گنجور

غزل شمارهٔ ۷۱

بیا، که عمر من خاکسار می‌گذرد
مدار منتظرم، روزگار می‌گذرد
بیا، که جان من از آرزوی دیدارت
به لب رسید و غم دل فگار می‌گذرد
بیا، به لطف ز جان به لب رسیده بپرس
که از جهان ز غمت زار زار می‌گذرد
بر آن شکسته دلی رحم کن ز روی کرم
که ناامید ز درگاه یار می‌گذرد
چه باشد ار بگذاری که بگذرم ز درت؟
که بر درت ز سگان صدهزار می‌گذرد
مکش کمان جفا بر دلم، که تیر غمت
خود از نشانهٔ جان بی‌شمار می‌گذرد
من ار چه دورم از درگهت دلم هر دم
بر آستان درت چندبار می‌گذرد
ز دل که می‌گذرد بر درت بپرس آخر:
که آن شکسته برین در چه کار می‌گذرد
مکش چو دشمنم، ای دوست ز انتظار، بیا
که این نفس ز جهان دوستدار می‌گذرد
به انتظار مکش بیش ازین عراقی را
که عمر او همه در انتظار می‌گذرد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا، که عمر من خاکسار می‌گذرد
مدار منتظرم، روزگار می‌گذرد
هوش مصنوعی: بیا که زندگی من به سرعت در حال گذر است و من در انتظار تو هستم، اما زمان همچنان می‌گذرد.
بیا، که جان من از آرزوی دیدارت
به لب رسید و غم دل فگار می‌گذرد
هوش مصنوعی: بیا، زیرا روح من از آرزوی دیدن تو به آخر رسیده و غم و اندوه قلبم به شدت در حال گذر است.
بیا، به لطف ز جان به لب رسیده بپرس
که از جهان ز غمت زار زار می‌گذرد
هوش مصنوعی: بیا و از کسی بپرس که به خاطر غم تو، روزهایش به سختی و زاری می‌گذرد، او دیگر از زندگی به لب رسیده است و فقط به لطف تو امید دارد.
بر آن شکسته دلی رحم کن ز روی کرم
که ناامید ز درگاه یار می‌گذرد
هوش مصنوعی: به دل شکسته‌ای که ناامید از یاری می‌گذرد، با مهربانی و لطف توجه کن.
چه باشد ار بگذاری که بگذرم ز درت؟
که بر درت ز سگان صدهزار می‌گذرد
هوش مصنوعی: چه فرق می‌کند اگر من از در تو بگذرم؟ در حالی که هر روز و هر لحظه صدها سگ از آن در عبور می‌کنند.
مکش کمان جفا بر دلم، که تیر غمت
خود از نشانهٔ جان بی‌شمار می‌گذرد
هوش مصنوعی: با من با بی‌رحمی برخورد نکن، زیرا ناراحتی تو بدون اینکه هدفی را نشانه بگیرد، به قلب من آسیب می‌زند.
من ار چه دورم از درگهت دلم هر دم
بر آستان درت چندبار می‌گذرد
هوش مصنوعی: هرچند که از مکان تو دور هستم، اما دلم مدام به یاد توست و بارها به درگاه تو فکر می‌کند.
ز دل که می‌گذرد بر درت بپرس آخر:
که آن شکسته برین در چه کار می‌گذرد
هوش مصنوعی: از دل کسانی که به درگاه تو می‌آیند، بپرس که آن کسی که غم‌گین و شکسته است، چه حالی دارد و چه درخواستی دارد.
مکش چو دشمنم، ای دوست ز انتظار، بیا
که این نفس ز جهان دوستدار می‌گذرد
هوش مصنوعی: ای دوست، در انتظار تو هستم و نمی‌خواهم مانند دشمنانم کُشته شوم. بیار، زیرا این زندگی‌ام به سرعت در حال گذر است.
به انتظار مکش بیش ازین عراقی را
که عمر او همه در انتظار می‌گذرد
هوش مصنوعی: دیگر بیش از این انتظار عراقی را نکش، زیرا عمر او تماماً در انتظار گذشته است.