گنجور

بخش ۱ - سر آغاز

مطربا، نغمهٔ حزین بر دار
یک زمانم دماغ جان تر دار
از نه آهنگ خردهٔ عشاق
نغمه‌ای گو، ز پردهٔ عشاق
مردم از هجر دوست، یک دمه‌ای
دل من زنده کن به زمزمه‌ای
تا من اندر سماع عشق آیم
مجلس عاشقان بیارایم
نفسی بگذرم ازین پس و پیش
ساعتی بنگرم به هستی خویش
چون که پی گم کنم ازین هستی
راه یابم به عالم مستی
همچو مستان سماع برگیرم
نعرهٔ شوق دوست درگیرم
ساعتی همچو آرزومندان
ز اشتیاق حبیب در میدان
مرغ بسمل صفت، زنم پر و بال
وآیم از روزگار حال به قال
شرح عشق محب و حسن حبیب
بدهم یک به یک علی‌الترتیب:
روز اول، چو جوهر انسان
مایل عشق بود و خالی از آن
واهب اصل آلتی بخشید
که بدو نیک را ز بد بگزید
در زمانه بدید تو بر تو
حسن با قبح و زشت با نیکو
گشت ناظر به صورت هر دو
ز صفا و کدورت هر دو
چون شد اندر دلش صفا غالب
نشد او جز جمال را طالب
روی زیبا ز روی بد بگزید
بد نخواهد کسی، چو نیکو دید
هر کجا حسن دلربایی دید
چشم جانش همی درو نگرید
هر دمش کسوتی لطیف نمود
هر زمانش ارادتی افزود
هر که عاشق به دیدهٔ جان شد
گلخنی وار پیش سلطان شد:

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مطربا، نغمهٔ حزین بر دار
یک زمانم دماغ جان تر دار
هوش مصنوعی: ای ساززن، یک لحظه نغمه‌ای غمگین بخوان تا روحم را تازه کنی و به آن زندگی ببخشی.
از نه آهنگ خردهٔ عشاق
نغمه‌ای گو، ز پردهٔ عشاق
هوش مصنوعی: از نغمه‌ها و احساسات عشاق سخن بگو و آهنگ‌های کوچک و زیبا را از دل آن‌ها بشنو.
مردم از هجر دوست، یک دمه‌ای
دل من زنده کن به زمزمه‌ای
هوش مصنوعی: ای مردم، از دوری محبوب به من زندگی دوباره‌ای بدهید، با نغمه‌ای دلنشین.
تا من اندر سماع عشق آیم
مجلس عاشقان بیارایم
هوش مصنوعی: من وقتی که در حال شنیدن و درک عشق هستم، مراسم وعشاق را با زیبایی تزئین و رونق می‌بخشم.
نفسی بگذرم ازین پس و پیش
ساعتی بنگرم به هستی خویش
هوش مصنوعی: در آینده زمانی را برای تأمل در زندگی‌ام و بررسی وجود خودم اختصاص می‌دهم و از گذشته و آینده عبور می‌کنم.
چون که پی گم کنم ازین هستی
راه یابم به عالم مستی
هوش مصنوعی: وقتی که در دنیا و واقعیت خود را گم کنم، می‌توانم به دنیای سرخوشی و شادی برسم.
همچو مستان سماع برگیرم
نعرهٔ شوق دوست درگیرم
هوش مصنوعی: مثل مست‌ها، با شوق و شور به آواز دوست می‌پردازم و در این حال، شور و نشاطی عمیق را تجربه می‌کنم.
ساعتی همچو آرزومندان
ز اشتیاق حبیب در میدان
هوش مصنوعی: برای مدتی، مانند کسانی که به خاطر محبت محبوب خود اشتیاق دارند، در میدان حضور دارم.
مرغ بسمل صفت، زنم پر و بال
وآیم از روزگار حال به قال
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که در شرایط دشواری قرار دارد و مانند مرغ بسمل بی‌قرار است، بال و پرم را می‌زنم و از وضعیت کنونی خود به سمت سخن گفتن می‌روم.
شرح عشق محب و حسن حبیب
بدهم یک به یک علی‌الترتیب:
هوش مصنوعی: من به تفصیل و به ترتیب درباره عشق و محبت و زیبایی معشوق صحبت خواهم کرد.
روز اول، چو جوهر انسان
مایل عشق بود و خالی از آن
هوش مصنوعی: در آغاز خلقت، انسان به عشق میل طبیعی داشت و از آن خالی نبود.
واهب اصل آلتی بخشید
که بدو نیک را ز بد بگزید
هوش مصنوعی: بخشنده‌ی اصلی به او عطا کرده است که او بتواند خوب را از بد انتخاب کند.
در زمانه بدید تو بر تو
حسن با قبح و زشت با نیکو
هوش مصنوعی: در این دنیا زیبایی و زشتی همواره در کنار یکدیگر وجود دارند و ممکن است در هر زمانی یکی از آن‌ها بیشتر به چشم بیاید.
گشت ناظر به صورت هر دو
ز صفا و کدورت هر دو
هوش مصنوعی: هر دو طرف را از نظر پاکی و آلودگی مشاهده کرد.
چون شد اندر دلش صفا غالب
نشد او جز جمال را طالب
هوش مصنوعی: زمانی که در دل او صفا و روشنی پدید آمد، فقط زیبایی را خواست و هیچ چیز دیگری را طلب نکرد.
روی زیبا ز روی بد بگزید
بد نخواهد کسی، چو نیکو دید
هوش مصنوعی: کسی بد را انتخاب نخواهد کرد اگر زیبایی را ببیند.
هر کجا حسن دلربایی دید
چشم جانش همی درو نگرید
هوش مصنوعی: هر جا که زیبایی و جاذبه‌ای وجود دارد، چشم دل او همواره به آن خیره می‌شود.
هر دمش کسوتی لطیف نمود
هر زمانش ارادتی افزود
هوش مصنوعی: هر لحظه او لباس زیبایی به خود می‌پوشد و هر زمان به محبت و خواستنی‌اش افزوده می‌شود.
هر که عاشق به دیدهٔ جان شد
گلخنی وار پیش سلطان شد:
هوش مصنوعی: هر کسی که با چشم دل به عشق نگریست، مانند باغی سرسبز و زیبا در حضور سلطانی بزرگ قرار گرفت.