بخش ۱ - سر آغاز
بود در کنج خانه صبح دمی
خاطر من بخود فتاده دمی
غزلی دلپذیر میگفتم
درر از عشق دوست میسفتم
نفسی وصف یار میراندم
ساعتی لوح دوست میخواندم
دل ز احوال نیک و بد آزاد
هر زمانم نتیجهای میداد
عقل گردون نورد گردنکش
جمع کرده دل از چهار وز شش
فکر عالم نمای معنی خوان
در دماغ خیال سرگردان
ذوق لذت شناس شاهد باز
کرده در عشق نغمهها آغاز
طبع رعناگرای شیرین کار
کرده حسن عروس فکر نگار
کلک نقاش خوی معنی جوی
کرده معنی روان، چو آب به جوی
خامهٔ نقشبند چابک دست
بتکی چند را صور میبست
آمد از عالم خفا به ظهور
یک یک از دل معانی مستور
در چنان حالتی که جان لرزد
دوست ناگاه حلقه بر در زد
صوت بر در زنان، ز قرع هوا
از ره گوش هوش گفت مرا:
خیز و بگشای در، که یار آمد
میوه از شاخ عمر بار آمد
بی خبر گشت عقل سرمستم
بیخود از جای خود برون جستم
بگشودم درش، چو رخ بنمود
در جنت به روی من بگشود
اندر آمد، ز ماه تابانتر
ز سهی سرو بس خرامانتر
سایهٔ غم برفت از سر من
کافتاب اندر آمد از در من
بر رخش همچو موی آشفتم
مست و حیران شدم بدو گفتم:
وه! که بس خوب و دلکش آمدهای
مرحبا! مرحبا! خوش آمدهای
بس لطیفی و نیک زیبایی
حوری و از بهشت میآیی
آدمی را چنین نباشد نور
ملکی؟ یا پری؟ بتی؟ یا حور؟
تا جهان است، مثل تو قمری
در نیامد به دلبری ز دری
چه ملک پیکری! بنام ایزد
کآفریدت ز روح تام ایزد
ماه رویی و آفتاب جبین
آدمیزاده کسی ندید چنین
لب لعلش، کزو زنم لبیک
کرد اشارت که: «السلام علیک»
گفتمش: صد دلت فدای سلام
«و علیک السلام و الاکرام»
از شراب غرور خوبی مست
موزه بر کند و ساعتی بنشست
سوی اشعار گفته مینگرید
این غزل بر ورق نوشته بدید:
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بود در کنج خانه صبح دمی
خاطر من بخود فتاده دمی
هوش مصنوعی: در گوشهای از خانه، لحظهای به خودم فکر کردم و یاد و خاطرهای به ذهنم خطور کرد.
غزلی دلپذیر میگفتم
درر از عشق دوست میسفتم
هوش مصنوعی: در حال بیان غزلی شیرین و خوشایند بودم که در آن از عشق به محبوبم سخن میگفتم.
نفسی وصف یار میراندم
ساعتی لوح دوست میخواندم
هوش مصنوعی: مدتی در وصف محبوبم صحبت میکردم و به یاد او مشغول بودم.
دل ز احوال نیک و بد آزاد
هر زمانم نتیجهای میداد
هوش مصنوعی: دل من در هر زمانی با خبر از خوبیها و بدیها، به من نتیجهای میداد.
عقل گردون نورد گردنکش
جمع کرده دل از چهار وز شش
هوش مصنوعی: این بیت به گسترش و بلندی فکر و اندیشه انسانی اشاره دارد که به دور از تنگنظریها و محدودیتها، توانسته دل و اراده خود را از سویی به سوی دیگر برساند. گویا عقل و خرد انسان به طور گسترده در جستجوی حقیقت و حقیقت جویی است و تلاش میکند تا از شلوغیها و گرفتاریهای روزمره رهایی یابد.
فکر عالم نمای معنی خوان
در دماغ خیال سرگردان
هوش مصنوعی: اندیشههای عالمانه در ذهن پر از خیال و در وهم و تصور جستجو میکند.
ذوق لذت شناس شاهد باز
کرده در عشق نغمهها آغاز
هوش مصنوعی: شوق و لذت از عشق باعث شده است که یک معشوق به زیبایی و مهارت، آهنگهایی را آغاز کند.
طبع رعناگرای شیرین کار
کرده حسن عروس فکر نگار
هوش مصنوعی: طبیعت خوشایند و زیبا باعث شده که حسن و زیبایی مانند عروسی در ذهن ما حضور داشته باشد.
کلک نقاش خوی معنی جوی
کرده معنی روان، چو آب به جوی
هوش مصنوعی: نقاش ذهن خود را به دنبال معنا و مفهوم ها میگردد، همانطور که آب به آرامی در جوی حرکت میکند.
خامهٔ نقشبند چابک دست
بتکی چند را صور میبست
هوش مصنوعی: قلم هنرمند با چابکی و سرعت، تصاویری از بتهای بسیار زیبا را به تصویر میکشد.
آمد از عالم خفا به ظهور
یک یک از دل معانی مستور
هوش مصنوعی: از دنیای پنهان، معانی نهفته یکی یکی به ظهور آمدهاند و خود را آشکار کردهاند.
در چنان حالتی که جان لرزد
دوست ناگاه حلقه بر در زد
هوش مصنوعی: در وضعیتی که دل انسان به شدت نگران و مضطرب است، ناگهان دوست به در میزند.
صوت بر در زنان، ز قرع هوا
از ره گوش هوش گفت مرا:
هوش مصنوعی: صدای کوبیدنی که از در میآید، به خاطر برخورد هوا به گوشم به من میگوید:
خیز و بگشای در، که یار آمد
میوه از شاخ عمر بار آمد
هوش مصنوعی: بپا و در را باز کن، زیرا دوست (یار) آمده است. ما بعد از مدتها، حالا ثمره و نتیجهای از زندگی به ما رسیده است.
بی خبر گشت عقل سرمستم
بیخود از جای خود برون جستم
هوش مصنوعی: عقل من در حالت شادابی و سرخوشی به کلی از واقعیت بیخبر شد و به قدری بیخود و بیمحابا عمل کردم که از موقعیتم خارج شدم.
بگشودم درش، چو رخ بنمود
در جنت به روی من بگشود
هوش مصنوعی: وقتی در را باز کردم و چهره زیبای او را دیدم، مانند جنتی که به روی من گشوده شده باشد، احساس شگفتی کردم.
اندر آمد، ز ماه تابانتر
ز سهی سرو بس خرامانتر
هوش مصنوعی: او که ماهی را درخشانتر و سرو زیبا را با حرکت نرمتر توصیف میکند، به وضوح میگوید که زیبایی و جذابیتش از هر چیزی دیگر فراتر است.
سایهٔ غم برفت از سر من
کافتاب اندر آمد از در من
هوش مصنوعی: سایهٔ غم از سرم کنار رفت و آفتاب خوشحالی وارد زندگیام شد.
بر رخش همچو موی آشفتم
مست و حیران شدم بدو گفتم:
هوش مصنوعی: بر چهرهاش مانند موی پریشان، مجذوب و سرگشته شدم و به او گفتم:
وه! که بس خوب و دلکش آمدهای
مرحبا! مرحبا! خوش آمدهای
هوش مصنوعی: وای! چه زیبا و دلنشین آمدهای، خوش آمدی! خوش آمدی!
بس لطیفی و نیک زیبایی
حوری و از بهشت میآیی
هوش مصنوعی: زیبایی تو بسیار دلپذیر و دلنشین است و گویی از بهشت به اینجا آمدهای.
آدمی را چنین نباشد نور
ملکی؟ یا پری؟ بتی؟ یا حور؟
هوش مصنوعی: آیا در وجود انسان چیزی از نور ملک، فرشته، بت یا حوری وجود دارد؟
تا جهان است، مثل تو قمری
در نیامد به دلبری ز دری
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا برقرار است، مثل تو کسی در هنر دلبرایی و محبت به وجود نخواهد آمد.
چه ملک پیکری! بنام ایزد
کآفریدت ز روح تام ایزد
هوش مصنوعی: چه موجود باعظمتی! به نام خداوندی که تو را از روح کامل خود آفریده است.
ماه رویی و آفتاب جبین
آدمیزاده کسی ندید چنین
هوش مصنوعی: هیچکس زیبایی و لطافت چهرهٔ تو را ندیده است؛ تو همچون ماهی و آفتابی هستی که در چهرهٔ انسانها پیدا نمیشود.
لب لعلش، کزو زنم لبیک
کرد اشارت که: «السلام علیک»
هوش مصنوعی: دندانهای قرمز او، که با اشارهاش به من گفت: «سلام بر تو».
گفتمش: صد دلت فدای سلام
«و علیک السلام و الاکرام»
هوش مصنوعی: به او گفتم: صد بار جانم فدای سلام شما، و همچنین بر شما سلام و احترام.
از شراب غرور خوبی مست
موزه بر کند و ساعتی بنشست
هوش مصنوعی: از شوق و لذتِ زیبایی، سرمست و شیدا شد و مدتی را به آرامی نشسته است.
سوی اشعار گفته مینگرید
این غزل بر ورق نوشته بدید:
هوش مصنوعی: این غزل به اشعار دیگر نگاه میکند و با دقت به کلمات روی ورق توجه دارد.
حاشیه ها
1390/11/07 11:02
حمید رضائیان
مصراع دوم بیت 25باید چنین باشد: آدمی زاده کس ندیده چنین
1390/11/13 12:02
حمید رضائیان
درمصراع اول بیت اول به جای صبح دمی باید صبحدمی نوشته شود.
1390/11/18 10:02
ناآشنا
به سوی بیت آخر بسوی نوشته شود