوشتر
یادت از هرچه در جهان خوشتر
هر که در صورت تو حیران نیست
صورتش هست، لیکنش جان نیست
من چو در عارض تو حیرانم
لوح محفوظ عشق میخوانم
دیدهای کان جمال دیده بود
مهر رویت به جان خریده بود
با خود، از بیخودی، تو را بینم
گر تو با من نهای چرا بینم؟
چون نظر بر رخ تو میفگنم
میبرد از دیار جان و تنم
به کسی گفتن این نمییارم:
که تو را نیک دوست میدارم
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرحبا! مرحبا! محبت دوست
کز درون آمدی، نه از راه پوست
هوش مصنوعی: سلام! سلام! خوش آمدی! محبت تو از عمق وجودم شروع شد، نه فقط از ظاهر و باطن.
دلم از چز تو خانه خالی کرد
با تو سودای لاابالی کرد
هوش مصنوعی: دلم به خاطر تو دیگر احساس تنهایی کرد و با تو در خیال بازیگوشی و بیخیالی قدم زد.
تا غمت ساکن دل من شد
از چراغ تو خانه روشن شد
هوش مصنوعی: وقتی غم تو در دل من قرار گرفت، خانهام به نور تو روشن شد.
ما گرفتار دام عشق توایم
همه سرمست جام عشق توایم
هوش مصنوعی: ما همه در عشق تو اسیر هستیم و از خوشی و شوق عشق تو سرمستیم.
ای که حسن رخت دل افروز است
شب ما با خیال تو روز است
هوش مصنوعی: ای کسی که زیبایی چهرهات روشنیبخش دلهاست، شبهای ما با یاد تو همچون روز روشن و شاداب است.
حسنت از روضهٔ جنان خوشتر
یادت از هرچه در جهان خوشتر
هوش مصنوعی: زیبایی تو از باغ بهشتی زیباتر است و یاد تو از هر چیزی در دنیا دلپذیرتر است.
هر که در صورت تو حیران نیست
صورتش هست، لیکنش جان نیست
هوش مصنوعی: هر کسی که در زیبایی تو شگفتزده نشده، تنها ظاهری دارد؛ اما در درونش زندگی و روحی وجود ندارد.
من چو در عارض تو حیرانم
لوح محفوظ عشق میخوانم
هوش مصنوعی: من وقتی که در زیبایی تو سردرگم هستم، در دل خود یاد عشق را میکنم.
دیدهای کان جمال دیده بود
مهر رویت به جان خریده بود
هوش مصنوعی: چشمی وجود دارد که زیباییات را دیده و جانش را فدای چهرهات کرده است.
با خود، از بیخودی، تو را بینم
گر تو با من نهای چرا بینم؟
هوش مصنوعی: اگر تو با من نیستی، پس چرا من خودم را در غفلتی میبینم که به یاد تو هستم؟
چون نظر بر رخ تو میفگنم
میبرد از دیار جان و تنم
هوش مصنوعی: وقتی به چهره تو نگاه میکنم، تمام وجودم را از من میگیرد و به دنیایی دیگر میبرد.
به کسی گفتن این نمییارم:
که تو را نیک دوست میدارم
هوش مصنوعی: به کسی نمیگویم که نمیتوانم به او کمک کنم، زیرا به شدت او را دوست دارم.