گنجور

غزل شمارهٔ ۶۰

با پرتو جمالت برهان چه کار دارد؟
با عشق زلف و خالت ایمان چه کار دارد؟
با عشق دلگشایت عاشق کجا برآید؟
با وصل جانفزایت هجران چه کار دارد؟
در بارگاه دردت درمان چه راه یابد؟
با جلوه‌گاه وصلت هجران چه کار دارد؟
با سوز بی‌دلانت مالک چه طاقت آرد؟
با عیش عاشقانت رضوان چه کار دارد؟
گرنه گریخت جانم از پرتو جمالت
در سایهٔ دو زلفت پنهان چه کار دارد؟
چون در پناه وصلت افتاد جان نگویی:
هجری بدین درازی با جان چه کار دارد؟
گر در خورت نیابم، شاید، که بر سماطت
پوسیده استخوانی بر خوان چه کار دارد؟
آری عجب نباشد گر در دلم نیابی
در کلبهٔ گدایان سلطان چه کار دارد؟
من نیز اگر نگنجم در حضرتت، عجب نیست
آنجا که آن کمال است نقصان چه کار دارد؟
در تنگنای وحدت کثرت چگونه گنجد
در عالم حقیقت بطلان چه کار دارد؟
گویند نیکوان را نظارگی نباید
کانجا که درد نبود درمان چه کار دارد؟
آری، ولی چو عاشق پوشید رنگ معشوق
آن دم میان ایشان دربان چه کار دارد؟
جایی که در میانه معشوق هم نگنجد
مالک چه زحمت آرد؟ رضوان چه کار دارد ؟
هان! خسته دل عراقی، با درد یار خو کن
کانجا که دردش آمد درمان چه کار دارد؟

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با پرتو جمالت برهان چه کار دارد؟
با عشق زلف و خالت ایمان چه کار دارد؟
هوش مصنوعی: زیبایی و جلوه‌ای که تو داری نیازی به دلیل و برهان ندارد. عشق و زیبایی در زلف و چهره‌ات به باور و اعتقاد وابسته نیستند.
با عشق دلگشایت عاشق کجا برآید؟
با وصل جانفزایت هجران چه کار دارد؟
هوش مصنوعی: عشق دلنواز تو چگونه می‌تواند دل عاشق را آرام کند؟ همراهی و وصالت چقدر زندگی‌بخش است که جدایی دیگر چه اهمیتی دارد؟
در بارگاه دردت درمان چه راه یابد؟
با جلوه‌گاه وصلت هجران چه کار دارد؟
هوش مصنوعی: در حضور درد تو، راهی برای درمان وجود ندارد. با جاذبه‌های دیدار تو، چه نیازی به جدایی و دوری هست؟
با سوز بی‌دلانت مالک چه طاقت آرد؟
با عیش عاشقانت رضوان چه کار دارد؟
هوش مصنوعی: قطعاً هیچ کسی نمی‌تواند با دل شکسته و بی‌توجهی به نیازهای عاشقانه زندگی، تحمل کند. دنیا و خوشی‌های آن، جایی برای عشق واقعی ندارد و به درد و رنج عاشقان اهمیت نمی‌دهد.
گرنه گریخت جانم از پرتو جمالت
در سایهٔ دو زلفت پنهان چه کار دارد؟
هوش مصنوعی: اگر نبود جذبهٔ زیبایی‌ات، جانم از عالم وجود رها می‌شد و در سایهٔ دو زلف تو چه نیازی به پنهان شدن دارد؟
چون در پناه وصلت افتاد جان نگویی:
هجری بدین درازی با جان چه کار دارد؟
هوش مصنوعی: وقتی که روح انسان در سایه‌ی محبت و نزدیکی به معشوق قرار می‌گیرد، دیگر نمی‌توان به طولانی بودن فراق فکر کرد؛ چرا که این جدایی برای جان معنایی ندارد.
گر در خورت نیابم، شاید، که بر سماطت
پوسیده استخوانی بر خوان چه کار دارد؟
هوش مصنوعی: اگر نتوانم به تو دسترسی پیدا کنم، شاید وجود استخوان پوسیده‌ای که بر روی سفره‌ات است، هیچ معنایی نداشته باشد.
آری عجب نباشد گر در دلم نیابی
در کلبهٔ گدایان سلطان چه کار دارد؟
هوش مصنوعی: به راستی عجیب نیست اگر در قلب من جایگاهی نیابی؛ زیرا سلطان، چه ارتباطی با کلبهٔ نیازمندان دارد؟
من نیز اگر نگنجم در حضرتت، عجب نیست
آنجا که آن کمال است نقصان چه کار دارد؟
هوش مصنوعی: اگر من در حضور تو احساس کمبود کنم، جای تعجبی نیست. در جایی که کمال و تمامیت وجود دارد، چرا نقص و کمبود باید مطرح باشد؟
در تنگنای وحدت کثرت چگونه گنجد
در عالم حقیقت بطلان چه کار دارد؟
هوش مصنوعی: در شرایطی که همه چیز به یک وحدت می‌رسد، کثرت و تفاوت‌ها چگونه می‌توانند جایگاهی داشته باشند؟ در دنیای حقیقت، نادرستی و بی‌اعتباری چه اهمیتی دارد؟
گویند نیکوان را نظارگی نباید
کانجا که درد نبود درمان چه کار دارد؟
هوش مصنوعی: می‌گویند افرادی که نیکو و خوب هستند، نباید در جاهایی که درد و مشکل وجود دارد، حضور داشته باشند؛ زیرا در جایی که درمانی وجود ندارد، چه نیازی به حضور آنهاست؟
آری، ولی چو عاشق پوشید رنگ معشوق
آن دم میان ایشان دربان چه کار دارد؟
هوش مصنوعی: بله، اما وقتی عاشق لباس معشوق را بر تن می‌کند، دیگر در آن لحظه چه نیازی به نگهبان و دربان است؟
جایی که در میانه معشوق هم نگنجد
مالک چه زحمت آرد؟ رضوان چه کار دارد ؟
هوش مصنوعی: در جایی که معشوق به قدری بزرگ و والا است که حتی نمی‌تواند در یک مکان محدود جا بگیرد، دیگر مالک چه زحمتی به خود می‌دهد؟ و آیا رضوان (فرشته‌ای که در باغ‌های بهشت خدمت می‌کند) می‌تواند کاری در این زمینه انجام دهد؟
هان! خسته دل عراقی، با درد یار خو کن
کانجا که دردش آمد درمان چه کار دارد؟
هوش مصنوعی: توجه کن! ای دل خسته و غمگین، با مشکلات و دردهای عشق آشتی کن، زیرا در جایی که درد عشق فردی به درمان می‌رسد، دیگر نیازی به چاره‌اندیشی نیست.

حاشیه ها

1396/06/29 22:08
علی

آری عجب نباشد گر در دلم نیایی

1397/05/21 02:08
مهرزاد

شادروان سید خلیل عالی نژاد در یک اجرای خصوصی این غزل را خوانده است. و حقا که در عالم حقیقت بطلان چه کار دارد؟!

1399/08/25 16:10
وهبرز

سید خلیل عالی‌نژاد در قطعه چهارم آلبوم شوق وصل این غزل رو اجرا کرده