گنجور

غزل شمارهٔ ۹۰

غلام حلقه به گوش تو زار باز آمد
خوشی درو بنگر، کز ره دراز آمد
به لطف، کار دل مستمند خسته بساز
که خستگان را لطف تو در کار، ساز آمد
چه باشد ار بنوازی نیازمندی را؟
که با خیال رخت دم به دم به راز آمد
چه کرده‌ام که ز درگاه وصل جان افزا
نصیب خسته دلم هجر جانگداز آمد؟
بر آستان درت صدهزار دل دیدم
مگر که خاک سر کوت دلنواز آمد؟
غبار خاک درت بر سر کسی که نشست
ز سروران جهان گشت و سرفراز آمد
به هر طرف که شدم تا که شاد بنشینم
غم تو پیش دل من دو اسبه باز آمد
به روی خرم تو شادمان نشد افسوس!
دل عراقی از آن دم که عشقباز آمد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غلام حلقه به گوش تو زار باز آمد
خوشی درو بنگر، کز ره دراز آمد
هوش مصنوعی: بنده‌ای که همیشه در خدمت تو بوده و دلتنگی کشیده است، حالا سرشار از خوشحالی است. به او نگاه کن که بعد از مدت‌ها انتظار و دوری، دوباره به نزد تو آمده است.
به لطف، کار دل مستمند خسته بساز
که خستگان را لطف تو در کار، ساز آمد
هوش مصنوعی: به مهربانی و kindness خود، دل آنهایی که در تنگنا قرار دارند را تسکین بده، زیرا نیکویی تو به آنها در سختی ها به کمک می‌آید.
چه باشد ار بنوازی نیازمندی را؟
که با خیال رخت دم به دم به راز آمد
هوش مصنوعی: اگر به نیازمندی توجه کنی و به او محبت کنی، چه اتفاقی می‌افتد؟ زیرا او هر لحظه با خیال تو در دلش راز و نیاز دارد.
چه کرده‌ام که ز درگاه وصل جان افزا
نصیب خسته دلم هجر جانگداز آمد؟
هوش مصنوعی: من چه کرده‌ام که از دروازهٔ وصل محبوب دل‌انگیز، به جای دریافت عشق و زندگی، این درد جدایی نصیب دل خسته‌ام شده است؟
بر آستان درت صدهزار دل دیدم
مگر که خاک سر کوت دلنواز آمد؟
هوش مصنوعی: بر درگاه تو، صدهزار دل را دیدم که شاید خاک زیر پای تو، دل نرم و مهربانی باشد.
غبار خاک درت بر سر کسی که نشست
ز سروران جهان گشت و سرفراز آمد
هوش مصنوعی: به محض اینکه برای کسی خاک درب خانه‌ات به‌جای سروران دنیا بر سرش بریزد، او به مقام والایی دست می‌یابد و با افتخار به سوی تو می‌آید.
به هر طرف که شدم تا که شاد بنشینم
غم تو پیش دل من دو اسبه باز آمد
هوش مصنوعی: هر کجا که می‌روم و سعی می‌کنم شاد باشم، غم تو به سرعت به سراغ قلبم می‌آید.
به روی خرم تو شادمان نشد افسوس!
دل عراقی از آن دم که عشقباز آمد
هوش مصنوعی: افسوس که دل شاد و خوشحال تو، هیچ وقت به نور عشق روشن نشد! دل عراقی از لحظه‌ای که عشق وارد زندگی‌اش شد، به تپش افتاد.

حاشیه ها

1393/03/13 10:06
غلامعلی حامدبرقی

با عرض سلام و احترام : آیا در بند دوم سطر دوم "در"اضافه نیست؟ : که خشتگان را لطف تو کارساز آمد

1393/03/16 09:06
رسته

بیت دوم
غلط : که خسته‌گان را لطف تو در کارساز آمد
درست: که خسته‌گان را لطف تو کارساز آأمد
منبع : نسخهٔ چا‍‍پی سعید نفیسی