گنجور

شمارهٔ ۱ (که به غیر از تو در جهان کس نیست - جز تو موجود جاودان کس نیست)

ای زده خیمهٔ حدوث و قدم
در سراپردهٔ وجود و عدم
جز تو کس واقف وجود تو نیست
هم تویی راز خویش را محرم
از تو غایب نبوده‌ام یک روز
وز تو خالی نبوده‌ام یک دم
آن گروهی که از تو باخبرند
بر دو عالم کشیده‌اند رقم
پیش دریای کبریای تو هست
دو جهان کم ز قطره‌ای شبنم
بی‌وجودت جهان وجود نداشت
از جمال تو شد جهان خرم
چون تجلی است در همه کسوت
آشکار است در همه عالم
که به غیر از تو در جهان کس نیست
جز تو موجود جاودان کس نیست
تا مرا از تو داده‌اند خبر
از خودم نیست آگهی دیگر
سر به دیوانگی بر آوردم
تا نهادم به کوی عشق تو سر
تا ز خاک در تو دور شدم
غرقه گشتم میان خون جگر
خاک پای تو می‌کشم در چشم
درس عشق تو می‌کنم از بر
جز تو کس نیست در سرای وجود
نظر این است پیش اهل نظر
گاه واحد، گهی کثیر شوی
این سخن عقل چون کند باور؟
پیش ارباب صورت و معنی
هست از آفتاب روشن‌تر
که به غیر از تو در جهان کس نیست
جز تو موجود جاودان کس نیست
گر شبی دامنت به دست آرم
تا قیامت ز دست نگذارم
گرد کویت به فرق می‌گردم
بیش ازین نیست در جهان کارم
گر مرا از سگان خود شمری
هر دو عالم به هیچ نشمارم
چون خیالی شدم ز تنهایی
تا خیال تو در نظر دارم
کار من جز نشاط و شادی نیست
تا به دام غمت گرفتارم
چون به جز تو کسی نمی‌بینم
غیر ازین بر زبان نمی‌آرم
که به غیر از تو در جهان کس نیست
جز تو موجود جاودان کس نیست
همه عالم چو عکس صورت اوست
بجز از او کسی ندارد دوست
به مجاز این و آن نهی نامش
به حقیقت چو بنگری همه اوست
شد سبو ظرف آب در تحقیق
عجب این است کاب عین سبوست
قطره و بحر جز یکی نبود
آب دریا، چون بنگری، از جوست
بر دلش کشف کی شود اسرار؟
هر که راضی شود ز مغز به پوست
در رخش روی دوست می‌بینم
میل من با جمال او زآن روست
گرچه خود غیر او وجودی نیست
لیکن اثبات این حدیث نکوست
که به غیر از تو در جهان کس نیست
جز تو موجود جاودان کس نیست
تا مرا دیده شد به روی تو باز
دامن از غیر تو کشیدم باز
مرغ جان من شکسته درون
در هوای تو می‌کند پرواز
عشق فرهاد و طلعت شیرین
سر محمود و خاک پای ایاز
بکشی گر ز روی دلداری
گره از کار من گشایی باز
هر نفس با دل شکستهٔ من
سخن عشق خود کنی آغاز
در حقیقت به جز تو نیست کسی
گرچه پوشیده‌ای لباس مجاز
گفتم اسرار تو بپوشانم
بر زبانم روانه گشت این راز
که به غیر از تو در جهان کس نیست
جز تو موجود جاودان کس نیست
ساقیا، بادهٔ الست بیار
تا به می بشکنیم رنج خمار
آن چنان مستم از می عشقت
که ز مستی نمی شوم هشیار
بی کمال وجود تو نبود
دو جهان را به نیم جو مقدار
هاتف غیب گفت در گوشم
که: به تحقیق بشنو ای گفتار
اصل و فرع جهان وجود شماست
لیس فی‌الدار غیرکم دیار
بر زبان فصیح می‌شنوم
از همه کاینات این اسرار
که به غیر از تو در جهان کس نیست
جز تو موجود جاودان کس نیست
حسن پوشیده بود زیر نقاب
عشق برداشت از میانه حجاب
هر دو در روی خویش فتنه شدند
هر دو با هم شدند مست و خراب
در خرابات عاشقی با هم
هر دو خوردند بی‌قدح می ناب
هر که را هست دیدهٔ بیدار
نرود چشم بخت او در خواب
جزو را هست سوی کل رغیب
قطره را هست سوی یم ابواب
دیدن غیر تو خطا باشد
نظر این است پیش اهل صواب
چون به جز خود کسی نمی‌بیند
زان جهت می‌کند به خویش خطاب
که به غیر از تو در جهان کس نیست
جز تو موجود جاودان کس نیست
ای ز عکس رخت جهان روشن
به خیال تو چشم جان روشن
گشته از رویت آفتاب خجل
شده از نورت آسمان روشن
هست از پرتو جمال رخت
از مکان تا بلامکان روشن
به زبان شرح عشق نتوان گفت
که نمی‌گردد از بیان روشن
گرچه خود غیر را وجودی نیست
بر عراقی شد این زمان روشن
که به غیر از تو در جهان کس نیست
جز تو موجود جاودان کس نیست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: ترجیع بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای زده خیمهٔ حدوث و قدم
در سراپردهٔ وجود و عدم
هوش مصنوعی: ای کسی که در دنیای هستی و نیستی خیمه زده‌ای و وجود و عدم را در آغوش داری.
جز تو کس واقف وجود تو نیست
هم تویی راز خویش را محرم
هوش مصنوعی: هیچ کس جز تو از وجود خودت باخبر نیست و خود تو نیز تنها کسی هستی که به راز درون خود آگاه هستی.
از تو غایب نبوده‌ام یک روز
وز تو خالی نبوده‌ام یک دم
هوش مصنوعی: هرگز از تو دور نبوده‌ام و هیچ‌گاه از یاد تو خارج نشده‌ام.
آن گروهی که از تو باخبرند
بر دو عالم کشیده‌اند رقم
هوش مصنوعی: افرادی که از وضعیت تو آگاهند، اثر خود را بر دو عالم حک کرده‌اند.
پیش دریای کبریای تو هست
دو جهان کم ز قطره‌ای شبنم
هوش مصنوعی: در برابر عظمت و بزرگی تو، دو جهان همچون یک قطره شبنم کوچک و ناچیز به نظر می‌رسند.
بی‌وجودت جهان وجود نداشت
از جمال تو شد جهان خرم
هوش مصنوعی: دنیا بدون تو وجودی نداشت و از زیبایی توست که جهان در خوشی و شادمانی قرار گرفته است.
چون تجلی است در همه کسوت
آشکار است در همه عالم
هوش مصنوعی: چون نور خداوند در همه وجودها نمایان است و در تمام جهان قابل مشاهده است.
که به غیر از تو در جهان کس نیست
جز تو موجود جاودان کس نیست
هوش مصنوعی: جز تو هیچ‌کس در این دنیا وجود ندارد، و تو تنها موجود جاودان هستی.
تا مرا از تو داده‌اند خبر
از خودم نیست آگهی دیگر
هوش مصنوعی: تا زمانی که خبر از تو به من رسیده، خود را نمی‌شناسم و بی‌خبر از دیگران هستم.
سر به دیوانگی بر آوردم
تا نهادم به کوی عشق تو سر
هوش مصنوعی: من برای عشق تو از عقل خود گذشتم و سر به دیوانگی گذاشتم.
تا ز خاک در تو دور شدم
غرقه گشتم میان خون جگر
هوش مصنوعی: وقتی که از خاک و زمین جدی شدم، احساس عمیقی از درد و رنج در وجودم به وجود آمد.
خاک پای تو می‌کشم در چشم
درس عشق تو می‌کنم از بر
هوش مصنوعی: من خاک پای تو را بر چشم می‌گذارم و از روی محبت و عشق تو درس می‌گیرم و آن را به خاطر می‌سپارم.
جز تو کس نیست در سرای وجود
نظر این است پیش اهل نظر
هوش مصنوعی: در جهان وجود هیچ کس دیگری نیست که به اندازه تو ارزش داشته باشد و این نظر درمیان دانایان و اهل نظر است.
گاه واحد، گهی کثیر شوی
این سخن عقل چون کند باور؟
هوش مصنوعی: گاهی اوقات به صورت واحد و گاهی به صورت کثیر در می‌آیی. این موضوع را عقل چگونه می‌تواند بپذیرد؟
پیش ارباب صورت و معنی
هست از آفتاب روشن‌تر
هوش مصنوعی: در نزد صاحب‌اختیار، هر دو جنبه ظاهری و باطنی وجود دارد که درخشان‌تر از آفتاب است.
که به غیر از تو در جهان کس نیست
جز تو موجود جاودان کس نیست
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ‌کس به جز تو وجود ندارد و هیچ موجودی ابدی نیست جز تو.
گر شبی دامنت به دست آرم
تا قیامت ز دست نگذارم
هوش مصنوعی: اگر شبی تو را در آغوش بگیرم، تا همیشه تو را رها نخواهم کرد.
گرد کویت به فرق می‌گردم
بیش ازین نیست در جهان کارم
هوش مصنوعی: من در عالم فقط به عشق تو می‌چرخم و بیشتر از این هدفی در زندگی ندارم.
گر مرا از سگان خود شمری
هر دو عالم به هیچ نشمارم
هوش مصنوعی: اگر مرا از دوستان و همراهان خود جدا کنی، برایم تمام دنیا هیچ و بی‌ارزش خواهد بود.
چون خیالی شدم ز تنهایی
تا خیال تو در نظر دارم
هوش مصنوعی: زمانی که در تنهایی غرق شدم، تنها به یاد تو هستم و در ذهنم تصویر تو را حفظ کرده‌ام.
کار من جز نشاط و شادی نیست
تا به دام غمت گرفتارم
هوش مصنوعی: من فقط به خوشحالی و سرور مشغولم و هیچ کاری جز این نمی‌کنم، تا زمانی که در دام غم و اندوه تو گرفتار نشوم.
چون به جز تو کسی نمی‌بینم
غیر ازین بر زبان نمی‌آرم
هوش مصنوعی: وقتی به جز تو کسی دیگر را نمی‌بینم، چیزی نمی‌گویم.
که به غیر از تو در جهان کس نیست
جز تو موجود جاودان کس نیست
هوش مصنوعی: به جز تو هیچ موجود دیگری در جهان نیست و تو تنها موجود جاودان هستی.
همه عالم چو عکس صورت اوست
بجز از او کسی ندارد دوست
هوش مصنوعی: تمامی موجودات جهان همچون تصویری از او هستند و تنها اوست که دوستی ندارد.
به مجاز این و آن نهی نامش
به حقیقت چو بنگری همه اوست
هوش مصنوعی: اگر به ظاهر نام‌هایی که به چیزهای مختلف داده شده دقت کنی، متوجه می‌شوی که در واقع همه آن‌ها به یک حقیقت اشاره دارند.
شد سبو ظرف آب در تحقیق
عجب این است کاب عین سبوست
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم جالبی اشاره دارد که می‌گوید ظرف آب (سبو) در واقع نشان‌دهنده خود آب نیز هست. به عبارت دیگر، سبو فقط یک ظرف است، اما در عین حال، وجود و ماهیت خود آب را نیز در بر دارد. این نشان می‌دهد که می‌توان ماهیت چیزی را در ظرف آن نیز پیدا کرد و هر دو در ارتباط نزدیک با یکدیگرند.
قطره و بحر جز یکی نبود
آب دریا، چون بنگری، از جوست
هوش مصنوعی: قطره و دریا در اصل یکی هستند و تفاوتی ندارند. وقتی به آب دریا نگاه می‌کنی، این وحدت را به وضوح می‌فهمی.
بر دلش کشف کی شود اسرار؟
هر که راضی شود ز مغز به پوست
هوش مصنوعی: آیا رازها بر دل چه کسی آشکار خواهد شد؟ هر کسی که از ظواهر به باطن راضی باشد.
در رخش روی دوست می‌بینم
میل من با جمال او زآن روست
هوش مصنوعی: در چهره محبوب خود زیبایی‌ها و جذابیت‌های او را می‌بینم و همین زیبایی‌ها باعث خواسته و تمایل من به سمت او شده است.
گرچه خود غیر او وجودی نیست
لیکن اثبات این حدیث نکوست
هوش مصنوعی: هرچند که جز او هیچ وجودی ندارد، اما بیان این حقیقت خوب و پسندیده است.
که به غیر از تو در جهان کس نیست
جز تو موجود جاودان کس نیست
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ‌کسی جز تو وجود ندارد و هیچ موجودی جاودانه نیست.
تا مرا دیده شد به روی تو باز
دامن از غیر تو کشیدم باز
هوش مصنوعی: زمانی که چهره زیبایت را دیدم، دیگر از کسی جز تو دست بر نداشتم و دوباره به تو روی آوردم.
مرغ جان من شکسته درون
در هوای تو می‌کند پرواز
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که روح من است، از درون دلتنگی‌اش به خاطر تو، در آسمان عشق تو پرواز می‌کند.
عشق فرهاد و طلعت شیرین
سر محمود و خاک پای ایاز
هوش مصنوعی: عشق فرهاد و شیرینی طلعت شیرین، نماد عشق واقعی و افسانه‌ای است که در تاریخ و ادبیات ما جاودانه باقی مانده‌اند، در حالی که وفاداری ایاز به محمود، نمونه‌ای از ارادت و احترام به خدمت است.
بکشی گر ز روی دلداری
گره از کار من گشایی باز
هوش مصنوعی: اگر تو به من محبت کنی و از دلتنگی‌ام کاسته شود، می‌توانی به حل مشکلات من کمک کنی.
هر نفس با دل شکستهٔ من
سخن عشق خود کنی آغاز
هوش مصنوعی: هر لحظه با دل سرشار از غم و دل‌تنگی‌ام، عشق خود را برایم بیان کن.
در حقیقت به جز تو نیست کسی
گرچه پوشیده‌ای لباس مجاز
هوش مصنوعی: در واقع، هیچ کس جز تو وجود ندارد، هرچند که در قالب‌های ظاهری و دنیوی خود را پنهان کرده‌ای.
گفتم اسرار تو بپوشانم
بر زبانم روانه گشت این راز
هوش مصنوعی: گفتم که رازهای تو را پنهان کنم، اما ناگهان این راز از زبانم بیرون آمد.
که به غیر از تو در جهان کس نیست
جز تو موجود جاودان کس نیست
هوش مصنوعی: در دنیا کسی جز تو وجود ندارد، و هیچ چیزی جز تو پایدار و جاودان نیست.
ساقیا، بادهٔ الست بیار
تا به می بشکنیم رنج خمار
هوش مصنوعی: ای ساقی، بادهٔ جاودانی را بیاور تا با نوشیدن آن، غم و اندوه را فراموش کنیم و خوش بگذرانیم.
آن چنان مستم از می عشقت
که ز مستی نمی شوم هشیار
هوش مصنوعی: من از عشق تو آن‌قدر سرمستم که هیچ‌گاه از این مستی به هوش نخواهم آمد.
بی کمال وجود تو نبود
دو جهان را به نیم جو مقدار
هوش مصنوعی: بدون کمال وجود تو، دو جهان حتی به نیم جو هم ارزش ندارند.
هاتف غیب گفت در گوشم
که: به تحقیق بشنو ای گفتار
هوش مصنوعی: صدای غیبی در گوشم گفت که: واقعاً توجه کن به آنچه که گفته می‌شود.
اصل و فرع جهان وجود شماست
لیس فی‌الدار غیرکم دیار
هوش مصنوعی: شما اصل و ریشه‌ی هستی هستید و در این دنیا جز شما هیچ‌کس دیگری وجود ندارد.
بر زبان فصیح می‌شنوم
از همه کاینات این اسرار
هوش مصنوعی: از همه عالم به زبان شیرین و روشنی این رازها را می‌شنوم.
که به غیر از تو در جهان کس نیست
جز تو موجود جاودان کس نیست
هوش مصنوعی: غیر از تو هیچ‌کس در این دنیا وجود ندارد و تنها تو هستی که همیشه پایدار و جاویدان می‌مانی.
حسن پوشیده بود زیر نقاب
عشق برداشت از میانه حجاب
هوش مصنوعی: زیبایی در دل عشق پنهان بود و او با برطرف کردن حجاب، آن را به نمایش گذاشت.
هر دو در روی خویش فتنه شدند
هر دو با هم شدند مست و خراب
هوش مصنوعی: هر دو به خاطر یکدیگر دچار آشفتگی و شگفتی شدند و در کنار هم، حالتی مست و نابسامان پیدا کردند.
در خرابات عاشقی با هم
هر دو خوردند بی‌قدح می ناب
هوش مصنوعی: در دنیای عشق، هر دو جان در کنار هم سرمست شدند، بدون اینکه نیازی به جام شراب داشته باشند.
هر که را هست دیدهٔ بیدار
نرود چشم بخت او در خواب
هوش مصنوعی: هر کسی که چشمی بیدار و هوشیار دارد، شانس و بخت او هرگز به خواب نمی‌رود.
جزو را هست سوی کل رغیب
قطره را هست سوی یم ابواب
هوش مصنوعی: جزو یا بخش کوچکی از چیزها همیشه به کل و همه چیز علاقه‌مند است، مانند قطره‌ای که همیشه به دریا و اقیانوس تمایل دارد.
دیدن غیر تو خطا باشد
نظر این است پیش اهل صواب
هوش مصنوعی: دیدن کسی جز تو اشتباه است و این نظر فقط برای افرادی که درک درستی دارند، درست است.
چون به جز خود کسی نمی‌بیند
زان جهت می‌کند به خویش خطاب
هوش مصنوعی: وقتی هیچ‌کس جز خود فرد او را نمی‌بیند، به همین خاطر به خود و درونش توجه می‌کند.
که به غیر از تو در جهان کس نیست
جز تو موجود جاودان کس نیست
هوش مصنوعی: فقط تو در این جهان وجود داری و هیچ کس دیگری نیست که اینگونه پایدار و جاودان باشد.
ای ز عکس رخت جهان روشن
به خیال تو چشم جان روشن
هوش مصنوعی: چقدر جهان از تصویر چهره‌ات روشن است و خیال تو چقدر بر جانم نور می‌افشاند.
گشته از رویت آفتاب خجل
شده از نورت آسمان روشن
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و نور چهره‌ات، آفتاب شرمنده شده و آسمان به خاطر درخشش تو روشن است.
هست از پرتو جمال رخت
از مکان تا بلامکان روشن
هوش مصنوعی: نور چهره‌ات در تمام دنیا تابیده است و از محدودیت‌های مکان فراتر رفته و به فضای بی‌نهایت روشنایی بخشیده است.
به زبان شرح عشق نتوان گفت
که نمی‌گردد از بیان روشن
هوش مصنوعی: عشق را نمی‌توان با کلمات توضیح داد، زیرا بیان آن از روشن‌گری فراتر می‌رود.
گرچه خود غیر را وجودی نیست
بر عراقی شد این زمان روشن
هوش مصنوعی: اگر چه دیگران وجود خاصی ندارند، اما در این زمان، عراقی روشن و واضح شده است.
که به غیر از تو در جهان کس نیست
جز تو موجود جاودان کس نیست
هوش مصنوعی: در جهان هیچ کس غیر از تو وجود ندارد و هیچ موجودی جاودانه نیست.

حاشیه ها

1389/08/27 08:10
بهزاد علوی (باب)

این سخن عقل کند باور؟
Part 2, verse 2, line 6
seems to be missing a " چون"
shall better read:
این سخن عقل چون کند باور؟
---
پاسخ: با تشکر، مطابق پیشنهاد شما عمل کردیم، هر چند در نسخهٔ چاپی نیز همین نقل آمده بود. دوستان اگر می‌توانند راهی برای درست خواندن شعر بدون این «چون» ارائه دهند یا از نسخ چاپی دیگر نقل صحیح‌تری سراغ دارند ذکر کنند.

1398/08/24 09:10

درودها
در این بیت :
جزو را هست سوی کل رغیب
قطره را هست سوی یم ابواب
آیا (رغیب) اشتباه تایپی ست بجای (رقیب) یا معنایی دیگر مد نظر شاعر میتوانسته باشد و از (رغیب) در معنای (حریص) استفاده شده است؟

1399/06/08 18:09
رهرو گمراه

با توجه به محتوا و مصراع بعد *رغیب* صحیح است، برای رسیدن از به کل ( رسیدن به خدا ) راههای زیادی هست، رغیب به تعدد اشارت میکند

1401/12/24 18:02
حمیدرضا امینی

بنام حق تبارک وتعالی وباسلام،رغیب درست است ومعنای مصرع این است که دراین جهان هستی کل خود باریتعالی است وآنچه ما بعنوان اجزاء می بینم تجلیات ذات باریتعالی هستند به سوی او رغبت دارند ودرحرکت هستند ماده اصلی رغیب از رغب است به معنی رغبت وتمایل داشتن

عارف کامل جناب عراقی عزیز که رحمت خدا براوباد، کثرت موجودات راتجلیات حضرت حق دیده که بعنوان صفات جمال وی درتمام کائنات ساری وجاری هستند، ولی درحقیقت جان جهانیان خود اوست که باقی است وتجلیات از کوچکترین موجودات همچون ویروس هاگرفته تاحیوانات وانسانهاوحتی جمادات فانی بوده ودم به دم درحال تغییر وتحول وبرگشت به سوی اوهستند به حکم آیه شریفه کل شیءهالک الاوجه ونیز آیه لا اله الا الله